امام حسین ع به مادر شهید مفقود الاثر گفت: چرا اینقدر بی تاب هستی؟ خواستیم صبرت را ببینیم.
شنبه, ۳ آذر ۱۴۰۳، ۱۱:۳۸ ب.ظ
به نام خدای مهدی عج
مادر شهید محمدحسین نیل ساز:
سال 82 توفیق زیارت امام حسین نصیبم شد. در کنار حرم فریاد کشیدم که یا ابا
عبدالله! من پسرم حسین را از تو میخواهم! کمی بعد در کنار ضریح بیهوش شدم و در
عالم رؤیا آقایی مهربان را بالای سر خود دیدم که از من پرسید: چرا اینقدر
بی تابی میکنی؟ پاسخ دادم: آمده ام حسینم را از شما بگیرم! آن آقا گفت:
میخواستیم زمانی بگذرد و صبرت را ببینیم. اکنون حسین تو اینجاست! نگاهی
کردم. محمد حسین در کنارم بود. او پارچه سفیدی به من هدیه داد و گفت: از
این پارچه برای خود و خواهرانم پیراهن و چادر تهیه کن.
با ریختن آب به سرو صورتم به هوش آمدم و پس از دقایقی دریافتم که همه آنچه دیدم رؤیایی بیش نبوده است و...».
یک
سال بعد در 25/ 5/ 83 به دنبال سقوط حکومت بعث عراق و پایان مرحله اصلی
عملیات تفحص، بنیاد شهید، 77 جاویدالاثر شهرستان دزفول را رسماً «شهید»
معرفی کرد و مراسمی در مسجد جامع دزفول به یادشان برگزار شد.
اما من مطمئن بودم از وعده ای که از مولایم گرفتم یقین داشتم که حسین من بر میگردد . تا اینکه خبر رسید یک شهید گمنام قبل از تدفین نشانه هایی داشته که مشخص شد فرزند من است. پیکر پسرم برگشت و من نیز حاجت روا شدم.
منبع:
کتاب شهیدان زنده اند ص56
https://www.tabnak.ir/fa/news/410626
https://www.tabnak.ir/fa/news/410626
مادر شهید محمدحسین نیل ساز: سال 82 توفیق زیارت امام حسین(ع) نصیبم شد. در کنار حرم فریاد کشیدم که یا ابا
عبدالله! من پسرم حسین را از تو میخواهم! کمی بعد در کنار ضریح از هوش رفتم و در
عالم رؤیا آقایی مهربان را بالا سر خود دیدم که از من پرسید: چرا اینقدر
بی تابی میکنی؟ پاسخ دادم: آمده ام حسینم را از شما بگیرم! آقا گفت:
میخواستیم زمانی بگذرد و صبرت را ببینیم. اکنون حسین تو اینجاست! دیدم محمد حسین در کنارم بود. او پارچه سفیدی به من هدیه داد و گفت: از
این پارچه برای خود و خواهرانم پیراهن و چادر تهیه کن. با ریختن آب به سرو صورتم به هوش آمدم. یک
سال بعد پس از سقوط حکومت بعث عراق پیکر پسرم برگشت و من نیز
حاجت روا شدم.
منبع:
کتاب شهیدان زنده اند ص56