دست نوشته های بچه مثبت/مهرداد

مهدویت + ولایت + شهادت

دست نوشته های بچه مثبت/مهرداد

مهدویت + ولایت + شهادت

دست نوشته های بچه مثبت/مهرداد

تمامی تلاش ها در این وبلاگ ؛ جلب رضایت امام حاضر و ناظرمان مهدی عج است ؛ امید است با عنایت ایشان موفق باشیم ...

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۳۲۱ مطلب با موضوع «شهدا و دفاع مقدس» ثبت شده است

به نام خدای مهدی عج










پس از جنگ در  آذر ماه سال 69 بود که سید احمد میرطاهری و حاج سعید قاسمی به همراه چند تن دیگر از نیروها به جنوب رفته بودند و وقتی به مناطق عملیاتی میروند ، پیکر شهدایی را که از آنجا افتاده بودند میبنند و از آنها عکس میگیرند.

سید احمد میرطاهری میگوید: همراه با حاج سعید قاسمی و چند تا از بچه ها سفری داشتیم به منطقه جنوب ، در تعاون جنوب ، در اتاق یکی از آقایان عکسی دیدیم که قاب شده بود ، به دیوار در عکس تصویر منطقه ای به چشم میخورد که اسکلت شهدا روی زمین افتاده بود. خیلی جا خوردیم ، پرسیدیم محل این عکس کجاست؟ که فهمیدیم فکه است. دیدن آن عکس ، آتشمان زد ، یک راست رفتیم فکه ، منطقه والفجر مقدماتی و از آنجا به طلائیه ، در کمال حیرت و ناباوری دیدیم که اسکلت های سفید شده ای روی زمین ریخته است. شدت گرما و آفتاب آنها را سفید کرده بود. آن تعدادی را که دم دستمان بودند وارسی کردیم ، پلاک و وسایلشان را که دیدیم ، متوجه شدیم ، همه شان شهدای خودمان هستند . یک سری عکس از آنجا گرفتیم و بردیم برای بعضی از آقایان که مدعی خیلی مسائل بودند. همین بود که ما گروه راه انداختیم و از تهران آمدیم جنوب بدون آنکه به کسی وابسته باشیم.

 حاج سعید میگفت: من در طلائیه توی این مانده بودم که آیا اینها شهدای ما هستند. که به این سادگی روی زمین افتاده اند؟ پیکر آنها تبدیل به اسکلت شده بود ولی همه اندام و وسایل و تجهیزات شان موجود بود!

از همانجا کلید کار تفحص در جنوب زده شد و در همان سری اول حدود 300 شهید پیدا شد.

کتاب تفحص ص31 و ص32 و ص63




گفت و گوی نوید شاهد با مسئول اسبق تفحص لشکر۲۷ محمدرسول الله

https://navideshahed.com/fa/news/435105/



سید احمد میرطاهری میگوید: پس از جنگ در سال69 همراه با حاج سعید قاسمی رفتیم منطقه جنوب ، در تعاون جنوب عکسی دیدیم که اسکلت شهدا روی زمین افتاده بود. خیلی جا خوردیم ، پرسیدیم محل عکس کجاست؟ فهمیدیم فکه است. آن عکس ، آتشمان زد ، یک راست رفتیم فکه ، منطقه والفجر مقدماتی و از آنجا به طلائیه ، در کمال حیرت و ناباوری دیدیم که اسکلت های سفید شده ای روی زمین ریخته است. شدت گرما و آفتاب آنها را سفید کرده بود. تعدادی را وارسی کردیم ، پلاک و وسایلشان را که دیدیم ، متوجه شدیم ، همه شان شهدای خودمان هستند! بعد بدون آنکه به کسی وابسته باشیم گروه راه انداختیم و از تهران آمدیم جنوب و از همانجا کلید کار تفحص زده شد و در همان سری اول حدود 300 شهید پیدا شد!

کتاب تفحص ص31 و ص32 و ص63




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۰۳ ، ۰۹:۱۴
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای مهدی عج






جرعه ای به نیت شفا

یکی از سربازهایی که در تفحص کار میکرد آمد پهلویم و با حالت ناراحتی گفت مادرم مریض است!  گفتم خب برو مرخصی ان شاء اللَّه که زودتر خوب میشود ، برو و ببریش دکتر و درمان، گفت نه به این حرفها نیست. میدونم چطور درمانش کنم و او چه دوایی دارد. آن روز شهیدی پیدا کردیم که قمقمه اش پر بود از آبی زلال و گوارا با اینکه بیش از ده سال از شهادت او گذشته بود ، قمقمه همچنان آبی شفاف و خوش طعم داشت. ده سال پیش در فکه زیر خروارها خاک و حالا کجا! بچه ها هر کدام جرعه ای از آب به نیت تبرک و تیمّن خوردند و صلوات فرستادند. آن سرباز رفت به مرخصی و چند روز بعد شادمان برگشت! از چهره اش فهمیدم که باید حال مادرش خوب شده باشد. گفتم الحمدالله مثل اینکه حال مادرت خوب شده و دوا و درمان مرثر واقع شده! جا خورد. نگاهی انداخت و گفت: نه آقا سید دوا و درمان موثر نبود راه اصلی اش را پیدا کردم! تعجب کردم . نکند اتفاقی افتاده باشد. گفتم پس چی؟ گفت چند جرعه از آب قمقمه آن شهید که چند روز پیش پیدا کردیم بردم تهران و دادم مادرم خورد. به امید خدا خیلی زود حالش خوب شد ، اصلا نیتم این بود که برای شفای او جرعه ای از آب فکه ببرم.

جرعه ای آب زلال

حاج آقای کربلایی مسئول عقیدتی سیاسی یگان ژاندارمری مستقر در فکه بود تعریف میکرد: در یگان ما عده ای هستند که کارشناس آب و مسائل کشاورزی اند. یک روز رفتم پهلویشان و گفتم اگر آبی داخل قمقمه و دوازده سال زیر خاک بماند چه میشود؟ خیلی عادی گفتند: خب معلومه خواه ناخواه تبدیل به لجن میشود که آن هم به دلیل شرایط زیر خاک و زمان زیاد است و...
بعد برای هر کدام جرعه ای  از آبی که داخل قمقمه بود ریختم و دادم و گفتم بخورید. آب را سرکشیدند و پرسیدم حالا به نظر شما این آبی که خوردید چه جوری بود؟

همه متفق القول گفتند: هیچی آبی تازه و زلال ، بدون هر گونه ماندگی ... خنده مرا که دیدند، جا خوردند پرسیدند: علت خنده ات چیست؟ قمقمه را نشانشان دادم و گفتم این آبی که شما خوردید متعلق به این قمهمه بود که دوازده سال تمام زیر خاک کنار یک شهید بوده و...
مات و مبهوت به یکدیگر نگاه میکردند. اول فکر کردند شوخی میکنم. باورشان نمیشد. آب آنقدر زلال و خوش طعم باشد. لحن صلواتی که فرستادند ،تعجب و بهتشان را میرساند.

منبع: کتاب تفحص ص 156 و 157

https://www.hamshahrionline.ir/news/896111


جرعه ای به نیت شفا

یکی از سربازها که در تفحص کار میکرد آمد پهلویم و با حالت ناراحتی گفت مادرم مریض است! گفتم خب برو مرخصی و مادرت را ببر دکتر! آن روز شهیدی پیدا کردیم که با اینکه بیش از ده سال از شهادتش گذشته بود قمقمه اش پر بود از آب زلال و گوارا. بچه ها هر کدام جرعه ای از آب به نیت تبرک خوردند. آن سرباز به مرخصی رفت و چند روز بعد شادمان برگشت! پرسیدم مگر حال مادرت خوب شده؟ گفت: نه! دوا و درمان موثر نبود راه اصلی اش را پیدا کردم! گفتم: چطور؟ گفت: چند جرعه از آب قمقمه آن شهید که چند روز پیش پیدا کردیم بردم تهران و دادم مادرم خورد. به امید خدا خیلی زود حالش خوب شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۰۳ ، ۲۳:۱۹
مهرداد بچه مثبت

به نام دای مهدی عج







رهبر معظم انقلاب سیدعلی خامنه ای:
آشنایی من با شهید خرازی از سال 58 است؛ یعنی درست بعد از پیروزی انقلاب و شروع کار کمیته‌های دفاع شهری در رابطه با انتظامات شهر و دستگیری افراد ضد انقلاب بود و این آشنایی همچنان دوام یافت و در اکثر عملیات رزمندگان اسلام با ایشان ارتباط نزدیک داشتم.

در رابطه با خصوصیات شهید خرازی به گوشه‌ای از روحیات سیاسی و اجتماعی او اشاره می‌کنم: بارها با ایشان درباره مسئولین شهر و استان اصفهان صحبت کردم چون او اهل اصفهان بود و اصولاً لشگر امام حسین(ع) از اصفهان است. او می‌گفت کاری به خط و خط‌بازی‌ها نداشته باشید، ببینید امام چه می‌گوید، مسیر امام کدام است. اگر قبول دارید امام ولی فقیه هستند که مسلماً هستند، پس ما باید با او باشیم؛ هرچه گفت بپذیریم، هرکه را انتخاب کرد قبول کنیم. اگر نماینده‌ای را برای منطقه‌ای برگزید، مطیع نماینده او باشیم. اگر کسی مسئولیتی دارد از برکت خون شهدا دارد از وجود نازنین امام دارد. ما درباره سیاست باید به او اقتدا کنیم.

او به راستی دارای تقوای سیاسی بود با وجودی که فرمانده سپاه و لشگر بود و امکانات فراوان در دست او بود، اما درست مثل یک بسیجی ساده زندگی می‌کرد. بارها می‌گفت: من یک پاسدار هستم. باید طوری زندگی کنم که اگر فردا این پست و مقام را از من گرفتند، وضع زندگی‌ام با دیروز که صاحب مقام و عنوان بودم تفاوت نکند.

https://farsi.khamenei.ir/others-memory?id=11627



شهید خرازی می‌گفت کاری به خط و خط‌بازی‌ها نداشته باشید، ببینید امام چه می‌گوید، اگر کسی مسئولیتی دارد از برکت خون شهدا و وجود نازنین امام دارد. ما درباره سیاست باید به او اقتدا کنیم. ایشان با وجودی که فرمانده سپاه و لشگر بود و امکانات فراوان در دست او بود، اما درست مثل یک بسیجی ساده زندگی می‌کرد. بارها می‌گفت: من یک پاسدار هستم. باید طوری زندگی کنم که اگر فردا این پست و مقام را از من گرفتند، وضع زندگی‌ام با دیروز که صاحب مقام و عنوان بودم تفاوت نکند.




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۰۳ ، ۰۰:۵۱
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای مهدی عج






آیت الله بهجت: آنهایی که شهید شدند، آنهایی که شهید داده‌اند، در راه خدا رفته‌اند و در راه خدا بوده‌اند، و خدا می‌داند چه تاجی به سر اینها ـ بالفعل ـ گذاشته شده، ولو بعضی‌ها نمی‌بینند مگر بعد از اینکه از این نشأت بروند. بعضی‌ها هم که اهل کمالند، شاید در همین‌جا ببینند که «فلان» بر سرش تاج است، «فلان» بر سرش تاج نیست!! مقصود، شهادتِ نزدیکان انسان، خودش یک کرامتی از خداست.
شهادت ـ اگر حسابش را بکنیم ـ موجب مسرّت است، نه موجب حزن. این حزنی که در انسان پیدا می‌شود، به‌خاطر این است که آن [شهید] رفت آن اتاق و ما ماندیم این اتاق؛ دیگر فکر این را نمی‌کنیم که او حالش از حال ما بهتر است؛ ما ناراحتی داریم، او راحت است. فکر این را نمی‌کنیم که الآن چه [چیزهایی] خدا برای او قرار داده، و ما معلوم نیست چه جوری برویم؟ آیا با ایمان می‌رویم یا نه؟ او با ایمان رفت و آن هم این‌جور، شهید رفت. باید بفهمیم که شهادت، از موجباتِ سعادت است؛ هر فردی را بالا می‌برد، پایین نمی‌آورد. و این خانه یک خانه‌ای است که جای ماندن نیست


https://bahjat.ir/fa/content/918



آیت الله بهجت: آنهایی که شهید شدند، آنهایی که شهید داده‌اند، خدا می‌داند چه تاجی به سر اینها گذاشته شده، ولو بعضی‌ها نمی‌بینند مگر بعد از اینکه از این عالم بروند. شهادت موجب مسرّت است، نه موجب حزن. این حزنی که در انسان پیدا می‌شود، به‌خاطر این است فکر این را نمی‌کنیم که او حالش از حال ما بهتر است؛ ما ناراحتی داریم، او راحت است. فکر این را نمی‌کنیم که الآن چه چیزهایی خدا برای او قرار داده، و ما معلوم نیست چه جوری برویم؟



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۰۳ ، ۰۰:۵۲
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای  طبس














۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۰۳ ، ۰۳:۰۵
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس











۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۰۳ ، ۰۰:۴۷
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس







مرحوم حضرت آیة الله حائری شیرازی:

 "خون شهدا گیرا است.

 کسی که در تشییع شهدا شرکت میکند ، گرفتار این خون میشود.

  این خون او را جذب میکند . او را منقلب میکند. او را از دنیا میکَند. دنیا را در نظر او کوچک میکند .

 خدا در نظر او بزرگ میشود. این مراسمی است که امام زمان علیه السلام به آن نظر دارد...".




خون شهدا گیرا است.کسی که در تشییع شهدا شرکت میکند ، گرفتار این خون میشود. این خون او را جذب میکند . او را منقلب میکند. او را از دنیا میکَند. دنیا را در نظر او کوچک میکند. خدا در نظر او بزرگ میشود. این مراسمی است که امام زمان علیه السلام به آن نظر دارد.









۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۰۳ ، ۰۰:۴۸
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای مهدی عج





مادر شهید احمدی روشن:
شهید مصطفی احمدی روشن در زمان دانشجویی؛عکس‌های مختلفی از مظلومیت مردم فلسطین تهیه کرده و آنرا بوسیله ایمیل به اساتید آزاده دانشگاه‌های مختلف دنیا می‌فرستاد تا در جریان ظلم و ستمی که به مردم فلسطین می‌شود قرار گیرند.
منبع:
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1392/10/19/243559


مظلومیت فلسطینی مصطفی را به ساخت سوخت راکت از نیشکر ترغیب کرد


 مصطفی از زمان دانشجویی روی این مساله بسیار تاکید داشت. همه تلاشش را در دوره دانشجویی و بعد از آن روی موضوع مسائل جهان اسلام گذاشته بود. در آن زمان عکس‌های مختلفی از مظلومیت مردم فلسطین تهیه می‌کرد و آن را بوسیله ایمیل برای اساتید آزاده دانشگاه‌های مختلف دنیا می‌فرستاد تا در جریان ظلم و ستمی که به مردم فلسطین می‌شود قرار گیرند.
در سال 81 تا 82 که خیلی‌ها به این مساله توجه نداشتند، این اقدام را می‌کرد. در دوره دانشجویی به این مساله فکر می‌کرد که ملت مظلوم فلسطین برای مبارزه با رژیم صهیونیستی به چه چیزی احتیاج دارند و یکی از کارهایی که در این زمینه  انجام داده بود، تهیه سوختی برای راکت بوسیله نیشکر بود. عقیده داشت مبارزان فلسطینی تحریم هستند و نمی‌توانند همه امکانات را در دسترس داشته باشند. باید چیزی برای آنها محیا شود که در محیط اطراف آنها به وفور وجود داشته باشد. خدا را شکر کارش به نتیجه هم رسید.مادر شهید احمدی روشن:
شهید مصطفی احمدی روشن در زمان دانشجویی؛عکس‌های مختلفی از مظلومیت مردم فلسطین تهیه کرده و آنرا بوسیله ایمیل به اساتید آزاده دانشگاه‌های مختلف دنیا می‌فرستاد تا در جریان ظلم و ستمی که به مردم فلسطین می‌شود قرار گیرند.
منبع:
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1392/10/19/243559



مرحوم حسین احمدی سخا ، گرافیست انقلابی ؛ با کار هنری بینظیر و تهیه پوستر های (ما میتوانیم ؛ هنوز ادامه دارند و کتاب بخوانیم) نقش مهمی در تولید محتوای فضای مجازی داشت.

مجموعه طرح های حسین احمدی سخا
http://mobinmedia.ir/myLDlinker.php?url=219


#الگو #برتر #افسران #جنگ_نرم #فلسطین #ملت #مظلوم #سایت_افسران #مرحوم #حسین #احمدی #سخا #حسین_احمدی_سخا #تهیه #پوستر #انقلابی #ما_میتوانیم #هنوز_ادامه_دارند #کتاب_بخوانیم #آوارگان_فلسطین #طراح #طرح #گرافیست #نمونه #شهید #مصطفی #احمدی_روشن #مصطفی_احمدی_روشن

http://www.afsaran.ir/Link/1336180
http://mehrdadz.blog.ir/post/747پ
http://sangariha.com/view/post:6896755/1482879323
http://hammihan.com/post/13523240



مادر شهید: در دوره دانشجویی برای کمک به ملت مظلوم فلسطین به دنبال آموزش آنها برای تهیه سوخت راکت بوسیله نیشکر بود. عقیده داشت آنها تحریم هستند و امکانات کمی دارند، خدا را شکر کارش به نتیجه هم رسید. همچنین عکس‌های مختلفی از مظلومیت مردم فلسطین تهیه کرده و آنرا بوسیله ایمیل به اساتید آزاده دانشگاه‌های مختلف دنیا می‌فرستاد تا در جریان ظلم و ستمی که به مردم فلسطین می‌شود قرار گیرند.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۰۲ ، ۰۱:۰۸
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس





با افراد و کشورها تا آن زمانى که علیه کفر یعنى اسراییل بجنگند، ما نیز همراه و همکار خواهیم بود

برادرها! تمامى مردم لبنان، شما را مرجع و ملجأ خود مى‏‌دانند و معتقدند که فقط شما مى‏‌توانید آن‌ها را نجات دهید. الان در لبنان مردم مدام مى‏‌پرسند: کى مى‏‌آیید؟ کى عمل مى‏‌کنید؟! هر لبنانى را که مى‏‌بینیم، اولین حرفش این است که آیا شما پاسداران انقلاب اسلامى ایران هستید؟ وقتى پاسخ مثبت مى‌‏دهیم، بلافاصله مى‏‌پرسند: پس کى به اینجا مى‌‏آیید؟! عزیزان، ان‏شاءالله با به کار بردن تمام تاکتیک‏‌هایى که تاکنون آموخته‌‏ایم و به کار بردن تمامى امکاناتى که در اختیار داریم، با ایمان به الله و اعتقاد به خدا، تن به این آتش‌‏بس‏‌ها نخواهیم داد. با افراد و کشورها تا آن زمانى که علیه کفر "یعنى اسراییل" بجنگند، ما نیز همراه و همکار خواهیم بود و اکنون برادران سوری‌مان در این جهت هستند و ما هم در کنارشان هستیم و با این برادران همکارى مى‏‌کنیم و مى‏‌جنگیم و اعتقاد داریم که انقلاب اسلامى را باید به جهان صادر کنیم.

با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد/اسرائیل را به سقوط می‌کشانیم

ان‏شاءالله خداوند به همه شما برادرها توفیق بدهد و به همه ما نیز این توفیق را بدهد که بتوانیم قوانین انفرادى و اجتماعى اسلام را هم درون خودمان و هم در اجتماع‏مان پیاده کنیم... این حرکت جدید ما نیز در منطقه نه صرفا به عنوان یک حضور سمبلیک و صورى است، بلکه حضور ما در این منطقه، عمل نیز در پى دارد. با اسراییل وارد جنگ خواهیم شد و عملیات‏مان را علیه آن‌ها شروع خواهیم کرد. هرکس با ماست؛ بسم‌‏الله! هرکس با ما نیست، خداحافظ! ما با ایمانمان مى‌‏جنگیم؛ جندالله با ایمانش مى‏‌جنگد. بگذار بوق‏‌هاى تبلیغاتى رسانه‏‌هاى صهیونیستى و سران اسرائیل به ما بگویند شما براى خودکشى آمده‌‏اید. ما ثابت مى‏‌کنیم که خون ما باعث خواهد شد که سرزمین‏‌هاى مقدس اسلامى از دست امپریالیزم آمریکا و این رژیم غاصب و فاسد صهیونیستى آزاد بشود.

جهان صادر کنیم.

با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد/اسرائیل را به سقوط می‌کشانیم

ان‏شاءالله خداوند به همه شما برادرها توفیق بدهد و به همه ما نیز این توفیق را بدهد که بتوانیم قوانین انفرادى و اجتماعى اسلام را هم درون خودمان و هم در اجتماع‏مان پیاده کنیم... این حرکت جدید ما نیز در منطقه نه صرفا به عنوان یک حضور سمبلیک و صورى است، بلکه حضور ما در این منطقه، عمل نیز در پى دارد. با اسراییل وارد جنگ خواهیم شد و عملیات‏مان را علیه آن‌ها شروع خواهیم کرد. هرکس با ماست؛ بسم‌‏الله! هرکس با ما نیست، خداحافظ! ما با ایمانمان مى‌‏جنگیم؛ جندالله با ایمانش مى‏‌جنگد. بگذار بوق‏‌هاى تبلیغاتى رسانه‏‌هاى صهیونیستى و سران اسرائیل به ما بگویند شما براى خودکشى آمده‌‏اید. ما ثابت مى‏‌کنیم که خون ما باعث خواهد شد که سرزمین‏‌هاى مقدس اسلامى از دست امپریالیزم آمریکا و این رژیم غاصب و فاسد صهیونیستى آزاد بشود.


سخنرانی تاریخی احمد متوسلیان در سوریه: اسرائیل را به سقوط مى‏‌کشانیم

https://www.tasnimnews.com/fa/news/1393/03/27/403814

آخرین خواسته امام خمینی از احمد متوسلیان چه بود

https://www.mashreghnews.ir/news/599017


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۰۲ ، ۰۱:۴۰
مهرداد بچه مثبت
به نام خدای شنهای طبس




در دوران دفاع مقدس به رزمندگان  و بسیجیان داوطلب با طعنه میگفتند ، برای چه به جنگ میروید ، مگر چه امکاناتی به شما میدهند ، و این بخشی از مظلومیت آنها در دفاع مقدس بود. شهدای این عرصه هم بین مردم مقدس هستند و هم خانواده هایشان محترم شمرده میشوند.

با شروع فتنه شام و حضور مدافعان حرم در سوریه و عراق برای رفع فتنه و تثبیت امنیت مرزهای ایران ، برخی به آنها میگفتند شما مزدور بشار اسد هستید ، چرا باید جان خود را برای دیگری به خطر بیاندازید! مگر شما چند میلیارد میگیرید؟ شهدای این واقعه هنوز مورد سوال هستند که چرا برای پول جان خود را از دست داده اند ، و افکار عمومی واکنش خاصی نسبت به خانوده آنها ندارد!

 امروز با حوادث و فتنه اخیر، بسیجیان و جان برکفانی که از امنیت مردم پاسداری میکنند و حافظ کسب و کار همشهریان هستند ، متهم میشوند به انواع تهمت ها و دروغ هایی که هر روز باطل بودن انها اثبات میشود ولی غول رسانه همچنان علیه آنها میتازد تا انها مظلوم بمانند ! شهدای این ماجرا بسیار مظلومند و از سوی رسانه های دشمن داخلی و خارجی تخریب میشوند و خانواده ای ایشان نیز در سکوت خبری به سر میبرند.


وقتی رسانه در اختیار چاولگران عالم باشد ، از یک رویداد معمولی در پلیس ایران چنان کوهی میسازند که تا ماه ها کشور دچار آسیب میشود!!!

واکنش حادثه در ایران در مقایسه با جنایت در کانادا





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۰۱ ، ۰۲:۰۸
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای مهدی عج





علیرغم این که ادعا می شود جمهوری اسلامی ایران با نیروهای بازداشتی منافقین رفتاری خشن داشته است، اما بسیاری از افراد وابسته به سازمان منافقین پس از بازداشت، با ابراز پشیمانی از اقدامات خود توبه کرده و آزاد می شدند، اما تعداد زیادی از آنها بار دیگر وارد سازمان شده و دست به عملیات می زدند و بسیاری دیگر نیز به عراق و فرانسه گریختند.

یکی از توابینی که در سال 67 پس از عفو از سوی جمهوری اسلامی و آزاد شدن از زندان به عراق رفت و فرماندهی یک عملیات تروریستی را در تهران بر عهده داشت، زهره قائمی بود.

او به عراق گریخت و به دشمن جمهوری اسلامی ایران پناه بردپ، پس از گذشت 10 سال مسئولیت عملیات ترور شهید صیاد شیرازی را بر عهده گرفت.

در نهایت این سرکرده گروهک تروریستی زمانی که جمعی از عراقی‌های خشمگین از محاکمه نشدن گروهک تروریستی منافقین به اردوگاه اشرف حمله کرده بودند و به همراه 19 عضو دیگر این گروهک به هلاکت رسید.
https://www.yjc.ir/fa/news/6495753
http://www.ghatreh.com/news/nn43284691/




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۰۱ ، ۰۱:۴۴
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس





امروز قرارگاه حسین‌بن‌علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می مانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند.
https://www.mashreghnews.ir/news/1041198/




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۱ آبان ۰۱ ، ۲۳:۵۹
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای مهدی (عج)






پیش بینی شهید ابراهیم هادی درباره کاروان های زیارتی کربلا و اربعین

اوایل جنگ در ارتفاعات گیلان غرب بر فراز یکی از تپه های مشرف به مرز قرار گرفتیم. پاسگاه مرزی دست عراقی ها بود وبه راحتی در جاده های اطراف آن تردد میکردند.
ابراهیم کتابچه دعا را باز کرد و به همراه بچه ها زیارت عاشورا
خواندیم.
بعد با حسرت به مناطق تحت نفوذ دشمن نگاه میکردم و گفتم
ابرام جون این جاده مرزی رو ببین عراقی ها راحت تردد میکنند بعد گفتم: یعنی میشه یه روز مردم ما راحت از این جاده عبور کنند و به شهرهای خودشون برن!
ابراهیم که با نگاهش دوردست ها را میدید لبخندی زد و گفت: چی میگی! روزی میاد که از همین جاده مردم ما دسته دسته به کربلا سفر میکنند!
در مسیر برگشت از بچه ها پرسیدم اسم این پاسگاه مرزی رو میدونید؟ یکی از بچه ها گفت: مرز خسروی
منبع: کتاب شهید ابراهیم هادی (سلام بر ابراهیم) ص127

#کتب #سلام_بر_ابراهیم #شهادت #شهید
#شهید #ابراهیم_هادی #مسافر #مشکی #جبهه #زیارت #جاده #عکس
#شهید_ابراهیم_هادی #کتاب #کاروان #پشیبینی #پیش_بینی #اربعین #حسینی #حضور_بانوان

http://www.afsaran.ir/link/1124097
http://mehrdadz.blog.ir/post/217
http://sangariha.com/view/post:6798040/1445988568/
http://hadinet.ir/view/post:8321723
http://www.cloob.com/u/bachemosbatm/121635300




اوایل جنگ بود و مرز ها دست عراق بود؛ در ارتفاعات گیلان غرب بودیم ؛ با حسرت به ابراهیم گفتم: یعنی میشه مردم ما راحت از این جاده عبور و به شهرخودشون برن؟ ابراهیم هادی گفت: چی میگی! روزی میاد که از همین جاده مردم ما دسته دسته به کربلا سفر میکنند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۰۱ ، ۰۱:۵۸
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای مهدی عج






  مخالفت موسوی از حمایت جبهه ها
    سردار محمد کرمی راد ( فرمانده سابق لشکر 11 امیرالمومنین علیه السلام ) در مصاحبه ای اظهار می دارد :«در آن زمان ، بعضی وزرا در دولت که نتوانستند خوب کار کنند و خودباخته شدند و کشش این کار را نداشتند که همگام با رزمنده ها و امام حرکت کنند ، جنگ را سیاسی قلمداد می کردند ... آقایان سیاسی کاری می کردند . اگر نخست وزیر وقت یعنی میرحسین موسوی ، همه توان دولت را وارد جنگ می کرد ، کار تمام می شد . اما کوتاهی کردند و همین ها بود که زمینه جام زهر را برای امام (ره) فراهم می کرد». 287
    حمید نقاشیان ( از محافظان امام خمینی ) نیز در این مورد می گوید:
    «آقای میرحسین موسوی و دوستانشان شدیداً با جنگ مخالف بودند . در اصل ، موذیانه با دیدگاه حضرت امام در تداوم دفاع مقدس مخالف بودند . در ابتدا اظهار نظر نمی کردند ، ولی بعد بیش از ده جلسه از جلسات شورای عالی سپاه به این بحث گذشت که بررسی شود چرا دولت از سپاه حمایت نمی کند ؟ حمایت که نمی کرد هیچ ، حتی کارشکنی هم می کرد . به نظر من روحیه آقای میرحسین موسوی یک روحیه جهادی نبوده ، نیست و نخواهد بود . یک جاهایی به لحاظ سیاسی مجبور به تظاهر بوده ، ولی ایشان ذاتاً با دادن امکانات کشور به جنگ موافق نبود». 288
    ماشاءالله رحیمی ( از گردانندگان مسجد قبا ) یک نمونه از مخالفت های موسوی را چنین نقل می کند : «یادم هست چند باری که به جبهه رفتم ، دیدم بچه های مجروح را با ماشین های نیسان جابه جا می کنند . کمک فنرهای نیسان خیلی خشک است و فقط وقتی دو سه تن بار داخل آن می گذارند ، درست حرکت می کند . وقتی که دو سه نفر مجروح را داخل آن می گذاشتند ، در جاده های خاکی و دست اندازها آنقدر نیسان بالاو پایین می رفت که وقتی بچه ها به مقر می رسیدند ، همه آنها شهید می شدند . ما در صدد برآمدیم که ماشین های مناسبی را پیدا کنیم . هیئتی به آلمان رفت و ماشین های استیشن فولکس را انتخاب کرد و یک نمونه را هم آورد . این فولکس ها به شکلی طراحی شده بودند که دو نفر جراح هم زمان می توانستند در داخل آن عمل جراحی انجام دهند . ما پیش بینی کردیم که با 73 هزار تومان می توانیم این فولکس ها را تهیه کنیم . وقتی خواستیم اقدام کنیم ، دوران نخست وزیری میرحسین موسوی بود و او محکم ایستاد و اجازه نداد اینها را بیاوریم ! هر چه هم گفتیم که خود مسجد بودجه این آمبولانس ها را تامین می کند ، موافقت نکرد». 289
    یکی از دست اندرکاران پشتیبانی سپاه در دوران جنگ نیز خاطراتی از دو بار اظهار ناراحتی شهید محمد ابراهیم همت ( فرمانده دلاور لشکر 27 محمد رسول الله ) در باره کارشکنی های دولت موسوی در امر جنگ را بیان کرده است .290
    پس از آن که محسن رفیق دوست نیز در مصاحبه ای به برخی از کارشکنی های دولت در دوران جنگ اشاره می کند ، موسوی گفته بوده که اگر این صحبت ها ادامه پیدا کند جواب خواهد داد . رفیق دوست نیز در پاسخ او می گوید : «جوابی ندارد بدهد . عدم همکاری دولت با جنگ را آن قدر دلیل و مدرک داریم که در آن وقت بیان می کنیم »

291



 دانلود کتاب راز قطعنامه:
http://bayanbox.ir/info/6166930910870654460

منابع:
    282. پایان دفاع ، آغاز بازسازی . پیشین ، ص 731
    283. موسوی حیات سیاسی اش را مدیون آیت الله خامنه ای است . پیشین ، ص 37
    هم چنین رک. به: محمد مهدی اسلامی .» اصرار به استعفاء خیانت است ». رمز عبور 2 . ویژه نامه سیاسی روزنامه ایران . خرداد 1389 . ص 162
    284. نامه امام منتشر می شد ، میرحسین نه دنیا داشت نه آخرت .پیشین
    285. موسوی حیات سیاسی اش را مدیون آیت الله خامنه ای است . پیشین ، ص 37
    286. پایان دفاع ، آغاز بازسازی . پیشین ، ص 308
    287. پیوند با امام ، پذیرش قطعنامه را برای مردم ممکن می کرد . پیشین ، ص 39
    288. روزشمار هشت ماه نبرد مقدس . پیشین ، ص 431
    289. ماشاءالله رحیمی . » شهید مفتح خیلی زود عذر گودرزی را خواست ». کتاب ماه فرهنگی - تاریخی یادآور . شماره ( 6و7و8) . بهار 1389 . ص 184
    290. رازهای دهه شصت . پیشین ، ص 299
    291. می گفتند جنگ را رها کنید . پیشین ، ص 22

http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2601579
https://www.farsnews.com/printnews/9002134765





85 170


ماشاءالله رحیمی (مسجد قبا): چند باری که به جبهه رفتم،دیدم بچه های مجروح را با ماشین های نیسان جابه جا میکنند! کمک فنرهای نیسان خیلی خشک است و وقتی چند تن بار داخل آن میگذارند ،درست حرکت میکند . وقتی که دو سه نفر مجروح را داخل آن می گذاشتند ، در جاده های خاکی و دست اندازها آنقدر نیسان بالا،پایین میرفت که وقتی بچه ها به مقر میرسیدند ، همه آنها شهید میشدند! تلاش کردیم ماشین مناسبی را پیدا کنیم. هیئتی به آلمان رفت و استیشن فولکس را انتخاب کرد و یک نمونه هم آورد. این فولکس های 73 هزار تومانی به شکلی طراحی شده بودند که دو جراح همزمان میتوانستند داخل آن عمل انجام دهند. خواستیم اقدام کنیم میرحسین موسوی(نخست وزیر) محکم ایستاد و اجازه نداد اینها را بیاوریم! هر چه هم گفتیم که خود مسجد بودجه این آمبولانسها را تامین میکند ،موافقت نکرد!!
منبع: کتاب راز قطعنامه ص170



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۰۱ ، ۰۰:۵۶
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس







شهید چمران و 450 یتیم مدرسه جبل عامل که امروز رهبران مقاومت لبنان هستند

او هم زمان با روشنگری مذهبی و تقویت باورهای اسلامی و مکتبی رزمندگان اسلام ورزیده ترین، زبده ترین و شجاع ترین مبارزان را تربیت کرد که فرزندان و شاگردان آن ها امروز نیز در لبنان براساس همین باورها و روحیه شهادت طلبی، حماسه ها می‌آفرینند. هر چند فعالیت‌های چمران برای مردم لبنان شیرین بود، اما خانواده‌اش را از او دور می‌کرد. تصور خانواده چمران این بود که او پس از ورود به لبنان به دانشگاه آمریکایی بیروت رفته و به تدریس خواهد پرداخت اما چمران این‌ کار را نکرد. به محروم‌ترین بخش لبنان و به میان شیعیان که فقیر‌ترین قشر لبنان بودند رفت و مدرسه صنعتی جبل عامل را که برای آموزش سیاسی، ایدئولوژیک و صنعتی تاسیس شده بود اداره کرد و 450 یتیم و بچه‌های زیر خط فقر را در آن مدرسه پرورش داد.

یکی از اعضای حزب‌الله لبنان درباره این بچه‌ها می‌گوید: «450 کودکی که چمران با آن‌ها کار کرد، اکنون مسئولان و رهبران مقاومت لبنان هستند. چمران برای هر یک از این بچه‌ها لقب تعیین کرده بود. اعراب روی فرزندانشان نام امیر نمی‌گذارند چون نام شیوخ عرب است. اما دکتر اسم همه پسر‌ها را امیر صدا می‌زد مثل امیرحسین، امیر رضا و...، نوبتی بچه‌ها را تا مرز اسرائیل می‌برد. دوربینی داشت که همیشه با او بود و در عکس‌ها هم معمولا با این دوربین است. تک تک سربازان اسرائیل را با این دوربین به بچه‌ها نشان می‌داد و از‌‌‌ همان کودکی انگیزه مبارزه با اسرائیل را در دل آن‌ها می‌کاشت.» از جمله شاگردان مستقیم چمران که در میان فرماندهان و رهبران برجسته جنبش مقاومت جنوب لبنان قرار گرفتند می‌توان به ابوهشام (سید حسین موسوی)، ابویحیی (زکریا حمزه)، سید ابوالفضل کاسترو (عباس موسوی)، سید ابوذر عاملی، نعیم قاسم، ابومصطفی (سید علی حسین)، نجیب سید علی خلف، ادیب حیدر و... اشاره کرد.

با پیروزی انقلاب اسلامی 1357، در سی ام بهمن همین سال شهید مصطفی چمران همراه با یک گروه 92 نفره از لبنان به ایران آمد و با آنکه قصد ماندن در ایران را نداشت، به توصیه امام خمینی(ره) در وطنش ماندگار شد. در اوایل پیروزی انقلاب، به تربیت اولین گروه از پاسداران انقلاب اسلامی ایران پرداخت.


«چمران» به تنهایی یک گردان نظامی و شهید گمنام بود

https://www.isna.ir/news/96033117924

ستاد جنگ‌های نامنظم سازمان نظامی چریکی در ایران بود، که پس از وقوع انقلاب ۱۳۵۷ توسط مصطفی چمران تاسیس شد. ستاد مرکزی این سازمان در سالهای نخست جنگ ایران و عراق، در اهواز مستقر بود و مسئولیت طراحی و اجرای عملیات‌های محدود علیه نیروهای ارتش عراق را برعهده داشت. فرماندهی ستاد جنگ‌های نامنظم از ابتدای تاسیس، با مصطفی چمران، وزیر دفاع وقت بود.[۴]

پس از درگذشت چمران در بهار ۱۳۶۰ ستاد جنگ‌های نامنظم نیز منحل گردید، گرچه ۳ سال بعد، قرارگاه جدیدی با نام قرارگاه رمضان در کرمانشاه، برای انجام جنگ‌های نامنظم برپا شد، که هدف عمده آن نفوذ در خاک عراق و انجام عملیات‌های نامنظم در کردستان عراق بود. اوج فعالیت‌های ستاد جنگ‌های نامنظم به سال نخست جنگ ایران و عراق بازمی‌گردد، که بیش از ۳ هزار نفر در آن عضویت داشتند. شمار زیادی از اعضای این سازمان، پس از انحلال آن، به سپاه پاسداران یا بسیج پیوستند.


https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF_%D8%AC%D9%86%DA%AF%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%86%D8%B8%D9%85




https://www.imna.ir/news/429564





/ آشنایی با مفاخر علمی ایران / شهید دکتر مصطفی چمران از پیشگامان فیزیک پلاسما

https://www.isna.ir/news/8103-05514


شهید دکتر چمران،دانشمند فیزیک پلاسما و عضو ناسا زندگی مرفه در آمریکا را رها و جهت کمک به ملت مسلمان راهی لبنان شد.

او به محروم‌ترین بخش لبنان رفت و مدرسه صنعتی جبل عامل را اداره کرد.

450 کودکی که چمران آن‌ها را تربیت کرد، اکنون مسئولان و رهبران مقاومت لبنان هستند.

پس از انقلاب و شروع دفاع مقدس نیز ستاد جنگ‌های نامنظم را جهت مقابله با دشمن تاسیس کرد.




از دانشمند فیزیک پلاسما در آمریکا تا استاد بسیجی انقلاب +پوستر


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۱:۳۳
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس








راستی که معجزه ای است !
من پای از گلیم هستی فراتر می نهم ، تا از آنجا که فقط روح و دل حکومت دارند پیش می روم ، تا به ملاقات خدای خویش نائل آیم . خوش دارم که در این سفر تنها باشم تا در خلوت تنهائی ، قلب خود را نمازگاه ذات اقدسش کنم .
خدایا ، هرچه را دوست داشتم ، از من گرفتی ، به هرچه دل بستم ، دلم را شکستی ، به هر چیزی که عشق ورزیدم ، آن را زائل کردی ، هر کجا که قلبم آرامش یافت ، تو مضطرب و مشوش نمودی . هر وقت که دلم به جائی استقرار یافت ، تو آواره ام کردی . هر زمان به چیزی امیدوار شدم ، تو امیدم را کور نمودی .....تا به چیزی دل نبندم و کسی را به جای تو نپرستم و در جائی استقرار نیابم و بجای تو محبوب و معشوقی نگیرم و جز تو به کسی دیگر و جائی دیگر و نقطه ای دیگر آرامش نیابم . فقط تو را بخواهم ، تو را بخوانم ، تو را بجویم و تو را پرستش کنم .

( نیایشی از شهید دکتر مصطفی چمران ، در لبنان ، کتاب " نیایش ها " ، صفحه ۴۰ و ۴۱ ، انتشارات بنیاد شهید چمران ، وصال شیرازی شماره ۵۷ تلفن ۶۶۴۶۱۸۲۹ )

تصویری از همکلاسان مصطفی چمران در دانشکده فنی دانشگاه تهران رشته الکترومکانیک ، سال ۱۳۳۶ . مصطفی چمران نفر اول ایستاده سمت چپ عکس ، ردیف ایستاده سمت راست عکس با عینک تیره مهندس حریری و ردیف نشسته سمت راست نفر دوم دکتر مهدی بهادری نژاد و نفر وسط نشسته دکتر حسن مرشد دیده می شوند .

#چمران #شهید_دکتر_مصطفی_چمران #دانشگاه_تهران #دانشکده_فنی #لبنان #نیایش #گلیم #روح #دل #حکومت #قلب #نمازگاه #عشق #محبوب #معشوق #پرستش #شهادت #دهلاویه_یادمان_شهید_دکتر_چمران
https://www.instagram.com/p/CYHeFytMIyb/?utm_medium=copy_link


خدایا ، هرچه را دوست داشتم و دل بستم، از من گرفتی ، به هر چیزی که عشق ورزیدم ، آن را زائل کردی ، هر کجا که قلبم آرامش یافت ، تو مضطرب و مشوش نمودی هر زمان به چیزی امیدوار شدم ، تو امیدم را کور نمودی ... تا به چیزی دل نبندم و کسی را به جای تو نپرستم و بجای تو محبوب و معشوقی نگیرم و جز تو جائی آرامش نیابم. فقط تو را بخواهم ، تو را بجویم و تو را پرستش کنم.





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۰:۴۴
مهرداد بچه مثبت
به نام خدای شنهای طبس







مادر شهیدان حسینجانی:
همان سالهای جنگ بود که آقای خامنه‌ای منزل ما آمده بودند. دو تا از فرزندانم شهید شده بودند. آقا عباس را بغل کرده وگفتند: «بابا شما دیگر نرو (جبهه) شما2تا شهید داده‌اید وکافی است. عباس گفت: «آقا هر کسی برای خودش می‌رود.» چند سال بعد که عباس هم شهید شده بود ، آقا به منزل یکی از آشنایان ما در همان محل رفته بودند. آن‌ها هم 3تا شهید داده بودند. آقا که در تصویر شهدا عباس را هم دیده بودند، او را شناخته بودند و گفتند: او هم رفت و شهید شد؟

https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/01/14/1971092

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۰۱ ، ۰۱:۳۹
مهرداد بچه مثبت

 به نام خدای شنهای طبس









https://harfetaze.com/229264






شهید آوینی: اگر خدا متاع وجودت را خریدنی بیابد هر کجا باشی تو را با شهادت بر می گزیند.
سید مرتضی مصطفوی یکی از دوستان مشترک شهید مهدی فلاحت پور و شهید سید مرتضی آوینی در مراسم "شبی با مرتضی " پس از نقل خاطره ای از آشنایی ابتدایی شهید مهدی فلاحت پورو شیفتگی ایشان نسبت به شهید آوینی، از این دوشهید عرصه هنر و رسانه یاد کرد و در ادامه گفت : مهدی فلاحت پور در پنج‌شنبه بیست و نهم اردیبهشت سال هزار و سیصد و هفتاد و یک در منطقه بقاع غربی با راکتی اسرائیلی به شهادت می رسند. احوالات شهید آوینی بعد از شهادت مهدی فلاحت پور دگر گون شده بود بعد از شهادت فلاحت پور بنده به همراه جمعی که آقا مرتضی هم در میانشان بود، سر مزار شهید فلاحت‌پور در روستای «چندار» حوالی کرج رفتیم .
من همان جا از شهید آوینی خواستم با همین حال و هوایی که دارند یادداشتی را برای من بنویسند وایشان هم آن یادداشتی که معروف شده به دلنوشته شهید آوینی بر سر مزار شهید مهدی فلاحت پور وخیلی جا ها هم منتشر شده است را نوشتـند
" عجب از ما واماندگان زمین گیر که در جستجوی شهدا به قبرستانها می آییم . این خود دلیلی است بر آنکه از حقیقت عالم هیچ نمیدانیم. مرده آن است که نصیبی از حیات طیبه شهدا ندارد واگر چنین است از ما مرده تر کیست؟ شهدا شاهد بر باطن و حقیقت عالمند و هم آنانند که به دیگران حیات می بخشند. پس به راستی این عجیب نیست که ما واماندگان در جستجوی شهدا به قبرستانها می آییم."
مرتضی مصطفوی پس از خواندن این یادداشت ادامه می دهد : بعد از این قضیه بود که بنده تا چند وقت درگیر این یاد داشت بودم تا اینکه دوباره چند روز مانده به اربعین شهادت مهدی فلاحت پور در دفتر سوره خدمت آقا مرتضی رفتم و به ایشان گفتم از زبان یک شهید خطاب به زائری که بر سر مزارش برای زیارت می رسد بنویسید.
من این را خواستم و ایشان گفتند چند روز به من فرصت بده تا برای شما بنویسم .بعد از چند روز دوباره رفتم دیدم ایشان چهار پنج صفحه نوشته بودند و من یک نگاهی به آقا مرتضی کردم و گفتم من می خواهم این را سر مزار یک شهید بزنیم تا زوار بخوانند.
آقای مصطفوی در ادامه گفت : من از آقا مرتضی پرسیدم که شما چطوری می نویسید که هر کسی به نوشته هایتان و نوع نوشتن شما حسودی می کند.
یک نگاهی به من کرد و خندید و پرسید: تو چقدر گریه می کنی؟ من تعجب کردم از اینکه چرا این سوال را ازمن پرسیدند . بعد گفتند: من خیلی گریه می کنم و موقعی که من مطلبی را می نویسم فقط قلم را روی کاغذ می گذارم و واسطه نوشتن می شوم. بعد گفتند که من در موقع نوشتن خیلی گریه می کنم به حدی که گاهی از خدا می پرسم این همه اشک را چگونه در وجود من گذاشتید.
سپس رو کردند به من و گفتند این یادداشت را می خواهی ببر و خلاصه کن. ومن هم این یادداشت را بردم و خلاصه کردم و بعد ازاینکه ایشان تایید کردند این یادداشتی شد از خطاب یک شهید به افرادی که به زیارت مزارش می آیند .
متن یادداشت :
ای آنکه گذرت بر خاک من است ، بدان که من طعمه مرگ نیستم .
من در انتظار ننشسته ام تا مرگ سراغم آید . به ندای "موتوا قبل ان تموتوا" لبیک گفته ام.
و شهادت را برگزیدم که جاودانگی است.و اکنون از من زنده تر کیست؟
ای رهگذر !
از درون این خاک بلا دری به سوی کربلا گشوده اند. روحم به ضیافت گاه وصال پر کشید . و مخاطب این خطاب ازلی قرار گرفت که : "فدخلی فی عبادی و ادخلی جنتی"
بدان که این راه رفتنی است و باب جهاد فی سبیل الله و شهادت مسدود شدنی نیست . اگر خداوند متاع وجود تو را خریدنی بیابد ، هرکجا که باشی و در هر زمان ، تو را در جمع اصحاب کربلا به بهشت خاص خویش فرا خواهد خواند.

منبع:
رونمایی از دست نوشته منتشر نشده شهید سید مرتضی آوینی
http://www.aviny.com/Article/yadasht/92/1/dast-neveshte.aspx

#شهید #سید_مرتضی #آوینی #سید_شهیدان_اهل_قلم  #اگر_خدا_متاع_وجودت_را_خریدنی_بیابد #هر_کجا_باشی #تو_را #با_شهادت #بر_می_گزیند_  #ای_آنکه_گذرت_بر_خاک_من_است #بدان_که_من_طعمه_مرگ_نیستم #من_در_انتظار_ننشسته_ام #تا_مرگ_سراغم  #آید #به_ندای_موتوا_قبل_ان_تموتوا #لبیک_گفته_ام #شهادت_را_برگزیدم #که_جاودانگی_است  #اکنون_از_من_زنده_تر_کیست؟ #مصطفی_آحمدی_روشن #شهیدخلیلی #شهید_تهرانی_مقدم #شهید_شاطری #محمودرضابیضایی #رازشهادت #غیرت #پدرموشکی #فیلمبردار #جهادگر #مستندساز #مدافع_حرم #انرژی_هسته_ای

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۰۱ ، ۰۲:۱۱
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس








امروز هم مستکبران از نام او وحشت دارند، از یاد او وحشت دارند؛ ببینید در فضای مجازی ــ لابد بیشتر از من ‌اطّلاع دارید دیگر؛ ــ با اسم او چه برخوردی دارند میکنند؛ این هم یک تنبیه دیگری است، تنبّه بیشتری است برای ما و مسئولین فضای مجازی کشور که بفهمند چه کار باید بکنند، تا دشمن نتواند هر جور دلش میخواهد، با هر جایی که دلش میخواهد رفتار کند. و خب فضای مجازیِ موجود دنیا زیر کلید مستکبران است دیگر؛ از اسمش هم میترسند و از تکثیر او وحشت دارند؛‌ الگو یعنی این؛ میترسند که تکثیر بشود.

به‌ هر حال شهید سلیمانی ماندنی است، تا ابد زنده است؛ آنهایی که او را شهید کردند ــ ترامپ و امثال او ــ جایشان زباله‌دان تاریخ است و جزو فراموش‌شدگان تاریخ خواهند بود در زباله‌دان، امّا او تا ابد زنده است؛ شهید این جوری است و دشمنان او گم و گور خواهند شد. البتّه ان‌شاءالله بعد از آنکه تقاص دنیویشان را بدهند، گم و گور خواهند شد.


رهبر انقلاب:

http://rajanews.com/node/354014





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۰۰ ، ۲۲:۰۲
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس








یک شب در خانه هیئت داشتیم. عصر همان روز پدر شهید کمی استراحت کرد بعد با نگرانی از خواب پرید. فهمیدیم خواب دیده. ایشان کمی به اطراف نگاه کرد و گفت : الان حسن اینجا بود بهش گفتم حسن جان امشب هیئت داریم شما تشریف میارید؟!

حسن گفت نه ، امشب باید برم پیش فلانی که یکی از همسایگان قدیم است.

حسن ادامه داد او امروز از دنیا رفته و امشب شب اول قبر اوست این شخص حقی گردن من دارد که باید امشب پیش او باشم

پدر با تعجب گفت آن کسی که حسن می گفت، اهل مذهب و دین و .... نبود. برای همین بهش گفتم حسن جان این آدمی که می گویی اهل دین نبود، او چه حقی به گردن تو دارد؟

حسن لبخندی زد و گفت:

روز تشییع جنازه من ، هوا بسیار گرم بود جمعیت همراه پیکر من از مسجد به سمت منزل آمدند این آقا در جلوی خانه اش ایستاده بود و به جمعیت نگاه می کرد.وقتی گرمای هوا و تشنگی مردم را دید یک شیلنگ آب از خانه اش به بیرون کشید و با یک سینی و چند لیوان، به تشییع کنندگان پیکر من آب داد.او همین قدر به گردن من حق پیدا کرده.

پدر حسن بعد از اینکه این حرف را زد از جا بلند شد و گفت باید بروم و ببینم خواب من راست بوده یا نه،منزل آن ها در محله ی دیگری است باید بروم به آن جا ببینم فلانی واقعا فوت کرده؟!

پدر رفت و ساعتی بعد برگشت گفت: بله،وارد محله ی آن ها که شدم حجله اش را دیدم او همین امروز تشییع شده بود

شهید حسن طاهری


توصیه شهید حسن طاهری به دانش آموزان+ صوت

https://iqna.ir/fa/news/3726157



ماجرای حضور کبوترها در منزل شهید حسن طاهری بعد از شهادت

http://shahid-hasan-taheri.blogfa.com/post/144


پدر شهید حسن طاهری او را در خواب میبیند که میگوید باید برم پیش فلان همسایه قدیم، او امروز از دنیا رفته و شب اول قبر اوست این شخص حقی گردن من دارد پدر با تعجب میگوید او که اهل مذهب و دین نبود، او چه حقی به گردن تو دارد؟ شهید میگوید: روز تشییع جنازه من ، هوا بسیار گرم بود! این آقا در جلوی خانه اش با یک شیلنگ آب و چند لیوان، به تشییع کنندگان آب داد. او همین قدر به گردن من حق پیدا کرده!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۰۰ ، ۰۲:۲۶
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس







سال ها بود خانواده منتظر بودند مدتی قبل برادران شهید میخواستند مقبره ای را به صورت نمادین برای ایشان برپا کنند.
شهید به خواب برادر میاید و میگوید دست نگه دارید!
بعد از دو سال خواهر شهید در خواب میبیند که در منطقه پونک تهران و محله سردار جنگل تشییع پیکر شهداست و برادرش یعنی شهید ملاحسنی هم حضور دارد. خواهر با خوشحالی از او میپرسد شما اینجا چه میکنی؟
برادر میگوید من آمده ام شفاعت کنم تمام اینها را که در تشییع شهدا هستند...
حتی کسانی که در پیاده رو راه می روند و برای تشییع هم نیامدند هم شفاعت می کنم




شهیدی که تماشاچی ها را شفاعت می کند

من آمده ام شفاعت کنم...تمام اینها را... سپس می گوید من حتی کسانی که در پیاده رو  راه می روند و برای تشییع هم نیامده اند را هم شفاعت می کنم....

شهید حمیدرضا ملاحسنی (یکی از شهدای گمنام مدفون در بوستان نهج البلاغه تهران)

محمد سمیر در مورد شهید ملاحسنی می گوید : ایشون از اقوام هستند و قضیه از این قرار است که....

سال ها بود خانواده منتظر بودند 2 ،سال پیش برادران شهید می خواستند مقبره ای را به صورت نمادین برای ایشان برپا کنند.که شهید به خواب برادر میاید و می گوید دست نگه دارید.بعد از 2 سال شبی خواهر شهید در خواب می بیند که در منطقه پونک سردار جنگل تشییع پیکر شهداست و شهید ملا حسنی هم حضور دارد از او می پرسد شما اینجا چه می کنی؟ شهید می گوید من آمده ام شفاعت کنم...تمام اینها را... سپس می گوید من حتی کسانی که در پیاده رو  راه می روند و برای تشییع هم نیامدند هم شفاعت می کنم....

شهیدی که تماشاچی ها را شفاعت می کند

خواهر شهید همیشه سر مزار شهید پلارک می رود.(شهیدی که از مزارش بوی عطر پراکنده می شود)

در یکی از روزها بر قسمت سر مزار در قاب بالای سر در یک عکس برادر خود را کنار شهید پلارک می بیند که بالای سرش علامت ضربدری وجود دارد.پس از بررسی خانواده شهید پلارک را جویا می شود خانواده ایشان می فرمایند که شهید پلارک هر کدام از دوستانشان که به فیض شهادت نائل می شدند بالای سرشان یک ضربدر میزد و معلوم گردید که شهید ملاحسنی از دوستان و همرزمان شهید پلارک بوده..

خواهر شهید ملاحسنی ، شهید پلارک را به بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) قسم می دهند که به برادرم بگو  یه نشانه ای چیزی از خودش به ما بدهد...

خواهر شهید دل شکسته و چشم انتظار برادر شهید مفقودالاثر خود را در خواب می بیند و او به خواهر می گوید نمی خواهی مرا ببینی، من که برای دیدار شما آمده ام. خواهر می گوید کی، شهید به او می گوید در پارک نهج البلاغه سه شهید دفن کرده اند .قبر وسطی مربوط به من است، خواهر از خواب بلند می شود و تعجب می کند که این چه خوابی است که بعد ار 27 سال برادر شهیدش به خواب او می آید. در شب بعد مجدداً شهید به خواب خواهر می آید و می گوید نمی خواهی مرا ببینی من منتظرت هستم. و مشخصات جنازه بی سر قبر وسط را به او می دهد. خواهر صبح اقدام به پرس و جو می کند و مطلب را با سپاه در میان می گذارد و پس از بررسی و یافتن همرزمان شهید و جویای نحوه شهادت او، قبر شهید مورد تأیید واقع می شود. و او شهید حمید رضا ملاحسنی است

در تاریخ 12 دی امسال هم مراسم تعویض سنگ قبر ایشان انجام می شود بیایید که قرار است همه را شفاعت کند.....

وصیتنامه شهید مفقودالاثر حمید رضا ملاحسنی

«بسم رب الشهدا والصدیقین»

من المؤمنین رجال صدقوا ماعاهدالله علیه، فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا»

بعضی از آن مؤمنان بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملاً وفا کردند، بعضی از آنها بر آن عهد ایستادگی کردند و شهید شدند و برخی به انتظار شهادت مقاومت کرده و عهد آنها تغییر نکرد.

چه عارفانه است ناله آخرین را سر دادن چه عاشقانه است لبیک آخرین را گفتن

https://article.tebyan.net/148402






۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۰۰ ، ۰۱:۴۷
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس


 

به‌عنوان همسر شهیدی که بارها و بارها مصاحبه دادم باید بگم که یا مصاحبه‌هایی که انجام دادم سانسور شد یا همونجا گوشزد می‌کردند که به خاطر شان شهید خیلی چیزها رو نگم مثلاً‌ می‌پرسیدند که از نماز شب‌هایی که شهیدتون می خوندن برامون بگین میگفتم تا زمان شهادت ندیدم که بخونن چون اونقدر خسته بود که با بدبختی برای نماز صبح بیدارش می‌کردم یا سانسور می‌شد یا سمت‌وسوی مصاحبه رو عوض می‌کردن».

https://www.alef.ir/news/4000703101.html


 

به‌عنوان همسر شهیدی که بارها مصاحبه کردم باید بگم که یا مصاحبه‌هایم سانسور شده یا همانجا گوشزد می‌کردند که به خاطر شان شهید خیلی چیزها رو نگم مثلاً‌ می‌گفتند از نماز شب‌های شهید برامون بگویید میگفتم تا زمان شهادت ندیدم که بخونن چون آنقدر خسته بود که با بدبختی برای نماز صبح بیدارش می‌کردم یا سانسور می‌شد یا سمت‌وسوی مصاحبه رو عوض می‌کردن
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۰۰ ، ۰۰:۱۲
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای مهدی عج









قال رسول الله: عَدوُ یَجمعونَ لاهلِ الشامِ یَجمَعُ لهُم اهلُ الاِسلامِ

دشمنی سخت برای مردم شام صف آرایی میکند که همه ملت اسلامی برای مقابله با آنها گرد می آیند.

منبع: یوم الخلاص حدیث 945 ص496



ابن بطریق صحیح اخبار ص 425

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۰۰ ، ۰۹:۴۲
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس




شهیدی که از امام خمینی وعده شفاعت داشت

۲۶ مهر سال ۱۳۸۸ شمسی «نورعلی شوشتری» به آرزویش رسید؛ مردی که روایت زیبایی از زندگی بود و خودش زیبایی زندگی‌ و مرگ را روایت کرده بود. این حکایت زندگی و مرگ به روایت شهید شوشتری است.
انقلاب که شد، انقلابی بود و جنگ که شد مرد جنگ بود؛ همرزم شهید باکری و شهید برونسی بود و ۷ بار مجروح شد. در عملیات مرصاد هم فرمانده بود و «در تماس مرحوم حاج سید احمد خمینی با وی و ابلاغ گزارش پیشرفت عملیات توسط آن مرحوم به امام خمینی (ره)، حضرت امام خطاب به سردار شوشتری می‌فرمایند: در این دنیا که نمی‌توانم کاری بکنم. اگر آبرویی داشته باشم در آن دنیا قطعا شما را شفاعت خواهم کرد.». بعد از جنگ هم در میدان بود برای امنیت مردم و جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه بود و همیشه می‌گفت: «آرزو دارم در میدان جنگ باشم و به شهادت برسم و جسم ناقابلم در راه خدا تکه‌تکه شود».

یک روز هم که کنار مردم بود و در «همایش وحدت اقوام و مذاهب سیستان‌و‌بلوچستان» بود در اثر انفجار تروریستی به آرزویش رسید و شد «شهید وحدت». در کنارش یارانش هم بودند و پرکشیدند و مردم هم بودند و سران عشایر و طوایف بلوچ هم بودند.

سردار شوشتری در یک انفجار تروریستی توسط گروهک جندالله به سرکردگی عبدالمالک ریگی به شهادت رسید


http://rajanews.com/node/351750


نورعلی شوشتری همرزم شهید باکری و شهید برونسی بود و ۷ بار مجروح شد. در عملیات مرصاد هم فرمانده بود وقتی گزارش پیشرفت عملیات به امام خمینی (ره) داده شد خطاب به سردار شوشتری فرمودند: در این دنیا که نمی‌توانم کاری بکنم. اگر آبرویی داشته باشم در آن دنیا قطعا شما را شفاعت خواهم کرد! بعد از جنگ همچنان در میدان بود تا آنکه در همایش وحدت اقوام و مذاهب سیستان‌و‌بلوچستان» بود در اثر انفجار تروریستی به شهادت رسید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۰۰ ، ۰۱:۲۶
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس






به نقل از مهدی محمدی (همکلاسی شهید)
در باشگاه والیبال صدری مشغول تمرین بودیم ، که چند نفر از ورزشکاران معروف به آنجا آمدند. یکی از آنها از همه معروفتر بود. بازیکن فوتبال بود ، اما والیبال هم بازی میکرد.
او علی پروین ، از جوانان محله ما بود ، که با آقای رضا ز ، که او هم از بازیکنان سرشناس والیبال بود ، به سالن آمدند. خیلی ها نیز برای دیدن آنها به سالن صدری آمده بودند.  هیجان خاصی در سالن ایجاد شد.
نمیدانم ، چه کسی در حضور آنها از ابراهیم تعریف کرد!؟ و به آنها پیشنهاد داد که با این جوان ، تک به سه والیبال بازی کنند!
ابراهیم یک طرف و این سه نفر در طرف مقابل ایستادند! بچه هایی که برای تماشای والیبال آمده بودند ، همگی ابراهیم را تشویق میکردند.
نمیدانید چه شور و هیجانی در سالن ایجاد شد. دست آخر نیز ابراهیم توانست آنها را شکست بدهد! یادم هست علی پروین خیلی با تعجب او را نگاه میکرد.


در باشگاه والیبال صدری مشغول تمرین بودیم ، که چند نفر از ورزشکاران معروف به آنجا آمدند. یکی از آنها از همه معروفتر بود. بازیکن فوتبال بود ، اما والیبال هم بازی میکرد. او علی پروین ، از جوانان محله ما بود ، که با آقای رضا ز ، که او هم از بازیکنان سرشناس والیبال بود ، به سالن آمدند. خیلی ها نیز برای دیدن آنها به سالن صدری آمده بودند. نمیدانم ، چه کسی در حضور آنها از ابراهیم تعریف کرد!؟ و به آنها پیشنهاد داد که با این جوان ، تک به سه والیبال بازی کنند! ابراهیم یک طرف و این سه نفر در طرف مقابل ایستادند! نمیدانید چه شور و هیجانی در سالن ایجاد شد. دست آخر نیز ابراهیم توانست آنها را شکست بدهد! یادم هست علی پروین خیلی با تعجب او را نگاه میکرد.

بخش دوم:

بازوان قوی ابراهیم از همان اوایل دبیرستان نشان داد که در بسیاری از ورزش‌ها قهرمان است. در زنگ‌های ورزش همیشه مشغول والیبال بود. هیچ‌کس از بچه‌ها حریف او نمی‌شد.
یک بار تک نفره در مقابل یک تیم شش نفره بازی کرد. فقط اجازه داشت که سه ضربه توپ بزند. همه ما از جمله معلم ورزش، شاهد بودیم که چگونه پیروز شد. از آن روز به بعد ابراهیم والیبال را بیشتر تک‌ نفره بازی می‌کرد. بیشتر روزهای تعطیل پشت آتش نشانی خیابان هفده شهریور بازی می‌کردیم. خیلی از مدعی‌ها حریف ابراهیم نمی‌شدند.اما بهترین خاطره والیبال ابراهیم برمی‌گردد به دوران جنگ و شهر گیلان غرب، در آن‌جا یک زمین والیبال بود که بچه‌های رزمنده در آن بازی می‌کردند.
یک روز چند دستگاه مینی بوس برای بازدید از مناطق جنگی به گیلان غرب آمدند که مسئول آن‌ها آقای داوودی رئیس سازمان تربیت‌بدنی بود. آقای داوودی در دبیرستان معلم ورزش ابراهیم بود.
ایشان مقداری وسائل ورزشی به ابراهیم داد و گفت: هرطور صلاح می‌دانید مصرف کنید. بعد گفت: دوستان ما از همه رشته‌های ورزشی هستند و برای بازدید آمده‌اند.
ابراهیم هم کمی برای ورزشکارها صحبت کرد و مناطق مختلف شهر را به آنها نشان داد. تا این که به زمین والیبال رسیدیم.
آقای داوودی گفت: چند تا از بچه‌های هیئت والیبال تهران با ما هستند. نظرت با برگزاری یک مسابقه چیه؟
ساعت سه عصر مسابقه شروع شد. پنچ نفر که سه نفرشان والیبالیست حرفه‌ای بودند یک طرف بودند و ابراهیم به تنهایی در طرف مقابل. تعداد زیادی هم تماشاگر بودند.
ابراهیم طبق روال قبلی با پای برهنه و پاچه‌های بالا زده و زیر پیراهنی مقابل آن‌ها قرار گرفت. به قدری هم خوب بازی می‌کرد که کمتر کسی باور می‌کرد.
بازی آن‌ها یک نیمه بیشتر نداشت و با اختلاف ده امتیاز به نفع ابراهیم تمام شد. بعد هم بچه‌های ورزشکار با ابراهیم عکس گرفتند. آن‌ها باورشان نمی‌شد یک رزمنده ساده، مثل حرفه‌ای ترین ورزشکار‌ها بازی کند.
یک بار در پادگان دوکوهه برای رزمنده‌ها از والیبال ابراهیم تعریف کردم. یکی از بچه‌ها رفت و توپ والیبال آورد. بعد هم دو تیم تشکیل داد و ابراهیم را هم صدا کرد.
ابتدا زیر بار نمی‌رفت و بازی نمی‌کرد اما وقتی اصرار کردیم گفت: پس همه شما یک طرف من هم تکی بازی می‌کنم. بعد از بازی چند نفر از فرماندهان گفتند: تا حالا اینقدر نخندیده‌ بودیم. ابراهیم هر ضربه‌ای که می‌زد چند نفر سمت توپ می‌رفتند و به هم می‌خوردند و روی زمین می‌افتادند. در پایان ابراهیم با اختلاف زیادی بازی را برد.
.
#سلام_بر_ابراهیم #شهید_ابراهیم_هادی
#ابراهیم_هادی #شهیدهادی #شهید_هادی
#شهیدابراهیم_هادی






۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۰۰ ، ۰۰:۲۳
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس





وقتی نامه‌ به خط مقدم می‌آمد، ثابت و ثاقب غیبشان می‌زد! یکی از رزمندگان متوجه شد وقتی همه گرم نامه خواندن هستند دوقولوها در کنج سنگر، گریه می‌کنند. آنها بی‌سرپرست بودند و هر بار دل‌شان می‌شکند که کسی آنسوی جبهه چشم انتظارشان نیست گریه می‌کردند. بعدها هر دوبه شهادت رسیدند.




به مزار این دوقلوهای شهید سر بزنید +عکس

https://www.mashreghnews.ir/news/1009666


https://www.mehrnews.com/news/4667430



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۰۰ ، ۱۰:۰۴
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس





 اینجا پایگاه نظامی شهید ابومنتظر میباشد که تا چندی پیش پادگان اشرف نام داشت ، که از آن نقطه عملیات تروریستی مختلفی چون انفجارحرم امام رضا ع
ترور شهید صیاد شیرازی وانفجار حسینیه شیراز و ... عملیات  فروغ جاویدان یا همان مرصاد برنامه ریزی و علیه ملت مظلوم ایران اجرا شد! و اکنون پس از سال ها جنایت گروهک مسعود و مریم رجوی این مکان پاکسازی و محل رژه بسیج مردمی عراق یا همان حشد الشعبی شده است(وخداوند با صابران است)



اولین رژه حشد الشعبی، بسیج مردمی عراق با حضور مصطفی الکاظمی نخست وزیر این کشور در استان دیالی برگزار شد.

گروه بین‌الملل-رجانیوز: اولین رژه حشد شعبی، بسیج مردمی عراق با حضور مصطفی الکاظمی نخست وزیر این کشور در استان دیالی برگزار شد.

 

این رژه به‌عنوان اولین رژه بسیج مردمی عراق در هفتمین سالروز تأسیس و در پایگاه نظامی شهید ابومنتظر المحمداوی که در زمان صدام با عنوان پادگان اشرف در اختیار منافقین بود، برگزار شد.

 

مصطفی الکاظمی نخست وزیر عراق در این مراسم گفت: فرزندان حشد شعبی فرزندان عراق هستند و با آنها عراق جایگاه تاریخی خود را بازمی‌یابد.

 

وی خطاب به حشد شعبی اعلام کرد: شما و نیروهای امنیتی تروریسم را درهم کوبیدید و در برابر شما مأموریت‌های زیادی وجود دارد.

 

نخست وزیر عراق در این مراسم سالروز تأسیس حشد شعبی را تبریک گفت و افزود: حشد شعبی جایگاه تاریخی عراق در منطقه را به آن بازگردانیده است. حشد شعبی فرزندان این ملت هستند و به ارائه خدمات به ملت و کشور ما ادامه می‌دهند.

 

وی خطاب به نیروهای حشد شعبی گفت: شما و نیروهای امنیتی تروریسم را نابود کردید و راه زیادی پیشِ‌رو دارید. دلاوری‌های شما و جانفشانی‌های شهیدان و خانواده‌های بزرگوار آنها را ارج می‌نهیم.


http://rajanews.com/node/348996


 

رژه باشکوه حشد الشعبی در پادگان اشرف

https://www.mehrnews.com/news/5245178



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۰۰ ، ۰۳:۲۸
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس





حمید داوود آبادی در صفحه اینستاگرامی خود نوشت: 

معراج شهدای تهران

آبان ۱۳۷۴

عکاس: حمید داودآبادی

آن شب درسالن معراج شهدای تهران، وقتی باقی مانده پیکر شهید "مسعود تقی زاده" را روی زمین پهن کردند، همسرش گفت: اگر اجازه بدهید، می خواهم مقداری از خاک بدن شوهرم را بردارم. که اجازه دادند. 

جلو که رفت، شروع کرد به گشتن میان استخوان ها. وقتی پرسیدند: چیکار می کنی؟ گفت: می خوام از این خاک هایی که ازش باقی مونده، مقداری بردارم.

گفتند: خب بردار، ولی دنبال چی می گردی؟ گفت: می خوام از اون جایی که قلبش بوده، خاک بردارم.
 
شهید "محسن تقی‌زاده" متولد: ۱ آبان ۱۳۴۲ شهادت: بهمن ۱۳۶۱ عملیات والفجر مقدماتی در فکه

بازگشت پیکر: ۱۲ سال بعد، بهمن ۱۳۷۳ شب شهادت حضرت علی (ع) 

مزار: بهشت زهرا (س) قطعه‌ی ۵۰ ردیف ۴۷ شماره‌ی ۱۹

شهید "مسعود تقی‌زاده" متولد ۴ آبان ۱۳۳۷ شهادت ۲۹ آبان ۱۳۶۲ عملیات والفجر ۴ در کانی مانگا 

بازگشت پیکر: ۱۲ سال بعد، آبان ۱۳۷۴ شب شهادت حضرت زهرا (س) 

مزار: بهشت زهرا (س) قطعه‌ی ۵۰ ردیف ۴۴


https://www.mashreghnews.ir/news/1227582

وقتی باقی مانده پیکر شهید (مسعود تقی زاده) را روی زمین پهن کردند، همسرش گفت: اگر اجازه بدهید، می خواهم مقداری از خاک بدن شوهرم را بردارم. که اجازه دادند. شروع کرد به گشتن میان استخوان ها! پرسیدند: دنبال چه می گردی؟ گفت: می خوام از اون جایی که قلبش بوده، خاک بردارم!
 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۰۰ ، ۲۱:۵۸
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس




حاج حسین یکتا:

زنگ زدم به سردار باقرزاده

گفتم احمد الان خورد

هواپیمایش زمین شهید شد

هنوز تلویزیون اعلام نکرده بود

ظهر شد و آقای باقرزاده گفت

بعد ناهار خوابیدم

احمد رو دیدم

گفتم احمد چه خبر؟

گفت اینجا اول یک تشت بزرگ

برای امام حسین از ما گریه گرفتن

بعد ما رو بردن بالا

جواب این خون ها رو سیدشهدا میدهد

آقای اکرمی می‌گفت که چه خبر

گفت این بالا یه ساعتی از شب های جمعه

مخصوص دیدار ماشهدا با سید الشهدا است

گفتم بهش تو این دیدار چی میگذره

گفت اول اقا سید روح الله(خمینی) صحبت میکنه

بعد آقا اباعبدالله رو میکنه به بچه‌ها میگه

میشه خاطره رزم تون رو برای من بگید

این خاطره گویایی ها از بالا کارش گرفته

کار پایین نیست آقا

بعد بچه ها رو می کنند به آقا عبدالله

میگویند آقا میشه

خاطره روز عاشورا برای ما بگوید

بعد آقا یک شب پرده رو میزنه کنار

بچه ها شهادت حضرت علی اکبر میبینن

یک شب شهادت حضرت علی اصغر میبینن

بساط شهدا بساط امام حسینه اون بالا

بساط این پایین هم ، بساط امام حسینه

https://www.roshangari.ir/video/67496

https://www.aparat.com/v/vhTU0




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۰۰ ، ۰۲:۵۹
مهرداد بچه مثبت


به نام خدای شنهای طبس




مشاهده کلیپ مربوطه در

https://www.aparat.com/v/z2Lxn

https://www.roshangari.ir/video/66816

لحظات شهادت شهیدان آوینی و یزدان پرست از زبان سعید قاسمی

http://www.raztv.ir/%D9%84%D8%AD%D8%B8%D8%A7%D8%AA-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A2%D9%88%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D9%88-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%AA-%D8%A7/



2.خاطره جالب سردار سعید قاسمی درباره لحظه شهادت شهید آوینی از زبان خود شهید:
سال سوم شهادت شهید سید مرتضی آوینی رفته بودیم اصفهان ؛ برای سخنرانی ؛آهنگران قبل من نوحه خوانی کرد و نوبت من شد ؛  بعد از سخنرانی که آمدم پایین منبر ؛ یک دانشجویی که قد و قواره اش به این حرف ها نمیخورد(جبهه و جنگ و انقلاب) آمد پیش من و گفت: من نه شما رو میشناسم نه این آقا (شهید آوینی) را میشناختم ؛ دیشب دم دمای صبح من یک خوابی دیدم و این آقا رو تو خواب دیدم ؛ ایشون تو خواب به من گفت فردا یک نفر میاد تو دانشگاه راجب من صحبت میکنه و خاصه لحظه شهادت رو میگه ...به ایشان بگویید: اینجوری نبود ؛ اینها صورت ظاهری را میدیدندکه مثلا (بال بال میزدند) اولا من نمیدانم چرا این مقام رو به من دادند ؛ آیا به خاطر خدماتی بود که برای شهدا کردم ؛ نوشتم ؛قلم زدم ، وقت گذاشتم برای اینها ؛ اما اون لحظه ای که اتفاق افتاد سراسیمه آمدند سر وقتم (ملائکه) ؛ من این فاصله را که به سمت منبع نوری داشتند مرا میکشاندند ... چه لحظه زیبایی است ؛ نمیتوانم برایتان تعریف کنم ... اینها صورت ظاهر را میدیدند (ما مجروح شدیم) ولی ماجرا چیز دیگری بود!
آن پسر دانشجو میگفت: من بعد از بیدار شدن از خواب برای اینکه ترسیدم یک وقت فراموشم نشود ؛ ان خواب را نوشتم ...
بعد ان پسر آن کاغذ را به من داد و الان آن را در اسنادم دارم ...
و دقیقا همان اتفاق افتاده بود من انروز درباره لحظه شهادت شهید صحبت کرده بودم و ...



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۰۰ ، ۰۱:۱۳
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس





جانباز شیـمیایی دفاع مـقدس احمد پاریاب بعد سال ها حماسه در جـنگ و تحمل سالها عوارض شیمیایی بعد از گذشت چهار روز در منزلش در حالیکه بدنش در حال فساد بود پیدا شد! و کسی هم با خبر نشد!  آزاده نامداری مجری حاشیه دار صداوسیما درمنزلش فوت میکند تیتر یک خبرها میشود! خدا همه را رحـمت کند ولی چرا ما قهرمانان واقعی خود را فراموش کرده ، همه چـیزمان میشود سلبریتی ها !



جانبازی که دارویش پیدا نمی‌شد

این عدم توجه تا جایی پیش رفت که سردار سعید قاسمی در مراسم بزرگداشت این مرد بزرگ که چند روز پس از شهادتش برگزار شد، به انتقاد از مردم و مسئولان پرداخت و صحبت های وی بازتاب گسترده ای در رسانه ها پیدا کرد، سعید قاسمی به جانباز اعصاب و روان و شیمیایی، احمد پاریاب که روزهای پایانی سال 91 شهید شده و در قطعه 29 به خاک سپرده شده بود اشاره کرد و گفت: شهید احمد پاریاب علمدار گردان شهادت بود، جانبازی که به خاطر تحریم‌ها دیگر دارویش پیدا نمی‌شد، ما مقصریم که این روزها کمتر از حال جانبازی می‌پرسیم که گرفتاری‌اش همین دم و بازدم است، عرصه تنگ می‌شود وقتی داروها گران می‌شود و ماهی یک میلیون تومان بیشتر حقوق نمی‌رسد که باید با آن هم خرج زندگی و زن و بچه را داد و هم دارو و درمان را و در این شرایط بنیاد جانبازان، این جانبازان را رها می‌کند تا برای تهیه دارو به سمت بازار آزاد بروند.

قاسمی افزود: همسرش بیست سال تحمل کرد و کپسول 11 کیلویی اکسیژن را چهار طبقه بالا و پایین برد، پاریاب سردار بود و گماشته و راننده داشت اما حاضر نشد این امکانات را برای خودش استفاده کند و بنیاد شهید هم حاضر نشد برایش کاری بکند.

https://www.mehrnews.com/news/2256108


گزارش// صفر تا صد مرگ "آزاده نامداری"/ از نحوه کشف پیکر تا ادعای خودکشی و بارداری + تصاویر


https://www.tasnimnews.com/fa/news/1400/01/08/2475824
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۰۰ ، ۲۳:۴۴
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس





با توجه به شناسایی هایی که روی مشخصات و پلاک و مدارک موجود میباشد دیدیم که اکثر شهدای فکه متولدین سال ۴۴ تا ۴۶ هستند یعنی تا سال ۶۱ و ۶۲ که حساب کنیم از ۱۵ سال تا ۱۹ سال یعنی زیر بیست سال بوده اند که البته این مسئله در پیکر هایشان هم پیداست جسدها و جمجمه های کوچک نشان می‌دهد که چقدر نوجوان بودند!!

ص ۴۶ و ۴۷



براساس اسناد شهدای تفحص شده اکثر شهدای فکه متولدین سال ۴۴ تا ۴۶ هستند یعنی تا سال ۶۱ و ۶۲ که حساب کنیم از ۱۵ سال تا ۱۹ سال ، البته این مسئله در پیکر هایشان هم پیداست ،جسدها و جمجمه های کوچک نشان می‌دهد که چقدر نوجوان بودند!!





۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۹ ، ۰۲:۱۰
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس






اگر چند روز بگذرد و شهیدی پیدا نکنیم خیلی ناراحت می شویم اول از همه هم به خودمان شک می‌بریم اعتقادمان  این است که کسی گناهی مرتکب شده یا نمازش قضا شده یا نیتش خیر نبوده یا اصلاً لایق نبوده ایم که شهدا خودشان را به ما نشان بدهند لازمه اصلی کار تفحص هم توسل به ائمه اطهار هست.

برگرفته از کتاب تفحص (حمید داوودآبادی) ص 40





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۹ ، ۰۲:۳۶
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس





مولا علی(ع):


وَ قَالَ علیه السلام خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مُتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَیْکُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَیْکُمْ

آنچنان با مردم رفتار کنید که اگر مردید بر شما بگریند و اگر زنده ماندید با اشتیاق با شما معاشرت نمایند.

نهج البلاغه، حکمت ۹

http://ahlolbait.com/article/16711/





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۹ ، ۰۱:۱۲
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای مهدی (عج)







قدرت باورنکردنی شهید ابراهیم هادی:
بچه های باستانی گاهی به صورت گروهی به زورخانه های دیگر میرفتند و آنجا ورزش میکردند.

آنشب به یکی از زورخانه های کرج رفته بودیم.

ابراهیم وسط گود مشغول شنا بود.چند سری بچه های داخل گود عوض شدند اما ابراهیم همچنان مشغول شنا بود ...

پیرمردی بالای سکو نشسته بود و به ورزش بچه ها نگاه میکرد.

 و پیش من آمد و ابراهیم را نشان داد و گفت آقا این جوان کیه؟ با تعجب گفتم چطور مگه؟

گفت از وقتی وارد شدم این آقا هنوز شنا میرود ، شمردم هفت دور تسبیح یعنی هفتصد تا شنا رفته!

تو رو خدا بیارش بالا الان حالش بهم میخوره !!!

وقتی ورزش تمام شد ابراهیم اصلا احساس خستگی نمیکرد. انگار نه انگار که چهار ساعت شنا رفته!

البته ابراهیم این کار ها را برای قوی تر شدن انجام میداد. همیشه میگفت: برای خدمت به خدا و بندگانش ؛ باید بدنی قوی داشته باشیم.

مرتب دعا میکرد که خدایا بدنم را برای خدمت کردن به خودت قوی کن.

منبع: کتاب سلام بر ابراهیم صفحه 21 و 20

بازنشر:
http://www.afsaran.ir/link/1060087
http://mehrdadz.blog.ir/post/111
http://www.cloob.com/u/bachemosbatm/120701121
http://sangariha.com/view/post:6771917/1440631842/
http://hadinet.ir/view/post:8315609

#شهید_ابراهیم_هادی
#شهادت_اخلاص
#متن_عکس_نوشته_محتوا
#عکس_شهید_ابراهیم
#زورخانه_باستانی_گود
#ورزش_شنا_رفتن_طولانی
#خستگی_ناپذیر_بینظیر
#خدایا_بدنم_را_برای_خدمت_
#کردن_به_خودت_قوی_کن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۹ ، ۰۳:۳۱
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس









امام جمعه سابق اصفهان: آقای هاشمی گفت من مقلد امام هستم و باید عملیات انجام شود

اما خاطرات آیت‌الله طاهری اصفهانی ـ. امام جمعه سابق اصفهان ـ؛ که در شب عملیات حضور داشت حقیقت دیگری را بازتاب می‌دهد. او در گفتگو با روزنامه اعتماد ملی، ۹ خرداد ۱۳۸۵ این عملیات را این‌گونه به یاد می‌آورد: «عملیات کربلای چهار بود. [.]به خط مقدم که رسیدیم، دیدم که عراقی‌ها از منور‌هایی استفاده می‌کنند که شب را مانند روز روشن می‌کند. به خرازی گفتم خودت را به آقای هاشمی برسان و بگو که عملیات لو رفته است. خرازی رفت و برگشت و گفت که آقای هاشمی گفته که من مقلد امام هستم و باید عملیات انجام شود. من پاسخ دادم که امام هم اگر شرایط را ببینند، اجازه عملیات نخواهند داد. اما به هر حال عملیات انجام شد. بچه‌های ما چند دسته بودند، گروهی که زیر آب می‌رفتند و یک لوله‌هایی برای نفس کشیدن از بالای سرشان روی آب بیرون می‌آمد و عده‌ای هم که با قایق می‌رفتند. عراقی‌ها این لوله‌ها را می‌زدند و وقتی بچه‌های ما مجبور می‌شدند سرشان را بالا بیاورند، آنان را شهید می‌کردند. خلاصه تعداد زیادی از بچه‌های ما را شهید کردند.»

http://tarikhirani.ir/fa/news/5073


آیت‌الله طاهری امام جمعه اصفهان:

عملیات کربلای چهار وقتی به اروند رود رسیدیم، دیدم عراقی‌ها مرتب منور‌هایی میزنند که شب را مانند روز روشن می‌کند. به خرازی گفتم به آقای هاشمی اطلاع بده عملیات لو رفته! خرازی رفت و برگشت و گفت: آقای هاشمی گفته که من مقلد امام هستم و باید عملیات انجام شود! من پاسخ دادم اگر امام هم شرایط را ببینند، اجازه عملیات نخواهند داد! ولی عملیات بدستور هاشمی انجام شد عداد زیادی از نیروهای ما به شهادت رسیدند!



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۹ ، ۰۱:۲۰
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای مهدی (عج)





انقلاب اسلامی در کشورهای اسلامی پیش خواهد آمد و نهایتاً به تشکیل اتحاد جماهیر اسلامی منجر خواهد شد.

شهید آوینی:
پیروزی انقلاب اسلامی در یکایک کشورهای جهان اسلام ضرورتی است تاریخی که لاجرم پیش خواهد آمد و نهایتاً به تشکیل اتحاد جماهیر اسلامی منجر خواهد شد.

اکنون عصر تحقق بشارت‌های هزار و چهارصد ساله‌ی احادیث فرا رسیده است. ما انصار المهدی هستیم و خداوند زمینه‌ی برقراری دولت کریمه‌ی آل محمد صلوات‌الله علیهم را به دست ماست که فراهم می‌کند.
http://www.aviny.com/article/aviny/Chapters/Matnefilm/part_4/Ansarolmahdi.aspx

رهبر انقلاب: هدف نهائی بیداری اسلامی نمیتواند چیزی کمتر از ایجاد تمدن درخشان اسلامی باشد
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=22405

رهبر معظم انقلاب: حرکت بیداری اسلامی تمام شدنی نیست و تاریخ امت اسلامی را تغییر خواهد داد
http://www.hawzah.net/fa/news/view/91068

بیداری اسلامی سرکوب‌شدنی نیست.
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=29756

#بیداری_اسلامی #رهبر_انقلاب #سرنوشت #آینده #شهید_آوینی #خاورمیانه #ایران #کشور_های_اسلامی #ظهور_امام_زمان #دولت_کریمه #اتحاد_جماهیر_اسلامی #ظهور_منجی #مهدی_عج #شهید #شهادت
#هدف_نهایی #اتحادا_کشور_های_اسلامی #دیدار_به_رهبر #علمای_اسلام #کشور_ها

http://www.afsaran.ir/Link/1122420
http://mehrdadz.blog.ir/post/207
http://www.cloob.com/u/bachemosbatm/121606676
http://sangariha.com/view/post:6797459/1445836605
http://hadinet.ir/view/post:8321612


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۹ ، ۰۳:۵۹
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای مهدی عج





شهید سید مرتضی آوینی:

بچه‌های ما امروز در تظاهرات و هیئت‌ها و روضه‌خوانی‌ها بزرگ می‌شوند و شیر مادر را مخلوط با اشک‌های حسینی می‌مکند و عشق حسین (ع) با جانشان آمیخته می‌گردد و آینده‌ی انقلاب را تا فرداهای دور و حکومت جهانی عدل در سراسر کره‌ی زمین استمرار می‌بخشند.

بگذار دشمن خود را بفریبد و از پیوند تاریخی ما با عاشورا غافل بماند. اگر امام تنها نماند اسلام هم پیروز خواهد شد، و ما اهل کوفه نیستیم که امام را تنها بگذاریم.

بگذار دشمن هرگز در نیابد آینده در کف آن حزب‌اللهی کوچکی است که کفن «هیهات منا الذله» در بر کرده است و قلک پس‌اندازش را چون نارنجکی به قلب دشمن می‌کوبد.

بگذار دشمن خود را بفریبد و در انتظار از پا نشستن ما باشد. آینده از آنِ فرزندان ماست، فرزندانی که در دامن عفت مادران مسلمانشان، راهیان صدیقه‌ی زهرا و زینب کبری علیهماالسلام، رشد می‌کنند؛ مادرانی که با حجاب سیاهشان خون سرخ شهدا را پاسداری می‌کنند و دامن پاکشان پرورشگاه مؤ‌منین مجاهدی است که تاریخ آینده‌ی کره‌ی زمین را با دست‌های توانمندشان می‌نویسند.
برگرفته از مقاله حضور الحاضر
http://old.aviny.com/Article/Aviny/Chapters/Matnefilm/part_1/hozoor.aspx

بگذار دشمن خود را بفریبد و از پیوند تاریخی ما با عاشورا غافل بماند و در انتظار از پا نشستن ما باشد ؛ آینده از آنِ ماست.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۹ ، ۰۲:۰۰
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس





امام حسین(ع) در روز عاشورا به نکته‌ای اشاره کردند که بیانگر تأثیر لقمۀ حرام در سعادت انسان‌هاست.

بهره‌مندی انسان از قلب و روح سالم و پرنشاط به‌منزلۀ ریشه‌ای سالم برای درخت است، درخت برای اینکه پیوسته پابرجا و ثمربخش باشد، باید ریشه‌اش سالم باشد. غذای پاک و حلال، قلب انسان را نورانی می‌کند و علاوه بر آن، میل انسان به‌سوی معارف الهی، عبادت، دعا و توسّل و فعالیت‌های علمی را بیشتر می‌کند. از سوی دیگر، غذای حرام در وجود انسان موجب تاریک شدن قلب می‌شود و در نتیجه انسان را به‌سوی انواع گناهان، عصبیت‌های نابجا، اخلاقیات بد و بسیاری از رذایل اخلاقی دیگر می‌کشاند، اینجاست که باید گفت غذای حلال، دوام معنویت و غذای حرام نیز هلاکت انسان را در پی خواهد داشت و نور ایمان را به‌تدریج از قلب آدمی می‌برد.

در همین راستا و در آستانۀ آغاز ماه محرم به بیانی نورانی از مولایمان امام حسین (ع) دربارۀ اهمیت این موضوع در دشمنی با اهل‌بیت(ع) اشاره می‌کنیم:

لمّا عَبَّأَ عُمَرُبنُ سَعدٍ أصحابَهُ لِمُحارَبَتِهِ علیه السلام و أحاطُوا بهِ مِن کُلِّ جانِبٍ حتّى جَعَلُوهُ فی مِثلِ الحَلْقَةِ فَخَرَجَ علیه السلام حتّى أتى الناسَ فَاستَنصَتَهُم فَأبَوا أن یُنصِتُوا حتّى قالَ لَهُم ـ : وَیلَکُم! ما علَیکُم أن تُنصِتوا إلَیَّ فَتَسمَعوا قَولی؟! و إنّما أدعُوکُم إلى سَبیلِ الرَّشادِ ... و کُلُّکُم عاصٍ لِأمری غیرُ مُستَمِعٍ قَولی فقد مُلِئَت بُطونُکُم مِن الحَرامِ و طُبِعَ على قُلوبِکُم.

هنگامى که عمربن سعد سپاهیان خود را براى جنگ با ایشان آماده کرد و از هر سو آن حضرت را در محاصره گرفتند و امام علیه السلام به‌سوى دشمن بیرون آمد و آنها را به سکوت دعوت کرد، اما خاموش نشدند خطاب به آنها فرمود: واى بر شما! شما را چه زیان که به من گوش دهید و گفتار مرا که به راه راست فرا مى‌خوانم بشنوید ... همه شما از من نافرمانى مى‌کنید و به سخنان من گوش نمى‌دهید؛ زیرا شکم‌هایتان از حرام پر شده و بر دل‌هایتان مُهر [غفلت] خورده است. (بحارالأنوار، ج45)

https://www.tasnimnews.com/fa/news/1397/06/19/1823656



هنگامیکه امام حسین ع محا صره شدند سوى دشمن آمده،آنها
را به سکوت دعوت کردند،اما آنها ساکت نشدند! خطاب به آنها فرمود: واى بر شما! از من نافرمانى مى‌کنید و به سخنان من گوش نمیدهید؛ زیرا شکم‌ هایتان از حرام پر شده و بر دل‌هایتان مُهر [غفلت] خورده است! و اینـگونه واقعه عاشورا رقم خورد و سـر امام عـالمین بر سر نـیزه رفت و اهل بیت(ع) به اسـارت رفتند!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۹ ، ۰۱:۰۱
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس









تصویر متعلق به رزمنده جانباز #آقا_فرید_محمد_صالحی از شهر رامسر استان مازندران یکی از رزمندگانی است که در طول حضورش در جبهه‌های جنگ، ۶ بار از نواحی مختلف مجروح شد اما آنچه خاطرات این رزمنده را شنیدنی‌تر ‌ساخته، ماجرای خمپاره‌ای است که به دست او اصابت کرد و وی با در آغوش گرفتن آن، با پای خود تا اتاق عمل رفت.

▫️خاطره خمپاره ۶۰ از زبان آقا فرید...

وقتی آن خمپاره به دستم خورد،احساس کردم ته خمپاره ۶۰ به دستم خورده. معمولاً وقتی خمپاره منفجر می‌شود،
ته خمپاره به جایی برخورد می‌کند و می‌ماند؛من هم پشت ساعدم را دیدم، حس کردم ته خمپاره ۶۰ است.سرم را که برگرداندم دیدم، خمپاره عمل نکرده از آن طرف دستم بیرون زده است.

شاید باورتان نشود،اما فقط به بچه‌ها گفتم از من دور شوید،این خمپاره ممکن است هر لحظه منفجر شود؛ده دقیقه یک ربع گذشت و دیدم هنوز خبری نشده،به بچه‌ها گفتم حالا اگر می‌خواهید بیاید کمکم کنید تا من این خمپاره رااز دستم در بیاروم...

روی پل شناور بودم،آرام آرام رفتم و خودم را به قایق موتوری رساندم.در تمام آن مدت و همچنین ۵ ساعتی که روی پل شناور بودم و دو ساعتی که در آب بودم تا خودم را به بیمارستان خاتم الانبیاء (ص)در پشت جزیره مجنون برسانم،
نه بیهوش شدم و نه از حال رفتم.

در تمام آن مدت به خمپاره‌ای که در دستم بود و با چفیه به سینه‌ام بسته بودم، نگاه می‌کردم.در تمام راه تنها بودم، چرا که دو سه مجروح دیگر هم بودند، اما در مسیر رزمندگان را می‌دیدم،حتی تا به اتاق عمل برسم هم بیهوش نشدم و بحث‌های اتاق عمل را هم به یاد دارم.

در اتاق عمل، بحث‌های #دکتر_مهاجر و سایر پزشکان را می‌شنیدم که همه به خاطر خطر انفجار خمپاره،از عمل دست من امتناع می‌کردند؛اما دکتر مهاجر گفت: «من دستم را می‌شویم و به اتاق عمل می‌روم،اگر نیامدید پروانه کاری همه را باطل می‌کنم!»

هرگز از خاطرم نمی‌رود،دکتر مهاجر که جراح بود، تنها با من وارد اتاق عمل شد و پس از وارد شدن به اتاق عمل به من گفت:«من تا حالا هیچ بیماری را بیهوش نکرده‌ام،متخصص بیهوشی نیامده و من نمی‌دانم دوز بیهوشی کم است یا زیاد؛به هر حال از من راضی باش،من نمی‌دانم چه دوزی لازم داری.»

به هر حال دوز بیهوشی که به من تزریق شد کم بود و به خاطرم می‌آید که پس از اینکه سایر پزشکان به اتاق عمل و به کمک دکتر مهاجر آمدند،درست وسط عمل من به هوش آمدم و گفتم:

«آقای دکتر،خدا قوت!»

دکتر در همانجا فریاد زد:
«بیمار به هوش آمده، دوباره بیهوشش کنید!» و این صحنه و خاطره هیچوقت از ذهن من پاک نمی‌شود...

#لاله_های_بخش_کومله #گیلان #شهدا



https://snn.ir/fa/news/261833/
http://www.oral-history.ir/show.php?page=post&id=5708



خمپاره 60 وارد بدنم شده بود بدون آنکه منفجر شود ؛ سریع به بچه‌ها گفتم از من دور شوید خمپاره هر لحظه ممکن است منفجر شود ،ولی اتفاقی نیافتد! با زحمات بسیار مرا به بیمارستان رساندند،در اتاق عمل همه به خاطر خطر انفجار از عمل امتناع کردند بجز دکتر مهاجر که جراح بود. در اتاق عمل به من گفت: متخصص بیهوشی نیامده و من نمی‌دانم دوز بیهوشی شما چقدر است ، از من راضی باش! ماده بیهوشی که به من تزریق شد ظاهرا کم بود، به یاد دارم پس از آنکه سایر پزشکان به کمک دکتر مهاجر آمدند،من وسط عمل من به هوش آمدم و گفتم: «آقای دکتر،خدا قوت!» دکتر سریع فریاد زد: بیمار به هوش آمده، دوباره بیهوشش کنید! بعدا وقتی بهوش آمدم خمپاره دیگر درون دستم نبود!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۹ ، ۰۲:۵۶
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس







هر کس
در شب جمعه شهدا را یاد کند، شهدا هم او را نزد حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام یاد می کنند (شهید مهدی زین الدین)

رفتن به بلندی و زیارت حضرت

عَنْ حَنَانٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلامُ: یَا سَدِیرُ، تَزُورُ قَبْرَ الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلامُ فِی کُلِّ یَوْمٍ؟ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ لَا، قَالَ: فَمَا أَجْفَاکُمْ! قَالَ: فَتَزُورُونَهُ فِی کُلِّ جُمْعَهٍ؟ قُلْتُ: لَا، قَالَ: فَتَزُورُونَهُ فِی کُلِّ شَهْرٍ؟ قُلْتُ: لَا، قَالَ: فَتَزُورُونَهُ فِی کُلِّ سَنَهٍ؟ قُلْتُ: قَدْ یَکُونُ ذَلِکَ، قَالَ: یَا سَدِیرُ، مَا أَجْفَاکُمْ لِلْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلامُ! أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَلْفَیْ أَلْفِ مَلَکٍ شُعْثٌ غُبْرٌ یَبْکُونَ وَ یَزُورُونَ لَا یَفْتُرُونَ، وَ مَا عَلَیْکَ یَا سَدِیرُ، أَنْ تَزُورَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ عَلَیهِ السَّلامُ فِی کُلِّ جُمْعَهٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ وَ فِی کُلِّ یَوْمٍ مَرَّهً، قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ، إِنَّ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ فَرَاسِخَ کَثِیرَهً! فَقَالَ لِی: اصْعَدْ فَوْقَ سَطْحِکَ، ثُمَّ تَلْتَفِتُ یُمْنَهً وَ یُسْرَهً، ثُمَّ تَرْفَعُ رَأْسَکَ إِلَی السَّمَاءِ، ثُمَّ انْحُ نَحْوَ الْقَبْرِ وَ تَقُولُ: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ» تُکْتَبُ لَکَ زَوْرَهٌ، وَ الزَّوْرَهُ حَجَّهٌ وَ عُمْرَهٌ. قَالَ سَدِیرٌ: فَرُبَّمَا فَعَلْتُ فِی الشَّهْرِ أَکْثَرَ مِنْ عِشْرِینَ مَرَّهً.[۱] [۲]

 سَدیر گفت: حضرت صادق علیه السلام به من فرمود: ای سدیر، آیا هر روز قبر حسین بن علی علیه السلام را زیارت می کنی؟ عرض کردم: خیر، فرمود: چقدر شما جفاکارید! و سپس فرمود: در هر جمعه زیارت می کنید؟ عرض کردم: خیر، فرمود: در هر ماه زیارت می کنید؟ عرض کردم: خیر، فرمود: در هر سال زیارت می کنید؟ عرض کردم: گاهی زیارت می کنیم. فرمود: ای سدیر، چقدر به حسین علیه السّلام جفا می‏کنید! آیا نمی دانی خداوند دو میلیون فرشته ژولیده موی و خاک آلود دارد که به طور مداوم بر حسین بن علی علیه السلام گریه میکنند و قبر او را زیارت می کنند و خسته نمی شوند؟ ای سَدیر، چرا خود را مقیّد نمی سازی که هر جمعه پنج بار و هر روز یک بار قبر حسین بن علی علیه السلام را زیارت کنی؟ عرض کردم: بین ما و قبر او فرسخ ها فاصله است! فرمود: به بلندی برو، به سمت راست و چپ خود توجه کن، سرت را سوی آسمان کن و سپس به سوی قبر حسین بن علی علیه السلام توجّه کن و بگو:

«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ».



https://www.mashreghnews.ir/news/778754




حضرت صادق ع به یکی از اصحابش فرمود، آیا هر روز قبر حسین بن علی (ع) را زیارت می کنی؟ عرض کرد: خیر، امام فرمود: چقدر شما جفاکارید! و سپس فرمود: در هر جمعه زیارت می کنید؟ گفت: خیر، فرمود: در هر ماه چطور؟ گفت: خیر، فرمود: در هر سال چطور؟ گفت: گاهی زیارت می کنیم. ایشان فرمود چرا خود را مقیّد نمی سازید هر روز یک بار قبر حسین بن علی(ع) را زیارت کنید؟ عرض کرد: بین ما و قبر او فرسخ ها فاصله است! فرمود: به بلندی برو، به سمت راست و چپ خود توجه کن، سرت را سوی آسمان کن و سپس به سوی قبر حسین بن علی (ع) توجّه کن و بگو: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الحسین


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۴۹
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای مهدی (عج)







شهید آوینی: عقل معاش می‌گوید که شب هنگامِ خفتن است، اما عشق می‌گوید که بیدار باش...

عقل معاش می‌گوید که شب هنگامِ خفتن است، اما عشق می‌گوید که بیدار باش، در راه خدا بیدار باش تا روح تو چون شعاعی از نور به شمس وجود حق اتصال یابد. عقل معاش می‌گوید که شب هنگام خفتن است، اما عقل معاد می‌گوید که همه‌ی چشم‌ها در ظلمات محشر، در آن هنگامه‌ی فزع اکبر، از هول قیامت گریانند، مگر چشمی که در راه خدا بیدار مانده و از خوف او گریسته باشد. عقل معاش می‌گوید که شب هنگام خفتن است، اما عشق می‌گوید: چگونه می‌توان خفت وقتی که جهان ظلمتکده‌ی کفرآبادی است که در آن احکام حق مورد غفلت است؟ عشق می‌گوید: چگونه می‌توان خفت وقتی که هنوز خون گرم امام عاشورا از زمین کرب و بلا می‌جوشد و تو را فرا می‌خواند؟ چگونه می‌توان خفت و جهان را در کف جهال و قد‌اره‌بندها رها کرد؟ نه، شب هنگام خفتن نیست.
منبع:
http://www.aviny.com/multimedia/aviny/index_03.aspx
دانلود صوت مربوطه:
http://www.afsaran.ir/media/download/1019373

باز نشر:
http://www.afsaran.ir/Link/942620
http://mehrdadz.blog.ir/1394/03/01/آوینی خواب
http://hadinet.ir/view/post:8299202
http://www.cloob.com/u/bachemosbatm/118542131
http://sangariha.com/view/post:6717949/1432245989/
http://razesorkh.com/view/post:5166878

#شهید_آوینی_وقت_خفتن_نیست
#شب_وقت_خفتن_نیست
#عقل#معاش_می_گوید_که_شب_
#هنگامِ_خفتن_است_اما_عشق_می_گوید
#که_بیدار_باش_در_راه_خدا_بیدار_باش
#چگونه_می_توان_خفت_وقتی_که_هنوز_
#خون_گرم_امام_عاشورا_از_زمین
#کرب_و_بلا_می_جوشد_و_تو_را_فرا_
#می_خواند_چگونه_می_توان
#خفت_و_جهان_را_در_کف_جهال_و_
#قد‌اره‌_بندها_رها_کرد_سید_شهیدان_اهل_قلم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۹ ، ۰۱:۳۹
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس





فرمانده سپاهی که به احمدمتوسلیان می گفت دندان کرم خورده!

به نظر می رسد که همین دو نفر تشخیص دادند که احمد متوسلیان دیگر تبدیل به دندان کرم خورده شده و باید او را دور انداخت!

کامران غضنفری در هفته نامه نه دی نوشت:  یکی از اعضای سپاه تعریف می کند که یک روز در جلسه ای در مقر سپاه در تهران واقع در خیابان فلسطین، از یکی از مسئولین سپاه سؤال می شود که این چه برخوردی بود که با حاج احمد متوسلیان کردید ؟ مگر قرار نبود که در تبادل با اسرائیل ، او آزاد شود؟ 
 
اما فرد مقابل پاسخ می دهد : «احمد متوسلیان دندان کرم خورده ای بود که ما آنرا کندیم و انداختیم دور»یکی از دوستان نزدیک حاج احمد متوسلیان نقل می کند که حاج احمد به دو نفر در سپاه لقب "ماست فروش" داده بود و معتقد بود که «این ها عناصر عملیاتی نیستند و فقط بلدند در ستاد بنشینند و دستور بدهند.» به نظر می رسد که همین دو نفر تشخیص دادند که احمد متوسلیان دیگر تبدیل به دندان کرم خورده شده و باید او را دور انداخت! نقل شده که وقتی این دو نفر خبر اسارت حاج احمد را می شنوند، بسیار خوشحال می شوند!

http://sahebkhabar.ir/news/20614030/


https://www.aparat.com/v/P1zUD


https://www.roshangari.ir/video/63580




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۹ ، ۱۹:۴۹
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس





امام باقر علیه السلام در حدیثی فرموده اند:

«إِنَ مِنَ الْأُمُورِ أُمُوراً مَوْقُوفَةً وَ أُمُوراً مَحْتُومَةً وَ إِنَ السُّفْیانِی مِنَ الْمَحْتُومِ الَّذِی لَا بُدَّ مِنْهُ».

برخی از امور موقوف و مشروط هستنند و برخی محتوم و تغییر ناپذیر، و سفیانی از علایم حتمی است که بی تردید رخ خواهد داد.
الغیبۀ نعمانی ص۴۱۶

آیت الله بهجت: با اینهمه مصیبت نمیدانیم بمانیم تا ظهور یا ؟

https://www.roshangari.ir/video/36555

گاهی یکدفعه به شدت ناراحت می‌شدند و می‌گفتند خدایا رحم کن ما از ایشان می‌پرسیدیم آقا چه شده؟ می گفتند سفیانی از حتمیات است این‌ها به اسم می‌کشند. شما چه می‌دانید؟ با این درندگان چه کنیم؟ نمی دانیم، مرددیم دعا کنیم آیا بمانیم تا ظهور؟
https://www.tabnak.ir/fa/news/414412


آیت الله بهجت:
سفیانی از حتمیات است، چه می‌دانید؟ با این درندگان چه کنیم؟ نمی دانیم، مرددیم دعا کنیم آیا بمانیم تا ظهور؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۹ ، ۰۱:۵۴
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای مهدی عج




محفلی دوستانه بود و سید[۱] و رضا[۲] و گنجی[۳] دور هم نشسته بودند و گپ می زدند. از خاطرات خود با دیگر شهدا می گفتند که گنجی رو کرد به آقا مرتضی و گفت: «حاجی در شهادت دیگه بسته شده»، سید نگاهی به گنجی انداخت و گفت: نه برادر شهادت لباس تک‌سایزیه که باید تن آدم به اندازه اون دربیاد، هر وقت به سایز این لباس در اومدی، پرواز می‌ کنی، مطمئن باش!». رضا که شاهد گفت و گوی آنها در مورد شهادت بود، به سید مرتضی گفت: حاجی، من چی؟ کی نوبت پرواز منه؟» سید با یادآوری مناطقی که رضا در آنها مستند ساخته بود، گفت: «تو هم در کوله ات چیزایی داری که نمی دونم چیه، هر وقت اون رو سبک کردی وقت پروازته.». کوله سید و گنجی سبک شد اما کوله رضا معلوم نیست کی سبک می شود. [۴]

  1. شهید سید مرتضی آوینی، روای روایت فتح که در تاریخ بیستم فروردین ماه سال ۷۲ در منطقه فکه به شهادت رسید.
  2. رضا برجی، عکاس و مستندساز جنگ.
  3. شهید گنجی.
  4. برگرفته از خاطره رضا برجی.

https://hawzah.net/fa/News/View/91779

شهید گنجی خطاب به شهید آوینی گفت:

«حاج مرتضی! دیگر باب شهادت هم بسته شد».
شهید آوینی در جواب گفته بود:نه برادر،
شهادت لباس تک‌ سایزی است که باید تن آدم به اندازه آن در آید،
هر وقت به سایز این لباس تکسایز درآمدی، پرواز می‌کنی، مطمئن باش.


http://www.aviny.com/guestbook/Default.aspx?Page=13370&mode=print

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۴۰
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس





شهید بهشتی(ره): در این انقلاب آنقدر کار هست که می توان انجام داد بی آنکه هیچ پست، سمت، حکم و ابلاغی درکار باشد...

امام خمینی (ره) پس از شهادت ایشان فرمودند:

« آنچه که من راجع به ایشان متأثر هستم (که) شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است و آن مظلومیت ایشان در این مخالفین انقلاب است… ایشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگی بود، تهمت های ناگوار به ایشان زدند.

رهبر معظم انقلاب نیز شهادت را مکمل شخصیت ایشان دانستند:

«شهادت آقای بهشتی (ره) واقعا مکمل شخصیت ایشان بود و مرگ طبیعی مسلما برای ایشان ناچیز بود.

http://ghalamkade.ir/18413

#شهید #دکتر #بهشتی #ما #استراحت #نخواهیم #کرد #بدون #سمت #پست #ابلاغ #کار #انقلاب #اسلامی #فرهنگسازی #ایران #اسلام #شهادت #افسران #جنگ_نرم
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۹ ، ۰۹:۱۹
مهرداد بچه مثبت
به نام خدای شنهای طبس




شهید آوینی:
« عصر تمدن غرب و سیطره ی روح سرمایه داری بر بشر به پایان رسیده و عالم در محاصره ی حقیقت است ... حقیر این عرصه را آوردگاه مبارزه ای عظیم می بینم که بین آدم و دعوات شیطانی نفس اماره اش درگیر است. آدم فریب خورده و از بهشت حقیقت خویش هبوط کرده، اما دیگر توبه اش مقبول افتاده است و زود است که بازگردد.»
من در فروپاشی تمدن غرب بیش تر به تحول درونی غربی ها امیدوارم تا جنگی رو در رو که میان شرق و غرب و یا اسلام و غرب روی دهد. چنین جنگی لامحاله روی خواهد داد، اما غرب از درون خواهد پوسید و در خود فرو خواهد ریخت و چون عقربی در محاصره ی آتش، خود خویشتن را نیش خواهد زد و کشت
https://www.islamtimes.org/fa/article/370416

عصر تمدن غرب و سیطره سرمایه داری بر بشر به پایان رسیده و عالم در محاصره حقیقت است!
غرب از درون خواهد پوسید و در خود فرو خواهد ریخت و چون عقربی در محاصره آتش، خود خویشتن را نیش زده و خواهد کشت.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۹ ، ۱۰:۰۴
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس







شهید مصطفی چمران: هنگامی که شیپور جنگ نواخته میشود، شناخت مرد از نامرد آسان میشود! پس ای شیپورچی بنواز!








۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۸ ، ۰۰:۳۵
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای مهدی عج










شهید آوینی: اگر خدا متاع وجودت را خریدنی بیابد هر کجا باشی تو را با شهادت بر می گزیند.
سید مرتضی مصطفوی یکی از دوستان مشترک شهید مهدی فلاحت پور و شهید سید مرتضی آوینی در مراسم "شبی با مرتضی " پس از نقل خاطره ای از آشنایی ابتدایی شهید مهدی فلاحت پورو شیفتگی ایشان نسبت به شهید آوینی، از این دوشهید عرصه هنر و رسانه یاد کرد و در ادامه گفت : مهدی فلاحت پور در پنج‌شنبه بیست و نهم اردیبهشت سال هزار و سیصد و هفتاد و یک در منطقه بقاع غربی با راکتی اسرائیلی به شهادت می رسند. احوالات شهید آوینی بعد از شهادت مهدی فلاحت پور دگر گون شده بود بعد از شهادت فلاحت پور بنده به همراه جمعی که آقا مرتضی هم در میانشان بود، سر مزار شهید فلاحت‌پور در روستای «چندار» حوالی کرج رفتیم .
من همان جا از شهید آوینی خواستم با همین حال و هوایی که دارند یادداشتی را برای من بنویسند وایشان هم آن یادداشتی که معروف شده به دلنوشته شهید آوینی بر سر مزار شهید مهدی فلاحت پور وخیلی جا ها هم منتشر شده است را نوشتـند
" عجب از ما واماندگان زمین گیر که در جستجوی شهدا به قبرستانها می آییم . این خود دلیلی است بر آنکه از حقیقت عالم هیچ نمیدانیم. مرده آن است که نصیبی از حیات طیبه شهدا ندارد واگر چنین است از ما مرده تر کیست؟ شهدا شاهد بر باطن و حقیقت عالمند و هم آنانند که به دیگران حیات می بخشند. پس به راستی این عجیب نیست که ما واماندگان در جستجوی شهدا به قبرستانها می آییم."
مرتضی مصطفوی پس از خواندن این یادداشت ادامه می دهد : بعد از این قضیه بود که بنده تا چند وقت درگیر این یاد داشت بودم تا اینکه دوباره چند روز مانده به اربعین شهادت مهدی فلاحت پور در دفتر سوره خدمت آقا مرتضی رفتم و به ایشان گفتم از زبان یک شهید خطاب به زائری که بر سر مزارش برای زیارت می رسد بنویسید.
من این را خواستم و ایشان گفتند چند روز به من فرصت بده تا برای شما بنویسم .بعد از چند روز دوباره رفتم دیدم ایشان چهار پنج صفحه نوشته بودند و من یک نگاهی به آقا مرتضی کردم و گفتم من می خواهم این را سر مزار یک شهید بزنیم تا زوار بخوانند.
آقای مصطفوی در ادامه گفت : من از آقا مرتضی پرسیدم که شما چطوری می نویسید که هر کسی به نوشته هایتان و نوع نوشتن شما حسودی می کند.
یک نگاهی به من کرد و خندید و پرسید: تو چقدر گریه می کنی؟ من تعجب کردم از اینکه چرا این سوال را ازمن پرسیدند . بعد گفتند: من خیلی گریه می کنم و موقعی که من مطلبی را می نویسم فقط قلم را روی کاغذ می گذارم و واسطه نوشتن می شوم. بعد گفتند که من در موقع نوشتن خیلی گریه می کنم به حدی که گاهی از خدا می پرسم این همه اشک را چگونه در وجود من گذاشتید.
سپس رو کردند به من و گفتند این یادداشت را می خواهی ببر و خلاصه کن. ومن هم این یادداشت را بردم و خلاصه کردم و بعد ازاینکه ایشان تایید کردند این یادداشتی شد از خطاب یک شهید به افرادی که به زیارت مزارش می آیند .
متن یادداشت :
ای آنکه گذرت بر خاک من است ، بدان که من طعمه مرگ نیستم .
من در انتظار ننشسته ام تا مرگ سراغم آید . به ندای "موتوا قبل ان تموتوا" لبیک گفته ام.
و شهادت را برگزیدم که جاودانگی است.و اکنون از من زنده تر کیست؟
ای رهگذر !
از درون این خاک بلا دری به سوی کربلا گشوده اند. روحم به ضیافت گاه وصال پر کشید . و مخاطب این خطاب ازلی قرار گرفت که : "فدخلی فی عبادی و ادخلی جنتی"
بدان که این راه رفتنی است و باب جهاد فی سبیل الله و شهادت مسدود شدنی نیست . اگر خداوند متاع وجود تو را خریدنی بیابد ، هرکجا که باشی و در هر زمان ، تو را در جمع اصحاب کربلا به بهشت خاص خویش فرا خواهد خواند.

منبع:
رونمایی از دست نوشته منتشر نشده شهید سید مرتضی آوینی
http://www.aviny.com/Article/yadasht/92/1/dast-neveshte.aspx

#شهید #سید_مرتضی #آوینی #سید_شهیدان_اهل_قلم  #اگر_خدا_متاع_وجودت_را_خریدنی_بیابد #هر_کجا_باشی #تو_را #با_شهادت #بر_می_گزیند_  #ای_آنکه_گذرت_بر_خاک_من_است #بدان_که_من_طعمه_مرگ_نیستم #من_در_انتظار_ننشسته_ام #تا_مرگ_سراغم  #آید #به_ندای_موتوا_قبل_ان_تموتوا #لبیک_گفته_ام #شهادت_را_برگزیدم #که_جاودانگی_است  #اکنون_از_من_زنده_تر_کیست؟ #مصطفی_آحمدی_روشن #شهیدخلیلی #شهید_تهرانی_مقدم #شهید_شاطری #محمودرضابیضایی #رازشهادت #غیرت #پدرموشکی #فیلمبردار #جهادگر #مستندساز #مدافع_حرم #انرژی_هسته_ای


بازنشر:
http://www.afsaran.ir/Link/1304374
http://mehrdadz.blog.ir/post/603
http://www.afsaran.ir/link/870373
http://mehrdadz.blogfa.com/post/758
http://razesorkh.com/view/post:5105085
http://sangariha.com/view/post:6678364/1426024748/
http://hadinet.ir/view/post:8287054






۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۸ ، ۰۱:۵۴
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای مهدی عج







شهید احمدی روشن: ظهور اتفاق می افتد مهم این است ما کجای ظهور ایستاده ایم؟
مادر شهید مصطی احمدی روشن:
مصطفی می‌دانست که چه راه سختی را درپیش دارد. خسته نمی‌شد. او همیشه به دوستانش می‌گفت، ظهور اتفاق می‌افتد، مهم این است که ما کجای این ظهور باشیم!

منبع:
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13901127000987

#خانواده #شهید #مصطفی #احمدی_روشن #شهید_روشن #موقعیت_ظهور #وقت_ظهور #وظیفه_ظهور #انرژی_هسته_ای #سانتریفیوژ #طرح #پوستر #امام_زمان_عج #شهید #شهادت #احمدی_روشن #دفاع_مقدس #روایت_فتح #ظهور #کمک_کردن #چه_خواهد_شد #اقفاق #ما_چه_کاره_هستیم

بازنشر:
http://www.afsaran.ir/link/1269224
http://www.afsaran.ir/Link/1186145
http://yon.ir/rushan
http://mehrdadz.blog.ir/post/326



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۸ ، ۰۲:۰۳
مهرداد بچه مثبت