به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
جناب حاج رضا وقاری نقل کردند: روزی آقای شیخ جعفر مجتهدی همراه سید غلامحسین الهی با قطار عازم مشهد میشدند.هنگامی که به سبزوار میرسند ، اقای مجتهدی به آقای حاج سید غلامحسین الهی میگویند من باید پیاده شوم و سپس از قطار پیاده میشوند و سریعا به مدرسه ای در سبزوار میروند و به مدیر مدرسه میگویند من میخواهم برای بچه ها سخنرانی کنم ، مدیر مدرسه میگوید: شما چه کسی هستید و از طرف چه کسی آمده اید که میخواهید سخنرانی کنید؟ ، وانگهی اکنون بچه ها در کلاسها مشغول درس میباشند و موقع سخنرانی نیست!
آقای مجتهدی مجددا میگویند، چاره ای نیست جز اینکه همین الان سخنرانی کنم ، و به هر ترتیب که بوده مدیر مدرسه را راضی میکنند.
بالاخره زنگ مدرسه زده میشود تا بچه ها برای انجام سخنرانی به حیاط مدرسه بیایند. هنگامی که تمام بچه ها به حیاط مدرسه می آیند ، آقا شروع به سخنرانی می نمایند ، به مجرد اینکه میگویند بسم الله الرحمن الرحیم ، یکمرتبه تمام چند طبقه مدرسه فرو میریزد و به تپه ای خاک تبدیل میشود! آنگاه آقا میفرمایند: والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته! و در حالی که همه پرسنل و دانش آموزان مدرسه در جنجال و آشوب بسر می بردند آنجا را ترک میکنند و بدین گونه ، جان چند صد نفر (دانش آموز و معلم) را از اتفاقی که میخواسته رخ بدهد ، نجات میدهند.
منبع: کتاب لاله ای از ملکوت ، ص 405 و 406
حاج رضا وقاری: روزی آقای شیخ جعفر مجتهدی همراه سید غلامحسین
الهی با قطار عازم مشهد میشدند. هنگامیکه به سبزوار میرسند ، ایشان به آقای الهی میگویند من باید پیاده شوم و سپس از قطار
پیاده میشوند و سریعا به مدرسه ای در سبزوار میروند و به مدیر مدرسه
میگویند من میخواهم برای بچه ها سخنرانی کنم ، مدیر میگوید: شما که بوده و از طرف چه کسی آمدید؟الان بچه ها در کلاسها مشغول درس میباشند و موقع سخنرانی نیست! به هر ترتیب که بوده مدیر مدرسه را راضی میکنند.
زنگ مدرسه زده میشود، هنگامی که تمام بچه ها به حیاط مدرسه می آیند ، آقا شروع به سخنرانی کرده و میگویند بسم الله الرحمن الرحیم ،یکمرتبه تمام چند
طبقه مدرسه فرو میریزد! آنگاه آقا میفرمایند:
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته! و در حالی که همه پرسنل و دانش
آموزان مدرسه در جنجال و آشوب بسر می بردند آنجا را ترک میکنند!
منبع: کتاب لاله ای از ملکوت ، ص 405 و 406
به نام خدای شنهای طبس
شهیدی که از امام خمینی وعده شفاعت داشت
به نام خدای شنهای طبس
امام صادق(ع) فرمود:
هر کدام از شما خود را برای خروج حضرت قائم آماده کند، هر چند به قدر (تهیه و آماده کردن) یک تیر ، زیرا خدای متعال هرگاه نیت او را بداند امید دارم که در عمر او تاخیر اندازد تا آنکه قائم (عج) را درک کند و از یاران و انصار او باشد.
کتاب غیبت نعمانی باب21 حدیث10
امام صادق(ع) فرمود:
هر یک از شما خود را برای خروج حضرت قائم آماده کند، هر چند به اندازه (تهیه و آماده کردن) یک تیر ، زیرا خدای متعال هرگاه نیت او را بداند امید دارم که در عمر او تاخیر اندازد تا آنکه قائم (عج) را درک کند و از یاران و انصار او باشد.به نام خدای شنهای طبس
زمینه های تاسیس وزارت اطلاعات که مطرح شد طبیعتا یکی از نهاد هایی که در این زمینه نقش داشت از این نظر که وقتی ساواکی ها تظاهرات می کردند می گفتند که اینها تظاهرات می کنند دم در ، بروید ببینید چه خبر است که این هم از موضوعات جالب است که انقلاب به پیروزی رسیده و جمهوری اسلامی تاسیس شده و خیلی از مقامات این نظام جدیدتوسط ساواک شکنجه شده بودند اما ساواکی ها می آمدند جلوی در نخست وزیری و تظاهرات می کردند .
حق و حقوق شان را می خواستند ؟
بله . خیلی از ساواکی های معترض زمانی هست که الان هم باشد و شما بشناسید ؟
نه نمی شناسم . اما اوایل انقلاب که اینها می آمدند و می رفتند خیلی از ساواکی ها را می شناختم .
کسی از این ساواکی ها را هم جذب اطلاعات نخست وزیری کردید؟
اصلاً بخشی از ساواک را ما مجددا را اندازی کردیم اطلاعات کشور در حوزه امنیتی کار سخیفی می کرد.
مثلاً؟
فرض کنید اگر ضد جاسوسی در ساواک بود و به این دلیل که این سیستم را آمریکایی ها طراحی کرده بودن در حوزه شرق بیشتر تمرکز و قدرت داشتند .
ثمره اش را هم بعدا در منحل شدن حزب توده دیده ایم .
شاید . این هم گفتم به دلیل این بود که آمیرکایی ها اینجا بودند و طبیعتاً روی شرق باید بیشتر کار می کردند
چند درصد از ساواکی ها ار جذب کردید ؟
خاطرم نیست ولی تعدادی از اینها که در حوزه امنیت در مسائل خارجی کار می کردند به ویژه در حوزه جاسوسی و ضد جاسوسی به کار گرفته شدند که اطلاعات از آنها گرفته شود و مشخص شود که چه کارهایی انجام شده است .
پیشنهاد این کار را چه کسی داد و چه کسی نظارت بر این کار داشت ؟معاونت امور انقلاب نخست وزیری متصدی این کار بود که معاون نخست وزیر محسوب می شد و بالطبع خود نخست وزیر که شهید رجایی بودند مسولیت این کار را بر عهده داشتند ایشان هماهنگی های لازم را با امام در این زمینه داشتند .
مسعود کشمیری را هم شما در اطلاعات نخست وزیری دیده بودید ؟
من خوشبختانه ورودم در آنجا در یک مقطعی بود که انفجار صورت گرفت بود و درست همزمان شده بود با رزوهایی که می خواستمم وارد محیطی شوم که کار آنها بود مثلا شورای امنیت کشور.
پس مسعود کشمیری را می شناخید؟
بله ، او دبیر شورای امنیت کشور بود .
جانشین مسعود کشمیری در شورای امنیت چه کسی بود ؟
آقای سعیدی که در حال حاظر در قم هستند و جالب اینجاست که دیدم پسرشان در دفتر آقای لاریجانی در قم کار می کنند .
https://www.mashreghnews.ir/news/181153
آبا ساواکی ها را جذب اطلاعات نخست وزیری کردید؟ بله ، بخشی از ساواک را ما مجددا را اندازی کردیم! چند درصد از ساواکی ها ار جذب کردید؟ خاطرم نیست ولی تعدادی از اینها که در حوزه جاسوسی و ضد جاسوسی به کار گرفته شدند که اطلاعات از آنها گرفته شود! از آن ساواکی ها کسی هست که شما بشناسید؟ نه نمی شناسم . اما اوایل انقلاب که اینها می آمدند و می رفتند خیلی از ساواکی ها را می شناختم!
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
در روایتی امام باقر(ع): موهای یونس(ع) همه ریخته بود و پوستش نازک شده بود (تفسیر قمی، ج۱، ص۳۲۰)
متن آیات سوره صافات 145 تا 147
فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقیمٌ145وَ أَنْبَتْنا عَلَیْهِ
شَجَرَةً مِنْ یَقْطینٍ146وَ أَرْسَلْناهُ إِلی مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ
یَزیدُونَ147
ترجمه آیه:
پس او را در حالی که بیمار بود در مکانی بدون سقف و سایه افکندیم و بر بالای سر او بوته ای از کدو رویانیدیم. و او را به سوی یکصد هزار نفر یا بیشتر فرستادیم.
http://bavarbaran.ir/ejaz/%D8%A7%D8%B9%D8%AC%D8%A7%D8%B2-%D9%BE%D8%B2%D8%B4%DA%A9%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%B3%D8%B9-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86
امام باقر(ع):ماهی او را بهسوی ساحل برد و بیرون افکند و بر ساحل انداخت و خداوند بر او درخت کدویی رویانید و او از میوهی آن میمکید و در سایه شاخ و برگ آن به سر میبرد، موهای یونس (همه ریخته بود و پوستش نازک شده بود و خداوند را ستایش میکرد و شب و روز خدا را در خاطر میگذراند. پس بدنش نیرو یافت و توانمند شد
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۷۱۰
http://alvahy.com/%D8%B5%D8%A7%D9%81%D8%A7%D8%AA/146
#طب_اسلامی #طب_سنتی #کدو #گیاه_کدو #پزشکی #پزشک #اسلام #شیعه #روایت #امام_باقر #حدیث #پوست #بیماری_پوستی #پماد #تخم_کدو #میوه #گیاهشناسی #گیاهشناس #گیاه #کشاورزی #کشاورز #حضرت_یونس #یونس
به نام خدای شنهای طبس
دغدغه دو شهید والامقام حذف طبّ اسلامی از آخرین دین خدا اسلام و پایمالی خون شهداء
شهید دکتر بهشتی دانشکده پزشکی دانشگاه تهران مهرماه سال 1359
"... چرا جهت معالجات امراض از گیاهان دارویی ایران استفاده نکنیم...؟ چرا طبّ سنتی و شیوه گیاه درمانی و طریقه استفاده از ادویه جات مورد استفاده ما ایرانی ها قرار نگرفته؟ چرا وزارت بهداری تا به حال در گسترش و احیای طبّ سنتی و گیاه درمانی قدمی برنداشته اند؟
چرا ما ایرانی ها با داشتن گنجینه های طبّی همیشه باید در چنگال داروهای خارجی اسر و عاجز باشیم؟
چرا بعضی از داروهای فرنگی در ایران بازار سیاه پیدا کرده و تا چند صد برابر قیمت اصلی به فروش می رسد؟ آیا خودمان مقصر هستیم که زیر بار داروهای فرنگی در علاج امراض معجزه گر بوده اند...؟ آیا تبلیغات و زرق و برق داروهای فرنگی ما را به طرف خود کشیده و یا داروهای گیاهی را مصرف نموده ایم و نتیجه نگرفته ایم...؟ بله ... این چراها وقتی جوابش داده می شود که ان شاءالله در رأس این امر یک ایرانی با همّت و معتقد قرار گیرد."
شهید مرتضی آوینی در کتاب مبانی توسعه و تمدن غرب در مورد طبّ اسلامی می نویسد:
در مورد طبّ، نباید پنداشت که علم پزشکی امروز صورت تکامل یافه طبّ قدیم است، علم پزشکی اصولا بر مبانی دیگری استوار است. در قدیم انسان را از یک سو جزئی از طبیعت و از سوی دیگر جامع طبایع می دانسته اند و بدین ترتیب سعی می کرده اند که نظم داخلی بدن انسان را دقیقا در انطباق با طبیعت خارج شناسایی کنند.
بر این مبنا، انسان را همچون طبیعت خارج صاحب طبایع چهار گانه گرم و خشک و گرم و تر و سرد و تر و سرد و خشک می دانسته اند و اخلاط چهارگانه بدن انسان صفرا، خون، بلغم و سودا را متناظر با این طبایع اربعه قرار می داده اند و سعی می کرده اند از روی نظامی که فی مابین طبایع چهارگانه در طبیعت موجود است، نظام داخلی بدن انسان را پیدا کنند و بر همان اساس عمل کنند. این مبناء برخلاف، آنچه معمولا می پندارند، توسط پزشکی امروز نه تنها نقض نشده است، بلکه روز به روز حقّانیّت آن آشکارتر می شود...
قسمتی از سخنرانی شهید آوینی:
علم [طب] جدید وقتی مستقیما سراغ یک عضو از میان اعضا میرود مسلماً اشتباه خواهد کرد زیرا [بدن] حتی اگر به تعبیر خودشان یک سیستم باشد، همه اعضایش پیوسته به هم است و این اجزاء در ارتباط با هم معنا دارند و هر کدام فی نفسه و بطور مجرد از سایر اعضاء معنا ندارند. بنابر این اگر بخواهید سراغ یک عضو بروید باید همه اعضا را بشناسید. باید از طریق کل گرایی به جزء رسید نه با جزء گرایی به سراغ اجزا رفت. عالَم جزء را فقط از طریق عالَم کل میتوان شناخت. وقتی کسی به کل عالم اشراف علمی پیدا میکند به او حکیم میگویند. این آدم از کل می آید سراغ جزء. چون حکمت پیدا کرده از عالم اجمال به عالم تفصیل می آید و علت را پیدا کرده و برطرف میکند. در طبابت قدیم همین کار را میکردند. این طب جدید است که فوراً میخواهد برود عوارض شیمیایی یا فیزیکی حادث شده را از سر راه بر دارد و این غلط ترین و اشتباهترین کاری است که ممکن است در این عالم اتفاق بیفتد. به این خاطر که خیلی از این عوارضی که هست، خودش در جهت شفاست. طبیعت عالم این طور است که خودش شفا را در خود به وجود می آورد. اگر شما بخواهید این عوارض را از سر راه بردارید یعنی سیر جریان شفا را منقطع کرده اید. نه تنها معالجه نکرده اید بلکه در طریقه علاج هم ممانعت پیش آورده اید. این جزء نگری در طب، دیوانگی است و به خدا [قسم] جنون است! شما تا آن وقت که تصوری از کل عالَم نداشته باشید نمیتوانید اجزاء را بشناسید. بنابراین تغییراتی که در بدن حادث میشوند و یا رفتارهایی که ظاهر میگردند به عللی برمیگردند که ابتدا باید آن علل را شناسایی کرد و از آن طریق، معلول را هم از سر راه برداشت بدون اینکه به بقیه اعضا لطمه ای بخورد. و این فقط از طریق حکمت میسر است و راه دیگری ندارد. علم جدید همیشه و بلااستثناء در همه موارد [به جای درست کردن ابرو] چشم را کور میکند! من در بررسی امراض مختلف و معالجات این ها به این رسیده ام که روش معالجات این ها مضحک و خنده دار است و سراپا جهل است ...
ضبط این فایل، در میان سخنرانی شهید و هنگامی که در مورد اخلاط اربعه توضیحاتی میدهد متوقف میشود اما میتوان در این نوشتار از شهید آوینی به نظر او در این مورد پی برد:
«در مورد طب، نباید پنداشت که علم پزشکی امروز صورت تکامل یافته طب قدیم است؛ علم پزشکی اصولا بر مبانی دیگری استوار است. در قدیم انسان را از یکسو جزیی از طبیعت و از سوی دیگر جامع همه طبایع میدانستهاند و بدینترتیب سعی میکردهاند که نظم داخلی بدن انسان را دقیقا در انطباق با طبیعت خارج شناسایی کنند. بر این مبنا، انسان را همچون طبیعت خارج صاحب طبایع چهارگانه گرم و خشک، گرم و تر، سرد و تر، و سرد و خشک میدانستهاند و اخلاط چهارگانه بدن انسان ـ صفرا، خون، بلغم و سودا ـ را متناظر با این طبایع اربعه قرار میدادهاند و سعی میکردهاند از روی نظامی که فیمابین این طبایع چهارگانه در طبیعت موجود است، نظام داخلی بدن انسان را پیدا کنند و بر همان اساس عمل کنند. این مبنا، برخلاف آنچه معمولا میپندارند، توسط پزشکی امروز نهتنها نقض نشده است بلکه روز به روز حقانیت آن آشکارتر میشود. به هر تقدیر، پزشکی امروز را هرگز نمیتوان همان علم طب قدیم دانست. طب قدیم دقیقا بر مبانی حکیمانهای منشأ گرفته از دین اسلام، استوار بوده است و بدینترتیب، امکان تعلیم و تدریس آن در حوزههای علمیه وجود داشته، حال آنکه بین پزشکی امروز و مبانی اعتقادی و فلسفی ما پیوندی اینچنین وجود ندارد. این حرف را بهعنوان سرزنش تلقی نکنید؛ مقصود حقیر بیان این نکته است که چرا دیگر امکان تدریس این علوم در حوزههای علمیه وجود ندارد. آنچه در زمینه علم طب و پزشکی امروز گفتیم درباره همه علوم دیگر، حتی ریاضیات و هندسه نیز صادق است. همه این علوم در گذشته بر مبانی دیگری استوار بودهاند و فیمابین آنها و مجموعه اعتقادات مذهبی و فلسفی انسان پیوندی کامل برقرار بوده است. این پیوند اکنون بریده شده و به اعتقاد حقیر، این انقطاع نه به علت تخصصی شدن علوم، بلکه بهعلت جدایی علم و دین از یکدیگر حاصل شده است. تخصصی شدن علوم، خود معلول همین جدایی است.»
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
منبع: کتاب یوم الخلاص روایت 817 / ص435
در روایتی دیگر آمده است: (از علایم نزدیکی ظهور: … طلوع ستارهای درخشان در سمت مشرق است که همچون ماه میدرخشد سپس دو جانب آن خم گردد به طوری که گویی دو جانب آن میخواهند به همدیگر متّصل شوند. [سپس] پدید آمدن سرخی در آسمان [است] که در فضا پراکنده گردد.
شیخ مفید(ره) به نقل از امام صادق(ع) آورده است: هرگاه ستارهای سرخ را دیدی که آن را نمیشناسی و در مسیرحرکت ستارگان قرار ندارد و در آسمان از جایی به جایی دیگر میرود و مانند ستون است، در حالی که ستون نیست، پس بیگمان، چنین چیزی نشانه جنگ، بلا، کشته شدن بزرگان، زیاد شدن شرور و اندوهها و آشوب در میان مردم است
در خبری ضعیف میخوانیم: نابودی بنی عبّاس هنگام آشکارشدن ستارهای در دل آسمان و صدای شدید فرو افتادن چیزی از آسمان و شکافتهشدنی است. همه اینها در ماه رمضان خواهد بود. سرخی میان پنجم تا بیستم رمضان است و صدای شدید فرو افتادن چیزی از آسمان
منبع: کتاب یوم الخلاص روایت 817 / ص435
https://www.porseman.com/article/%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AF%D9%86%D8%A8%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B1/178895
امام صادق(ع):از علایم نزدیکی ظهور طلوع ستارهای درخشان در سمت مشرق است که همچون ماه میدرخشد سپس دو جانب آن خم گردد به طوری که گویی دو جانب آن میخواهند به همدیگر متّصل شوند ، سپس سرخی در آسمان پراکنده گردد./نابودی بنی عبّاس هنگام آشکارشدن ستارهای در دل آسمان و صدای شدید فرو افتادن چیزی از آسمان و شکافتن است. سرخی میان پنجم تا بیستم رمضان است.
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
حضرت محمد(ص):
خداوند علم و دانشی که به شما داده از شما سلب نمی کند ، بلکه از طریق رحلت علمای ربانی این علم از میان شما رخت میبندد. تا جایی که (الله) عالِمی را باقی نمی گذارد و مردم جاهلان را پیشوای خود قرار می دهند و مسائل خود را از آنها می پرسند و آنها بدون علم فتوا می دهند که هم خود گمراه می شوند و هم دیگران را به گمراهی می کشند».
منبع: یوم الخلاص/حدیث725 ص400
برخی کتاب های آن مرحوم
ریاضی و هیوی
تصحیح و تعلیق تحریر اقلیدس
تصحیح و تعلیق تحریر مساکن ثاوذوسیوس
رسالهای پیرامون فنون ریاضی
رسالهای در مطالب ریاضی
استخراج جداول تقویم
تصحیح و تعلیق اکر مانالاوس
تصحیح و تعلیق الدّر المکنون و الجوهر المصون
تصحیح و تعلیق تحریر اکر ثاوذوسیوس
تصحیح و تعلیق تحریر مجسطی
تصحیح و تعلیق شرح بیرجندی بر بیست باب
تصحیح و تعلیق شرح بیرجندی بر زیج الغ بیک
تصحیح و تعلیق شرح چغمینی
تعلیقه بر رساله قبله مولی مظفر
دروس معرفت اوفاق
دروس معرفه الوقت و القبله
دروس هیئت و دیگر رشتههای ریاضی
رساله ظلّ
رساله میل کلی
رساله تعیین سمت قبله مدینه
رساله تکسیر دائره
رساله فی الصبح و الشفق
رساله فی تعیین البعد بین المرکزین و الاوج
شرح زیج بهادری
شرح قصیده کنوزالاسماء
سی فصل در دائره هندیه
http://rajanews.com/node/351353
به نام خدای شنهای طبس
در الغیبة نعمانی نقل شده است[7] و البته در دیگر کتب حدیثی شیعه از جمله کتاب الملاحم و الفتن[8] ابن طاووس، کتاب إثبات الهداة[9] حر عاملی، نیز تکرار شده است:
عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِنَّهُ قَالَ لِی أَبِی: لَا بُدَّ لِنَارٍ مِنْ آذَرْبِیجَانَ لَا یَقُومُ لَهَا شَیْءٌ وَ إِذَا کَانَ ذَلِکَ فَکُونُوا أَحْلَاسَ بُیُوتِکُمْ وَ أَلْبِدُوا مَا أَلْبَدْنَا فَإِذَا تَحَرَّکَ مُتَحَرِّکُنَا فَاسْعَوْا إِلَیْهِ وَ لَوْ حَبْواً وَ اللَّهِ لَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ یُبَایِعُ النَّاسَ عَلَى کِتَابٍ جَدِیدٍ عَلَى الْعَرَبِ شَدِیدٌ وَ قَالَ وَیْلٌ لِطُغَاةِ الْعَرَبِ مِنْ شَرٍّ قَدِ اقْتَرَبَ.[10]
ابوبصیر از امام صادق روایت کرده که آن حضرت فرمود: پدرم- امام باقر علیه السّلام- به من فرمود: ناگزیر آتشى (جنگی) از منطقه آذربایجان، زبانه خواهد کشید که هیچ چیز در مقابلش نتواند ایستاد (گسترش مییابد)، چون چنین شود خانهنشین باشید (بىطرف بمانید) و تا آنگاه که ما در خانه نشستهایم شما نیز در این آتش خانهنشین باشید و چون قیام کننده از طرف ما (امام عصر) حرکت مىکند و فعّالیت خود را آغاز کرد به سوى او بشتابید اگر چه بر دست و زانو (به هر نحو ممکن). به خدا سوگند گوئى هماکنون به او (امام مهدی) مىنگرم که میان رکن و مقام در مکه به فرمانى جدید از مردم بیعت مىگیرد، فرمانى که بر عرب، سخت گران است، و پدرم فرمود: واى بر سرکشان عرب از شرّى که به آنان هنگامه ظهور روى خواهد کرد.
امام صادق(ع): ناگزیر آتشى از منطقه آذربایجان، زبانه خواهد کشید که هیچ چیز در مقابلش نتواند ایستاد، چون چنین شود خانهنشین باشید (بىطرف بمانید) و تا آنگاه که ما در خانه نشستهایم شما نیز در این آتش خانهنشین باشید و چون قیام کننده از طرف ما (امام عصر) حرکتش را آغاز کرد ؛ آنگاه به سوى او بشتابید.