به نام خدای مهدی عج
انسان امروز از غایات آفرینش خویش در غفلت است و در سایۀ این غفلت بهشت خویش را در زمین می جوید. أفمن یمشی مکبأ علی وجهه أهدی امّن یمشی سوتأ علی صراط مستقیم؟
http://old.aviny.com/News/91/02/04/06.aspx
به نام خدای مهدی عج
http://old.aviny.com/News/91/02/04/06.aspx
به نام خدای مهدی عج
به نام خدای مهدی عج
از
معنا و مفهوم آیه استفاده نمی شود که جراحی هایی که روی صورت برای اصلاح
بینی یا زیباسازی آن انجام می شود تغییر مخلوق باشد. زیرا اولا هیچ یک از
مفسران به معنای فوق اشاره ای نکرده اند.
دوم اینکه فقیهان هم که نسبت به این مسائل حساسند و نظر تیز بینی دارند نه
تنها به این معنا اشاره ای نکرده، بلکه بر این نظرند که آیه مربوط به
توحید و شرک است و ربطى به جرّاحى صورت و شبیهسازى ندارد و گفته اند آیه
اشاره به فطرت اللّٰه است، یعنى من اینها را وسوسه مىکنم تا فطرت اللّٰه
را تبدیل به کفر کنم، چون مىفرماید: «فِطْرَتَ اللّٰهِ الَّتِی فَطَرَ
النّٰاسَ عَلَیْهٰا لٰا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللّٰهِ؛ که در ذیل آیۀ فطرت
است «و فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّٰهِ» را تفسیر مىکند، پس آیه مربوط به
توحید و شرک است و ربطى به جرّاحى صورت و شبیهسازى ندارد.(1)
و جراحی صورت فی حد نفسه چه برای زیباسازی چه برای معالجه اشکال ندارد .
به هر حال آیه فوق به چند قسم تفسیر شده است که در زیر به آن اشاره می شود.
«وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ
فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ» ، و آن ها را به تغییر آفرینش خداوند
وادار خواهم کرد.
1- منظور تغییر خلق خدا به سبب تغییر صورت ظاهرى آن است واین کار بدون اذن
خدا صورت می گیرد، مانند بریدن گوش از انسان و حیوان و کور کردن چشم حیوان
نرى را که پیر شده بود و سوار شدن بر آن را ممنوع مىدانستند و اخته کردن
،عقیم کردن آنها و زن را به مرد و مرد را به زن تبدیل کردن و مثله کردن همه
اینها است،رسم آنها این بود که هر گاه ناقه و یا گوسفندى پنج شکم مىزایید
و در شکم پنجم نر مىآورد گوش آن را مىشکافتند و رها مىکردند و ابن
مسعود گوید: منظور خالکوبى بدن است.
2- مقصود تغییر یافتن صفت ظاهرى است مثل تبدیل کردن صورتهاى انسانى آن ها
به صورتهاى بوزینهها و خرسها به سبب فریبى که از شیطان مىخورند.
3- منظور تغییر صورت باطنى است مانند تغییر صورت انسانیّت.
4- تغییر صفت او ،مانند تغییر استقامت او از طریق الهى به کجى و اعوجاج و تغییر دین مستقیم او به ادیان منحرف،
5- تغییر فطرت او از اسلام به فطرت کفّار و لازمه آن تغییر اوامر و نواهى
خداست، پس صحیح است آنچه که در خبر آمده است که تغییر دین خدا به تغییر
اوامر و نواهى او، تفسیر شده که همه اینها کار شیطانی است و حرام . (2)
بنابر این با این توضیحات روش شد که آیه جراحی های معقول و عرف پسند چه
برای زیباسازی چه برای معالجه را شامل نمی شود و این گونه جراحی ها تغییر
مخلوق خدا نیست.
پی نوشت ها:
1- آیت الله ناصر مکارم، کتاب النکاح، قم ، انتشارا ت نسل جوان سال 13380،ج 2،ص،133،و مصباح الفقاهة (المکاسب)، ج 1ص ، 258.
به نام خدای مهدی عج
به نام خدای مهدی عج
آیه 104 از سوره انبیاء :
«
یَوْمَ نَطْوِی السَّمَاءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ کَمَا بَدَأْنَا
أَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِیدُهُ وَعْدًا عَلَیْنَا إِنَّا کُنَّا فَاعِلِینَ »
ترجمه این آیه چنین است :
روزی که آسمان را همچون طومار در هم پیچیم و آنگونه که آفرینش را آغاز
کردیم ، آن را باز گردانیم . وعده ای است بر عهده ما که به یقین آن را
انجام خواهیم داد.
http://tadabbor.org/?page=tadabbor&SOID=21&AYID=104&TPIV=T1
به نام خدای مهدی عج
.#آیت_الله_مجتهدی #مجتهدی_تهرانی #آیت_الله #داش_مشتی #داش_مشدی #استخاره #شیخ_مجتهدی #کربلا #عاشورا #نینوا #بسیج #محرم #ماه_محرم #ماه_خون_بر_شمشیر #مقدس_نما #امام_حسین_ع #جنگ #دفاع_مقدس #داعش #عراق #سوریه #ایران #امریکا #غیرت #زنجیر_زنی #عزاداری #عقرب #خاکوبی #تتو #عکس
به نام خدای مهدی عج
شعار مرگ بر آمریکا ریشۀ قرآنی دارد؛ «وَ الَّذینَ کَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ»
استاد علیرضا پناهیان:
متأسفانه کسانی هستند که خواسته یا ناخواسته در جهت یاری رساندن به دشمن، به زمزمههایی برای ترک کلمۀ «مرگ بر آمریکا» شروع کردهاند. ریشۀ قرآنی صریح این شعار بسیار کوبنده و مؤثر که ناشی از قدرت ما است، آیهای در سورۀ محمد(ص) است. در این آیه خداوند متعال میفرماید: «وَ الَّذینَ کَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُم» (محمد/۸) یعنی کسانی که کافر شدند و با دین مقابله میکنند؛ مرگ بر آنان باد. دقیقاً معنای فارسی «فَتَعْساً لَهُمْ» این است: «مرگ بر آنان باد» و یعنی «نابود باشند». در اینجا «مرگ» حتی معنای ظاهری را نمیدهد، بلکه مرگ به معنای «نابودی» است. در آیۀ فوق، کلمۀ بعد از «فَتَعْساً لَهُمْ» این است: «وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُم» یعنی مرگ بر آنان باد و آنان بیاثر باشند. همچنان که در آیۀ اول این سوره نیز میفرماید: «أَضَلَّ أَعْمالَهُم»
http://www.mehrnews.com/news/2959101
خداوند در آیه8 سوره محمد میفرماید: «وَ الَّذینَ کَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُم» یعنی کسانی که کافر شدند و با دین مقابله میکنند؛ مرگ بر آنان باد. دقیقاً معنای فارسی «فَتَعْساً لَهُمْ» این است: «مرگ بر آنان باد» و یعنی «نابود باشند!
به نام خدای مهدی عج
قرآن هدایت است، قرآن بیان است، تبیان است؛ قرآن با انسان حرف میزند، با دل انسان حرف میزند، با باطن انسان حرف میزند. با قرآن باید مأنوس شد، به قرآن باید نزدیک شد، اوّلین بهره را دلِ آماده و مستعدّ انسان میبرد؛ اگر دیدید دلتان به قرآن نزدیک است، خدا را شکر کنید؛ اگر دیدید معارف قرآنى را بهآسانى قبول میکنید و در دل میپذیرید و تحمّل میکنید، بدانید که خداى متعال اراده کرده است شما را هدایت کند؛ فَمَن یُرِدِ اللهُ اَن یَهدِیَهُ یَشرَح صَدرَهُ لِلاِسلمِ وَ مَن یُرِد اَن یُضِلَّهُ یَجعَل صَدرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَاَنَّما یَصَّعَّدُ فِى السَّماء.(۱) خاصیّت قرآن این است: اگر دل شما به قرآن نزدیک شد، اگر اُنس با قرآن پیدا کردید، بدانید خداى متعال اراده کرده شما را هدایت کند و این بزرگترین نعمت الهى است.
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=26600
به نام خدای مهدی عج
به نام خدای مهدی عج
امام موسی کاظم(ع):
وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عِیسَى عَنْ أَیُّوبَ بْنِ یَحْیَى الْجَنْدَلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ
مردی از قم مردم را به حق دعوت کند، افرادی پیرامون او گرد آیند که قلب هایشان همچون پاره های آهن استوار است. بادهای تند حوادث آنان را نلغزاند، از جنگ خسته نشده و نترسند، اعتمادشان بر خدا است و سرانجام کار از آن پرهیزکاران است.
منبع:
بحار الانوار ج65 ص 139
بحارالأنوار، ج 57، ص 215
http://www.alvadossadegh.com/fa/article/44-alaeme-zohoor/88-mardi-az-ghom.html
http://www.mashreghnews.ir/news/317343
مردی از قم مردم را به حق دعوت کند، افرادی پیرامون او گرد آیند که قلب هایشان همچون پاره های آهن استوار است. بادهای تند حوادث آنان را نلغزاند، از جنگ خسته نشده و نترسند، اعتمادشان بر خدا است و سرانجام کار از آن پرهیزکاران است.
به نام خدای مهدی عج
سنجش امام خمینی توسط آیت الله قاضی برای توانایی قیام منتهی به ظهور امام زمان (عج)
برخورد عجیب آیت الله قاضی و خواندن کتابی درباره پیش بینی انقلاب در ملاقات با امام خمینی (ره)
آیت الله حاج شیخ عباس قوچانی: ما در خدمت مرحوم آیت الله حاج سید علی
قاضی که استاد اخلاق بزرگانی مانند آقای بهجت، مرحوم آقای قوچانی، مرحوم
آقای میلانی و... بودند حاضر بودیم. هر روز به محضر ایشان می رفتیم و
استفاده می کردیم. یک روز دو نفر از شاگردهایی که هر روز به محضر مرحوم
قاضی مشرف می شدند خبر دادند که آقای حاج آقا روح الله خمینی (امام در آن
زمان به این لقب معروف بودند) به نجف آمده اند (4) و می خواهند با شما
ملاقات کنند. ما که سمت شاگردی امام را داشتیم خوشحال شدیم که در این
ملاقات استاد ما (حضرت امام) در حوزه قم معرفی می شود. چون اگر شخصی مثل
مرحوم قاضی ایشان را می پسندید برای ما خیلی مهم بود. روزی معین شد و امام
تشریف آوردند ما هم در کتابخانه آقای قاضی نشسته بودیم وقتی امام به آقای
قاضی وارد شدند به ایشان سلام کردند . روش مرحوم آقای قاضی این بود که هر
کس به ایشان وارد می شد جلوی او هر کس که بود بلند می شد و به بعضی هم جای
مخصوصی را تعارف می کرد که بنشینند ولی وقتی امام وارد شدند آقای قاضی جلوی
امام بلند نشدند و هیچ هم به ایشان تعارف نکردند که جایی بنشینند امام هم
در کمال ادب دو زانو دم در اتاق ایشان نشست. طلاب و شاگردان امام که در آن
جلسه حاضر بودند ناراحت شدند که چرا مرحوم آقای قاضی در برابر این مرد بزرگ
و فاضل و وارسته حوزه قم بلند نشدند. آن دو نفری که معرف امام به آقای
قاضی بودند هم وارد شدند و در جای همیشگی خودشان نشستند. بیش از یک ساعت
مجلس به سکوت تام گذشت و هیچ کس هم هیچ صحبتی نکرد. امام هم در تمام این
مدت سرشان پایین بود و به دستشان نگاه می کردند. مرحوم قاضی هم همینطور
ساکت بودند و سرشان را پایین انداخته بودند. بعد از این مدت ناگهان مرحوم
قاضی رو کردند به من و فرمودند آقای حاج شیخ عباس (قوچانی) آن کتاب را
بیاور. من به تمام کتابهای ایشان آشنا بودم چون بعضی از این کتابها را شاید
صد مرتبه یا بیشتر خدمت آقای قاضی آورده بودم و مباحثی را که لازم بود
بررسی کرده بودم. تا ایشان گفتند آن کتاب را بیاور من دستم بی اختیار به
طرف کتابی رفت که تا آن وقت آن کتاب را در آن کتابخانه ندیده بودم حتی از
آقای قاضی نپرسیدم کدام کتاب. مثلا کتاب دست راست، دست چپ، قفسه بالا .
همانطور بی اراده دستم به آن کتاب برخورد آن را آوردم و آقای قاضی فرمودند
آن را باز کن. گفتم آقا چه صفحه ای را باز کنم؟ فرمودند هر کجایش که باشد
من هم همین طوری کتاب را باز کردم دیدم که آن کتاب به زبان فارسی است و لذا
بیشتر تعجب کردم. چون طی چند سالی که من در خدمت آقای قاضی بودم این کتاب
را حتی یک مرتبه هم ندیده بودم حتی جلد آن را هم ندیده بودم کتاب را که باز
کردم دیدم اول صفحه نوشته شده حکایت. گفتم آقا نوشته شده حکایت. فرمود،
باشد بخوان. مضمون آن حکایت آن بود که یک مملکتی بود که در آن مملکت سلطانی
حکومت می کرد. این سلطان به جهت فسق و فجور و معصیتی که از ناحیه خود و
خاندانش در آن مملکت رخ داد به تباهی دینی کشیده شد و فساد در آنجا رایج شد
عالم بزرگوار و مردی روحانی و الهی علیه آن سلطان قیام کرد. این مرد
روحانی هر چه آن سلطان را نصیحت کرد به نتیجه ای نرسید لذا مجبور شد علیه
سلطان اقدام شدیدتری بکند. پس از این شدت عمل، سلطان آن عالم دینی را
دستگیر و پس از زندان او را به یکی از ممالک مجاور تبعید کرد. بعد از مدتی
که آن عالم در مملکتی که در مجاور مملکت خودش بود در حال تبعید به سر می
برد آن سلطان مجددا او را به مملکت دیگری که اعتاب مقدسه (قبور ائمه اطهار)
در آن بودند تبعید کرد. این عالم مدتی در آن شهری که اعتاب مقدسه بود
زندگی کرد تا اینکه اراده خداوند بر این قرار گرفت که این عالم به مملکت
خود وارد شد و آن سلطان فرار کرد و در خارج از مملکت خود از دنیا رفت و
زمان آن مملکت به دست آن عالم جلیل القدر افتاد و به تدریج به مدینه فاضله
ای تبدیل شد و دیگر فساد تا ظهور حضرت بقیة الله به آن راه نخواهد یافت.
مطلب که به اینجا رسید حکایت هم تمام شد. عرض کردم آقا حکایت تمام شد،
حکایت دیگر هم هست فرمود: کفایت می کند کتاب را ببند و بگذار سر جای خودش.
گذاشتم. همه ما که هنوز از حرکت آقای قاضی ناراحت بودیم که چرا جلوی امام
بلند نشدند بیشتر متعجب شدیم و پیش خود گفتیم که چرا به جای اینکه ایشان یک
مطلب عرفانی، فلسفی و علمی را مطرح کنند که آقای حاج آقا روح الله آن را
برای حوزه قم به سوغات ببرند فرمودند حکایتی خوانده شود. نکته مهمی که در
برخورد آقای قاضی با امام خیلی مهم بود این است که آن دو نفری که امام را
همراهی می کردند وقتی از جلسه بیرون آمدند چون این برخورد آقای قاضی با
امام برای آنها خیلی سنگین بود به امام عرض کردند: آقای قاضی را چگونه
یافتید؟ امام بی آنکه کوچکترین اظهار گله ای حتی با اشاره دست یا چشم
بکنند، سه بار فرمودند: من ایشان را فردی بسیار بزرگ یافتم . بیشتر از آن
مقداری که من فکر می کردم. این عبارت امام نشان می داد که کمترین اثری از
هوای نفس در امام نبود. چون هر کس در مقام و موقعیت علمی ایشان در حوزه قم
بود و با او این برخورد و کم توجهی می شد اقلا یک سر و دستی تکان می داد که
با این حرکت می خواهد بگوید برای من این مهم نیست ولی آن حرکات آقای قاضی
(که قطعا حساب شده و شاید برای امتحان و اطلاع از قدرت روحی امام بود)
کوچکترین اثری در ایشان ایجاد نکرد که نفس امام را به حرکت وادارد و این
خیلی قدرت می خواهد که ایشان نه تنها با آقای قاضی مقابله به مثل نکردند
بلکه به او تعظیم هم نمودند و ما در تمام ابعاد و حالات امام (اعم از حالات
چشم و سکنات ایشان) به حقیقت دریافتیم که این مطلب را که در مورد آقای
قاضی می فرمایند از روی صدق و صداقت است. بر عکس ما که تمام وجودمان بسته
به تعارفات بی پایه و ساختگی است، امام تمام این حالات نفسانی را پی کرده و
در خود کشته بودند. این قضیه مربوط به قبل از جریان پانزده خرداد است که
امام به ایران بازگشتند و به قم آمدند. هر کس از فضلا و طلاب از امام در
مورد آقای قاضی می پرسیدند ایشان بسیار از او تجلیل می نمود و می فرمود
کسانی که در نجف هستند باید از وجود ایشان خیلی استفاده بکنند.
بعدها مرحوم آقای قوچانی در جریان مقدمات انقلاب هر حادثه ای که پیش می آمد
می فرمود این قضیه هم در آن حکایت بود بعد مکرر می گفتند که آقای حاج آقا
روح الله قطعا به ایران باز می گردند و زمام امور ایران به دست ایشان خواهد
افتاد. لاجرم بقیه چیزها هم تحقق پیدا خواهد کرد و هیچ شکی در این نیست.
لذا پس از پیروزی انقلاب که امام به قم آمدند مرحوم قوچانی از اولین کسانی
بود که به ایران آمد و با امام بیعت کرد. (5)
منبع:
http://www.hawzah.net/fa/Article/View/5889
http://yon.ir/13975
باز نشر:
http://www.afsaran.ir/Link/845010
http://mehrdadz.blogfa.com/post/735
http://razesorkh.com/view/post:5088367
http://sangariha.com/view/post:6662297/1424127414/
http://hadinet.ir/view/post:8281728
امام خمینی و همه بزرگان میدانستند که عاقبت کار چطور میشود از همین باب است که امام خمینی میفرمایند:انتظار فرج از نیمه خرداد کشم ...
و ایضا امام خامنه ای
این روزگار، روزگار قدرتنمایی خدای متعال است و حضور جمهوری اسلامی ایران در این منطقه از جهان مبدأیی برای حوادث باورنکردنی درسراسر عالم میباشد.
90/11/26 :
اسلام در حرکت عظیم خود به نقطه ای حساس رسیده است
نسل های آینده خیلی چیزهای بزرگ و مهمی را خواهند دید
دنیا از این رو به آن رو خواهد شد ...
#روایت_دیدار_آیت_الله_قاضی_دیدار_با_امام_خمینی_در_نجف_حوزه_علمیه
#آیت_الله_حاج_شیخ_عباس_قوچانی_استاد_آیت_الل-_بهجت_میلانی
#احترام_کتاب_خاص_عجیب_تا_به_حال_ندیده_فارسی_زبان
#بلند_شدن_در_مقابل_مهمان_سکوت_تعارف
#حکایت_سلطانی_فساد_تا_ظهور_امام_زمان_وعده_صادق_منجی
#من_آیت_الله_قاضی_را_مردی_بزرگ_یافتم_ایشان_را_مردی_بزرگ_یافتم
#دانلود_عکس_نوشته_مذهبی_محتوا_مهدوی_منجی_علائم_ظهور
#امام_زمان_عج_سایت_افسران_جنگ_نرم
#امام_خمینی_انتظار_فرج_از_نیمه_خرداد_کشم ...
خلاصه مطلب:
آیت الله حاج شیخ عباس قوچانی :
در نجف خدمت
آیت الله قاضی از اساتید آیت الله بهجت و میلانی بودیم.خبر دادند آقا روح
الله خمینی به نجف آمده و می خواهند با آیت الله قاضی ملاقات کنند.وقتی آقا
روح الله وارد شدند؛سلام کرده و در کمال ادب دو زانو دم در اتاق
نشستند.ولی آقای قاضی جلوی امام بلند نشده و حتی تعارف نکردند که امام جایی
بنشینند.طلاب و شاگردان امام که در آن جلسه حاضر بودند از این صحنه ناراحت
شدند.بیش از یک ساعت مجلس به سکوت تام گذشت و هیچ کس حتی آقا روح و یا آیت
الله قاضی صحبتی نکردند.بعد از این مدت ناگهان آیت الله قاضی به من فرمود
آقای قوچانی آن کتاب را بیاور.با انکه با کتابخانه ایشان کاملا آشنا بوده
وبعضا100 بار آنهارا برسی کرده بودم بی اختیار کتابی را آوردم که تابه حال
در آن کتابخانه ندیده بودم آقای قاضی فرمودند آن را بخوان.کتاب به زبان
فارسی بود بیشتر تعجب کردم. زیرا یکبار هم آنرا ندیده بودم باز کردم گفتم
نوشته شده حکایت.فرمودند، باشد بخوان.
سلطانی به جهت فسق و فجور و
معصیتی که از ناحیه خود و خاندانش در آن مملکت رخ داد به تباهی دینی کشیده
شد و فساد در آنجا رایج شد عالم و مردی روحانی علیه آن سلطان قیام کرد. آن
روحانی سلطان را نصیحت کرد به نتیجه ای نرسید ؛ سلطان آن عالم دینی را
دستگیر و پس از زندان او را به یکی از ممالک مجاور تبعید کرد. آن سلطان
مجددا او را به مملکت دیگری که اعتاب مقدسه در آن بودند تبعید کرد. این
عالم مدتی در آن مکان زندگی کرده تا اینکه به اراده خداوند این عالم به
مملکت خود وارد شد. آن سلطان فرار کرده و در خارج از مملکت خود از دنیا رفت
و زمان آن مملکت به دست آن عالم جلیل القدر افتاد و به تدریج به مدینه
فاضله ای تبدیل شد و دیگر فساد تا ظهور حضرت بقیة الله به آن راه نخواهد
یافت.فرمود: کفایت می کند کتاب را ببند و بگذار سر جای خودش.بعد از مجلس
همراهان امام ناراحت وضع پیش آمده بودند ولی آقا روح الله فرمود من آیت
الله قاضی را مردی بزرگ یافتم.بعد ها با اوج گرفتن انقلاب پی بردم که
اینکار آیت الله قاضی برای امتحان و اطلاع از قدرت روحی امام برای مسئولیت
بزرگ انقلاب بوده است.
خاطره ای از دیدار امام (س) و آیت الله سید علی قاضی
-لطفا درباره آشنایی تان با امام (س) را توضیح دهید.
درباره امام (س) ترجیح می دهم اولین ملاقات و ارتباطی را که در محضر حضرت امام (س) داشتم، بیان کنم. علمای نجف، بر طبق معمول آن ایام، هر پنج-شش سال یک بار سفری به ایران می کردند.تصور می کنم سال 1341 یا 1342 شمسی بود که به همراه پدرم به ایران آمدیم و به زیارت مشهد و نیز دیدار اقارب پدرم در قوچان رفتیم، سپس به قم مشرف شدیم.آن ایام هم زمان با دوره ای بود که حضرت امام (س) از زندان آزاد شده بودند و در قم تشریف داشتند.*با اقامت ما در قم، چند تن از علمای قم به دیدن ابوی آمدند، حضرت امام (س) نیز برای ملاقات با پدرم به منزل ما تشریف آوردند.
به خاطر دارم که آن روز آقایان آیات (حسن) صانعی، (هاشم) رسولی و شاید (محمدرضا) توسلی هم هنگام عصر در خدمت ایشان بودند.پس از دیدار و ملاقات اولیه، پدرم خاطره ای را از امام (س) سوال کرد و پرسید که آیا شما به خاطر دارید زمانی که به نجف اشرف مشرف شدید و ملاقاتی با آیت الله سید علی قاضی (از علمای بزرگ اخلاق و استاد اخلاق مرحوم ابوی) داشتید؟ حضرت امام (س) در پاسخ گفتند: بله، یادم هست که روزی خدمت ایشان رسیدیم.پدرم دوباره درباره مطالبی که آقای قاضی ذکر فرموده بود، سوال کرد و امام (س) با تاملی فرمودند: چیزی به خاطر ندارم.ولیکن آنچه من شخصا به یاد دارم این است که من و مرحوم ابوی طبق معمول هر روز خدمت آقای قاضی شرفیاب می شدیم.ایشان دو جلسه داشتند؛ یک جلسه برای افراد خاص که یک ساعت قبل از غروب تشکیل می شد و به نماز مغرب و عشا ختم می شد، جلسه ای هم در ساعت های قبل از ظهر داشتند که در آن جلسات افراد متفرق هم می توانستند شرکت کنند.
آن روز خدمت آقای قاضی بودیم که سید بزرگواری تشریف آوردند و مرحوم آقای قاضی خیلی از ایشان تجلیل و تکریم کردند و به ایشان احترام فراوانی گذاشتند. ما آن آقا را نمی شناختیم، علی رغم اینکه مرحوم قاضی اغلب از نظر اخلاق و عرف با همه برخورد یکسانی داشت، با آن سید صحبت هایی می کرد که برای ما اصلا مفهوم نبود.از سلطان و پادشاه و پسر پادشاه و برخورد با مسائل و...صحبت می کرد که خیلی مبهم بود و ما متحیر بودیم که این چه حرف هایی است که آقای قاضی به این آقا می زند.ایام نهضت و پس از سال 1342 شمسی بود.ابوی گفتند که من الان می فهمم آن مطالبی را که آن روز مرحوم قاضی به ایشان ( حضرت امام خمینی .س.) متذکر می شدند، اشاره به چنین مسائل امروزی بوده که برای امام (س) پیش آمده است.
در هرصورت، آن روزهایی که ما در قم بودیم، خدابیامرز حاج آقا مصطفی خیلی با پدرم مانوس شده بود و هرشب به دیدن ایشان می آمد.یعنی آن ده شبی را که در قم اقامت داشتیم، مرحوم حاج آقا مصطفی دو-سه شبی پیش ما بودند. شبی بعد از نماز مغرب و عشاء هم ما خدمت امام (س) شرفیاب شدیم و زیارت من از امام (س) در قم د همان دو جلسه بود و لاغیر.
پاورقی
* حضرت امام خمینی (س) در تاریخ 21/01/1343 از حصر آزاد و به قم آمدند.بنابراین ذکر سال های 41 و 42 اشتباه است.
منبع: کتاب خاطرات سال های نجف، جلد اول.بخش چهارم (خاطرات آیت الله محمود قوچانی)، صفحه 127 و 128
http://www.imam-khomeini.ir/fa/c13_31636/
خلاصه مطلب:
آیت الله قوچانی: درنجف خدمت
آیت الله قاضی بودیم.خبر دادند آقا روح
الله خمینی به نجف آمده و می خواهند با آیت الله قاضی ملاقات کنند.وقتی آقا
روح الله وارد شدند؛سلام کرده و در کمال ادب دو زانو دم در اتاق
نشستند.ولی آقای قاضی جلوی امام بلند نشده و حتی تعارف نکردند که امام جایی
بنشینند.طلاب و شاگردان امام که در آن جلسه حاضر بودند از این صحنه ناراحت
شدند.بیش از یک ساعت مجلس به سکوت تام گذشت و هیچ کس حتی آقا روح و یا آیت
الله قاضی صحبتی نکردند.بعد از این مدت ناگهان آیت الله قاضی به من فرمود
آقای قوچانی فلان کتاب را در کتابخانه بیاور. آوردم تابه حال آن کتاب را ندیده بودم! فرمودند آنرا بخوان ،باز کردم،
نوشته شده بود حکایت؛
سلطانی به جهت فسق و فجور و
معصیتی که از ناحیه خود و خاندانش در آن مملکت رخ داد به تباهی دینی کشیده
شد و فساد در آنجا رایج شد عالم و مردی روحانی علیه آن سلطان قیام کرد. آن
روحانی سلطان را نصیحت کرد به نتیجه ای نرسید ؛ سلطان آن عالم دینی را
دستگیر و پس از زندان او را به یکی از ممالک مجاور تبعید کرد. آن سلطان
مجددا او را به مملکت دیگری که اعتاب مقدسه در آن بودند تبعید کرد. این
عالم مدتی در آن مکان زندگی کرده تا اینکه به اراده خداوند این عالم به
مملکت خود وارد شد. آن سلطان فرار کرده و در خارج از مملکت خود از دنیا رفت
و زمان آن مملکت به دست آن عالم جلیل القدر افتاد ، و دیگر فساد تا ظهور حضرت بقیة الله به آن راه نخواهد
یافت.فرمود: کفایت می کند کتاب را ببند و بگذار سر جای خودش.بعد از مجلس
همراهان امام ناراحت وضع پیش آمده بودند ولی آقا روح الله فرمود من آیت
الله قاضی را مردی بزرگ یافتم.بعد ها با اوج گرفتن انقلاب پی بردم که
اینکار آیت الله قاضی برای امتحان و اطلاع از قدرت روحی امام برای مسئولیت
بزرگ انقلاب بوده است.
به نام خدای مهدی عج
به نام خدای مهدی عج
آیت الله مجتهدی تهرانی:
در روایت است وقتی تلقین به بعضی مردگان خوانده
می شود و او را تکان می دهند و می گویند: "اِسمَع!اِفهَم!" خدا کند ما از
این دسته نباشیم که ملائکه به ما بخندند. إن شاءالله تا زنده هستیم،
بشنویم و بفهمیم.
یک جای دیگر که ملائکه می خندند، زن بی حجابی است
که رویش را از نامحرم نمی گرفته و حالا مرده است. وقتی او را دفن می کنند،
باید روی او ر ا باز کنند و عقب بزنند، قبر کن می گوید: "یک محرم بیاید"
اینجاست که ملائکه می خندند و می گویند: "این وقتی زنده بود، همه سر و صورت
او را می دیدند و محرم و نامحرم نداشت، حالا می گویید محرم بیاید، رویش را
عقب بزند؟!
منبع:
http://www.darolershad.org/index.php?option=com_content&view=article&id=655:655&catid=70:dastorolamal&Itemid=107
#آیت_الله
#مجتهدی_تهرانی #خنده_فرشته_ها #خنده_ملائکه #بی_حجاب_ها #بد_حجاب_ها
#ساپورت #زنان_آخرالزمان #محتوا_حجاب #عفت #حیا #غیرت #مانتو_تنگ
#مانتو_گشاد #لباس_نامناسب
به نام خدای مهدی عج
به نام خدای مهدی عج
به نام خدای مهدی عج
به نام خدای مهدی عج
به نام خدای مهدی عج
به نام خدای مهدی عج
به نام خدای مهدی عج
به نام خدای مهدی عج
به نام خدای مهدی عج
به نام خدای مهدی عج
به نام خدای مهدی عج
به نام خدای مهدی (عج)
عید غدیر بر همه محبان علی (ع) و مشتاقان اهل بیت مبارکباد.
مردمان! نور از سوی خداوند عزّوجل در جان من، سپس در جان علی بن ابی طالب، آن گاه در نسل او تا قائم مهدی - که حق خدا و ما را می ستاند جا گرفته.
به نام خدای مهدی عج
به نام خدای مهدی عج
به نام خدای مهدی عج
به نام خدای مهدی عج
به نام خدای مهدی عج
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :
به نام خدای مهدی عج
جزو
فضایل زیارت امام حسین (ع) ( گاهی زیارت یک جمله است السلام علیک یا
اباعبدالله ، السلام علیک رحمة الله و برکاته ) این است که عالم قبر توسعه
پیدا می کند و خدا او را از فشار قبر در امان نگه می داد و از ترس سوال
منکر و نکیر او را در امان می دارد .
از امام صادق (ع) در مورد ترس از لحظه ورود به قبر سوال شد.امام فرمودند: زیارت عاشورا را زیاد بخوان. پرسیدند: چگونه؟ امام فرمودند: مگر در پایان زیارت عاشورا نمى خوانید(اللهم ارزقنى شفاعة الحسین یوم الورود) یعنی خدایا شفاعت حسین (ع) را هنگام ورود به قبر روزى من کن و در آن لحظه به فریادم برس.
به نام خدا
به نام خدای مهدی عج
به نام خدای مهدی (عج)
به نام خدای مهدی (عج)
به نام خدای مهدی (عج)
علت و چگونگی تیرباران پیکر مکفون امام حسن علیه السلام
http://www.andisheqom.com/public/application/index/viewData?c=234&t=news
بیه نام خدای مهدی (عج)