دست نوشته های بچه مثبت/مهرداد

مهدویت + ولایت + شهادت

دست نوشته های بچه مثبت/مهرداد

مهدویت + ولایت + شهادت

دست نوشته های بچه مثبت/مهرداد

تمامی تلاش ها در این وبلاگ ؛ جلب رضایت امام حاضر و ناظرمان مهدی عج است ؛ امید است با عنایت ایشان موفق باشیم ...

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

بازی والیبال شهید ابراهیم هادی و علی پروین

يكشنبه, ۲۵ مهر ۱۴۰۰، ۱۲:۲۳ ق.ظ

به نام خدای شنهای طبس






به نقل از مهدی محمدی (همکلاسی شهید)
در باشگاه والیبال صدری مشغول تمرین بودیم ، که چند نفر از ورزشکاران معروف به آنجا آمدند. یکی از آنها از همه معروفتر بود. بازیکن فوتبال بود ، اما والیبال هم بازی میکرد.
او علی پروین ، از جوانان محله ما بود ، که با آقای رضا ز ، که او هم از بازیکنان سرشناس والیبال بود ، به سالن آمدند. خیلی ها نیز برای دیدن آنها به سالن صدری آمده بودند.  هیجان خاصی در سالن ایجاد شد.
نمیدانم ، چه کسی در حضور آنها از ابراهیم تعریف کرد!؟ و به آنها پیشنهاد داد که با این جوان ، تک به سه والیبال بازی کنند!
ابراهیم یک طرف و این سه نفر در طرف مقابل ایستادند! بچه هایی که برای تماشای والیبال آمده بودند ، همگی ابراهیم را تشویق میکردند.
نمیدانید چه شور و هیجانی در سالن ایجاد شد. دست آخر نیز ابراهیم توانست آنها را شکست بدهد! یادم هست علی پروین خیلی با تعجب او را نگاه میکرد.


در باشگاه والیبال صدری مشغول تمرین بودیم ، که چند نفر از ورزشکاران معروف به آنجا آمدند. یکی از آنها از همه معروفتر بود. بازیکن فوتبال بود ، اما والیبال هم بازی میکرد. او علی پروین ، از جوانان محله ما بود ، که با آقای رضا ز ، که او هم از بازیکنان سرشناس والیبال بود ، به سالن آمدند. خیلی ها نیز برای دیدن آنها به سالن صدری آمده بودند. نمیدانم ، چه کسی در حضور آنها از ابراهیم تعریف کرد!؟ و به آنها پیشنهاد داد که با این جوان ، تک به سه والیبال بازی کنند! ابراهیم یک طرف و این سه نفر در طرف مقابل ایستادند! نمیدانید چه شور و هیجانی در سالن ایجاد شد. دست آخر نیز ابراهیم توانست آنها را شکست بدهد! یادم هست علی پروین خیلی با تعجب او را نگاه میکرد.

بخش دوم:

بازوان قوی ابراهیم از همان اوایل دبیرستان نشان داد که در بسیاری از ورزش‌ها قهرمان است. در زنگ‌های ورزش همیشه مشغول والیبال بود. هیچ‌کس از بچه‌ها حریف او نمی‌شد.
یک بار تک نفره در مقابل یک تیم شش نفره بازی کرد. فقط اجازه داشت که سه ضربه توپ بزند. همه ما از جمله معلم ورزش، شاهد بودیم که چگونه پیروز شد. از آن روز به بعد ابراهیم والیبال را بیشتر تک‌ نفره بازی می‌کرد. بیشتر روزهای تعطیل پشت آتش نشانی خیابان هفده شهریور بازی می‌کردیم. خیلی از مدعی‌ها حریف ابراهیم نمی‌شدند.اما بهترین خاطره والیبال ابراهیم برمی‌گردد به دوران جنگ و شهر گیلان غرب، در آن‌جا یک زمین والیبال بود که بچه‌های رزمنده در آن بازی می‌کردند.
یک روز چند دستگاه مینی بوس برای بازدید از مناطق جنگی به گیلان غرب آمدند که مسئول آن‌ها آقای داوودی رئیس سازمان تربیت‌بدنی بود. آقای داوودی در دبیرستان معلم ورزش ابراهیم بود.
ایشان مقداری وسائل ورزشی به ابراهیم داد و گفت: هرطور صلاح می‌دانید مصرف کنید. بعد گفت: دوستان ما از همه رشته‌های ورزشی هستند و برای بازدید آمده‌اند.
ابراهیم هم کمی برای ورزشکارها صحبت کرد و مناطق مختلف شهر را به آنها نشان داد. تا این که به زمین والیبال رسیدیم.
آقای داوودی گفت: چند تا از بچه‌های هیئت والیبال تهران با ما هستند. نظرت با برگزاری یک مسابقه چیه؟
ساعت سه عصر مسابقه شروع شد. پنچ نفر که سه نفرشان والیبالیست حرفه‌ای بودند یک طرف بودند و ابراهیم به تنهایی در طرف مقابل. تعداد زیادی هم تماشاگر بودند.
ابراهیم طبق روال قبلی با پای برهنه و پاچه‌های بالا زده و زیر پیراهنی مقابل آن‌ها قرار گرفت. به قدری هم خوب بازی می‌کرد که کمتر کسی باور می‌کرد.
بازی آن‌ها یک نیمه بیشتر نداشت و با اختلاف ده امتیاز به نفع ابراهیم تمام شد. بعد هم بچه‌های ورزشکار با ابراهیم عکس گرفتند. آن‌ها باورشان نمی‌شد یک رزمنده ساده، مثل حرفه‌ای ترین ورزشکار‌ها بازی کند.
یک بار در پادگان دوکوهه برای رزمنده‌ها از والیبال ابراهیم تعریف کردم. یکی از بچه‌ها رفت و توپ والیبال آورد. بعد هم دو تیم تشکیل داد و ابراهیم را هم صدا کرد.
ابتدا زیر بار نمی‌رفت و بازی نمی‌کرد اما وقتی اصرار کردیم گفت: پس همه شما یک طرف من هم تکی بازی می‌کنم. بعد از بازی چند نفر از فرماندهان گفتند: تا حالا اینقدر نخندیده‌ بودیم. ابراهیم هر ضربه‌ای که می‌زد چند نفر سمت توپ می‌رفتند و به هم می‌خوردند و روی زمین می‌افتادند. در پایان ابراهیم با اختلاف زیادی بازی را برد.
.
#سلام_بر_ابراهیم #شهید_ابراهیم_هادی
#ابراهیم_هادی #شهیدهادی #شهید_هادی
#شهیدابراهیم_هادی






نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی