شوخ طبعی حضرت محمد(ص) و حکمتی که در این ماجرا وجود دارد ...
به نام خدای شنهای طبس
پیر و سیاه به بهشت نمی روند!
پیرزنی به حضور پیامبر صلی الله علیه و اله رسید و علاقه مند بود اهل بهشت باشد.
پیامبر صلی الله علیه و اله فرمودند: پیرزن به بهشت نمی رود.
او گریان از محضر پیامبر صلی الله علیه و اله خارج شد.
بلال حبشی او را در حال گریه دید.
پرسید: چرا گریه می کنی؟
گفت: پیغمبر صلی الله علیه و اله فرمودند: پیرزن به بهشت نمی رود.
بلال نزد پیامبر صلی الله علیه و اله آمد و حال پیرزن را بیان کرد.
حضرت فرمودند: سیاه نیز به بهشت نمی رود.
بلال هم غمگین شد و هر دو نشستند و گریستند.
عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و اله آن ها را در حال گریه دید.
پرسید: چرا گریه می کنید؟
آنان فرمایش پیامبر صلی الله علیه و اله را نقل کردند.
عباس ماجرا را به پیامبر صلی الله علیه و اله عرض کرد.
حضرت به عمویش که پیرمرد بود فرمودند: پیرمرد هم به بهشت نمی رود.
عباس هم سخت پریشان و ناراحت شد.
سپس رسول اکرم صلی الله علیه و اله هر سه نفر را نزد خود طلبیدند و فرمودند:
خداوند اهل بهشت را در سیمای جوانی نورانی، در حالی که تاجی بر سر دارند وارد بهشت می کند، نه به صورت پیر و سیاه چهره و بد قیافه.
بحار الأنوار، ج 16، ص 297 .