دست نوشته های بچه مثبت/مهرداد

مهدویت + ولایت + شهادت

دست نوشته های بچه مثبت/مهرداد

مهدویت + ولایت + شهادت

دست نوشته های بچه مثبت/مهرداد

تمامی تلاش ها در این وبلاگ ؛ جلب رضایت امام حاضر و ناظرمان مهدی عج است ؛ امید است با عنایت ایشان موفق باشیم ...

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

به نام خدای مهدی عج







تحمل جانوران موزی هور از جنگیدن با بعثی ها دشوارتر بود
سردار عبدالفتاح اهوازیان از فرماندهان 8 سال دفاع مقدس و همرزم شهید علی هاشمی:
شب ها چندین هزار پشه و مالاریا بر ما هجوم می آورند و به ناچار مجبور بودیم به خود گازوئیل بمالیم تا نزدیک ما نشوند؛ مارهایی در هور بود که سم نداشتند اما الکتریسیته تولید می کردند و اگر دست به آب می زدیم برق ما را می گرفت.
وی ادامه داد: موش های بزرگی بودند که شبانه انگشت پا و دست بچه ها را می جویدند و می خوردند؛ لاک پشت های گوشتخواری بودند که اگر کسی داخل آب می شد گاز می گرفتند؛ آنقدر مشکلات فراوان بود که دیگر کسی از روبرو شدن با عراقی ها نمی ترسید.
همرزم شهید هاشمی خاطرنشان کرد: در کل کشور ایران تنها محسن رضایی، علی هاشمی و احمد غلام پور فرمانده قرارگاه کربلا از وجود قرارگاه سری نصرت خبر داشتند؛ بعد از 8 ماه که موفقیت هایی کسب شد امام خمینی(ره) را نیز در جریان قرار دادند.
اهوازیان با اشاره به این که نیروهای قرارگاه نصرت با تسلط به زبان عربی و استفاده از لباس های محلی بارها در عمق خاک دشمن رفت و آمد داشتند، گفت: بچه ها آنقدر به نجف و کربلا رفته و با مردم عراقی ها ارتباط گرفته بودند و بذر بیداری اسلامی را از همان سال ها در دل عراق کاشتند؛ شهدای ما با لباس افسران عراقی، وارد سپاه سوم عراق شدند و از نقشه های عملیات آنها عکس می گرفتند و می آورند.
همرزم شهید هاشمی، ابراز داشت: به عنوان رزمنده در کنار بچه ها می خوابید و حتی برخی نیروهای تحت امرش او را نمی شناختند؛ همسرش نیز پس از شهادتش فهمید که او یکی از فرماندهان بزرگ جنگ بوده است؛ ما چرا از اینها یاد نمی گیریم اما عماد مغنیه ها از این بزرگوارن الگو می گیرند و در لبنان آن حماسه ها را می آفرینند.

نحوه شهادت علی هاشمی
این فرمانده دوران جنگ در توضیح نحوه شهادت علی هاشمی، گفت: روزهای آخر جنگ در تاریخ 4/4/1364 دشمن در منطقه بمب شیمیایی زد و گاز سیانور را روی سر بچه های ریختند به همین دلیل به علی هاشمی دستور عقب نشینی دادند اما او چون نیروهایش در آب بودند گفت من آخر از همه باز می گردم؛ در آن شرایط برخی زخمی می شدند و در آب هور می افتادند و حیوانات زنده زنده آنها را می خوردند.
 
اهوازیان افزود: تنها 13 نفر در قرارگاه بودیم که با هلی کوپتر به ما حمله کردند، علی هاشمی به بچه ها گفت فرار کنند؛ منافقان از داخل هلی کوپتر با زبان فارسی فریاد می زدند که راه فرار ندارید و تسلیم شوید؛ علی هاشمی حدود یک کیلومتر روی نی های تیز و بُرنده، دوید، یک گروه کماندو را برای گرفتن او در منطقه پیاده کردند.
 
وی ادامه داد: در آخرین لحظه گرد و غباری آن محدوده را فرا گرفت و ما دیگر علی هاشمی را ندیدم؛ 22 سال از او اسمی نمی بردیم چراکه تصور می کردیم اسیر شده و ممکن است دشمن به هویت او پی ببرد؛ به فرزندان او هم گفته بودند هیچ جا حرفی از پدر خود نزنند؛ پس از سال ها در اوج فتنه 88 پیکر شهید هاشمی و یارانش برای یاری ولایت فقیه به میهن بازگشت.
همرزم شهید هاشمی تصریح کرد: بعدها معلوم شد که عراقی ها با هلی کوپتر جلوی ماشین شهید هاشمی فرود آمده بودند و از او خواستند تسلیم شود؛ او در یک عملیات انتحاری با ماشین خود سرعت گرفت، به قلب هلی کوپتر زد و به شهادت رسید.
 
علی هاشمی با اقتدا به حضرت عباس و سیدالشهدا بی دست و بی سر به شهادت رسید
وی ابراز داشت: علی هاشمی گاهی کفش پارچه ای می پوشید که پایش تاول نزند وقتی پیکرش پیدا شد آثار آن بود؛ همانند حضرت عباس(ع) دست چپش قطع شده بود و همچون سیدالشهدا(ع) سر در بدن نداشت؛ هنوز مزارش سنگ قبر ندارد و خاکی است، بسیاری از مردم به کنار مزار او می آیند و حاجت می گیرند.
 
فرمانده سال های دفاع مقدس به عظمت جایگاه شهدا اشاره کرد و گفت: امسال 14 بودایی به راهیان نور آمدند آنقدر تحت تأثیر قرار گرفتند که با ما نماز جماعت خواندند؛ از ایتالیا، آرژانتین، چین و بسیاری از کشورهای دیگر به بازدید این مناطق می آیند و با شهدا ارتباط برقرار می کنند.
http://yon.ir/14006
 http://www.rasanews.ir/print/259273


سردار اهوازیان (همرزم شهید علی هاشمی):
شبها در منطقه هور برای نجات از پشه ها به خود گازوئیل می مالیدیم؛ مارهایی بود که سم نداشتند اما الکتریسیته تولید می کردند و اگر دست به آب می زدیم برق ما را میگرفت. موشهای بزرگی بودند که شبانه انگشت پا و دست بچه ها را میخوردند؛ لاک پشت های عجیب و گوشتخواری وجود داشت. برای اینکه در داخل آب کمین کنیم و عراقی ها متوجه نشوند مشکلات زیادی داشتیم.در عملیات ها اگر رزمنده ای زخمی میشد و در آب هور می افتادند و حیوانات زنده زنده آنها را میخوردند!!



نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی