به نام خدای شنهای طبس

به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
در الغیبة نعمانی نقل شده است[7] و البته در دیگر کتب حدیثی شیعه از جمله کتاب الملاحم و الفتن[8] ابن طاووس، کتاب إثبات الهداة[9] حر عاملی، نیز تکرار شده است:
عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِنَّهُ قَالَ لِی أَبِی: لَا بُدَّ لِنَارٍ مِنْ آذَرْبِیجَانَ لَا یَقُومُ لَهَا شَیْءٌ وَ إِذَا کَانَ ذَلِکَ فَکُونُوا أَحْلَاسَ بُیُوتِکُمْ وَ أَلْبِدُوا مَا أَلْبَدْنَا فَإِذَا تَحَرَّکَ مُتَحَرِّکُنَا فَاسْعَوْا إِلَیْهِ وَ لَوْ حَبْواً وَ اللَّهِ لَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ یُبَایِعُ النَّاسَ عَلَى کِتَابٍ جَدِیدٍ عَلَى الْعَرَبِ شَدِیدٌ وَ قَالَ وَیْلٌ لِطُغَاةِ الْعَرَبِ مِنْ شَرٍّ قَدِ اقْتَرَبَ.[10]
ابوبصیر از امام صادق روایت کرده که آن حضرت فرمود: پدرم- امام باقر علیه السّلام- به من فرمود: ناگزیر آتشى (جنگی) از منطقه آذربایجان، زبانه خواهد کشید که هیچ چیز در مقابلش نتواند ایستاد (گسترش مییابد)، چون چنین شود خانهنشین باشید (بىطرف بمانید) و تا آنگاه که ما در خانه نشستهایم شما نیز در این آتش خانهنشین باشید و چون قیام کننده از طرف ما (امام عصر) حرکت مىکند و فعّالیت خود را آغاز کرد به سوى او بشتابید اگر چه بر دست و زانو (به هر نحو ممکن). به خدا سوگند گوئى هماکنون به او (امام مهدی) مىنگرم که میان رکن و مقام در مکه به فرمانى جدید از مردم بیعت مىگیرد، فرمانى که بر عرب، سخت گران است، و پدرم فرمود: واى بر سرکشان عرب از شرّى که به آنان هنگامه ظهور روى خواهد کرد.
امام صادق(ع): ناگزیر آتشى از منطقه آذربایجان، زبانه خواهد کشید که هیچ چیز در مقابلش نتواند ایستاد، چون چنین شود خانهنشین باشید (بىطرف بمانید) و تا آنگاه که ما در خانه نشستهایم شما نیز در این آتش خانهنشین باشید و چون قیام کننده از طرف ما (امام عصر) حرکتش را آغاز کرد ؛ آنگاه به سوى او بشتابید.
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
حسن روحانی با رییس و گروه پزشکی ، درمانی بیمارستان امام خمینی (ره) بصورت ویدئو کنفرانس گفتگو کرد.
https://www.mashreghnews.ir/photo/1052050
به نام خدای شنهای طبس
https://www.isna.ir/news/97100803996
یه نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
قیام خراسانی از نشانههای ظهور به قیام فردی از اهالی خراسان اشاره دارد که همزمان با خروج سفیانی و قیام یمانی رخ میدهد.
برخی از نویسندگان وی را صاحب پرچمهای سیاه دانستهاند که سپاه او به فرماندهی شعیب بن صالح، سفیانی را شکست میدهد. البته درباره حرکت پرچمهای سیاه میان پژوهشگران مهدویت اختلافنظر است. برخی منظور از پرچمهای سیاه را قیام ابومسلم خراسانی میدانند که برضد حکومت بنیامیه روی داد و برخی دیگر بر این باورند که این پرچمها اشاره به قیامی دارند که قبل از ظهور امام مهدی(عج) رخ میدهد.
https://fa.wikishia.net/view/%D9%82%DB%8C%D8%A7%D9%85_%D8%AE%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C
به نام خدای شنهای طبس
پاسخ به سخنان آقای انجوی نژاد:
بزرگوار ما و خیلی های دیگر صدای این ها شنیدیم ، کسانی که حامیان وضع موجود هستند و سال های گذشته مدافع عملکرد دولت روحانی بوده و مدعی بودند با مذاکره و برجام مشکلات مملکت حل میشود ، ما را دلواپس نامیدند! دولت تا توانست خیانت کرد و صبح جمعه متوجه اش شد! و حامیانش هم از
او دفاع کردند ، حالا که مشخص شد راهشان اشتباه بوده ، جای عذرخواهی از ملت ، با رای ندادن چه چیزی را خواستند ثابت کنند؟ اصلا به چه چیزی معترض هستند؟ به خودشان؟ به تفکرشان؟ به اینکه مسئولیت ناپذیر هستند؟ ما صدای عجیب اینها را شنیدیم و آیا اینها صدای خرد شدن استخوان طبقه محروم کشور را شنیدند که ماحصل تفکر شان است؟ نمیشود که هم مسبب بود هم منتقد!
16 میلیون رای رئیسی در سال 96
و حدود 20 میلیون رای رئیسی در سال 1400
نتیجه 4 میلیون توبه کننده و مابقی هنوز طلبکار یا همان پر روی نجومی هستند!
https://www.yjc.news/fa/news/6092138
آمار و نتایج انتخابات 1400
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1400/03/29/2523772
به نام خدای شنهای طبس
https://www.radareghtesad.ir/news/12752
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
کارخانه آسفالت سیریز زرند کرمان، کارخانه لبنیات افتخار گلستان، شرکت تولید آجر سفال گرگان، کارخانه فرآوری زیتون در شهرک صنعتی مینودشت، کارخانه آجر سفال گنبدکاووس، تنها کشتارگاه استان ایلام، معدن سنگ کرومیت در شهرستان کهنوج، کارخانه تبریز کف و اشتغال به کار ۱۱۰ نفر از کارگران و پرسنل مجموعه، کارخانجات فولاد شهرستان زرند، کارخانه آجر دهدشت، آرتاویل تایر اردبیل، کارخانه لبنیات افتخار گلستان، کارخانه قند بردسیر، شرکت ابهربافت، آبفای شادگان، احیای ۲۸ واحد تولیدی و بازگشت ۱۲۷ کارگر به واحدهای تولیدی در خراسان شمالی، جلوگیری از بیکار شدن بیش از ۸۰۰ کارگر معدن زغال سنگ کوهبنان و تعداد زیادی از اسامی دیگر تنها گوشهای از مواردی هستند که قوه قضائیه با ورود خود و اقدامات مختلف از تعطیلی و یا بیکاری کارگران این مجموعهها جلوگیری نموده است.
موارد متعدد دیگری همچون سه شرکت و واحد تولیدی در سمنان، کارخانه
لبنیات مینودشت، کارگاه تولید انواع سنگ در شیروان، روغن نباتی جهان، ماشین
سازی تبریز، مبلمان و خودرو تبریز، تنها واحد نساجی خراسان شمالی، یک
کارگاه تولیدی در درگز، مرکز پرورش اسب امین در چهارمحال و بختیاری،
کارخانه خودروسازان بم، واحد تولیدی فولاد هیربد زرندیه، کارخانه شمش
منیزیم فردوس، شرکت عمران مارون درگز، کارخانه روزبهان بندر گز و... فقط
بخشی از فعالیتهای قوه قضائیه در حمایت از تولید ملی و کارگران است.
https://www.mashreghnews.ir/news/1006851
https://www.farsnews.ir/news/13991206000615
ماشین سازی تبریز، نیشکر هفت تپه ، کارخانه خودروسازان بم، کارخانه شمش
منیزیم فردوس، شرکت
ابهربافت، کارخانه روزبهان بندرگز ، کارخانه آسفالت سیریز زرند کرمان، کارخانه لبنیات افتخار گلستان، فرآوری زیتون در مینودشت، کشتارگاه ایلام، معدن سنگ کرومیت
در کهنوج، کارخانه تبریز کف ، کارخانجات فولاد شهرستان زرند، آرتاویل
تایر اردبیل، کارخانه قند بردسیر، آبفای شادگان، معدن زغال سنگ کوهبنان سه شرکت تولیدی در سمنان،کارگاه تولید سنگ شیروان، روغن نباتی جهان، مبلمان و خودرو تبریز، نساجی خراسان شمالی، کارگاه تولیدی درگز، پرورش اسب در چهارمحال و بختیاری، واحد تولیدی فولاد هیربد زرندیه، شرکت عمران مارون درگز
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
چندی پیش بود که در حاشیه برگزاری «کنفرانس امنیتی مونیخ» خبری در رسانههای خارجی پیچید که باعث تعجب بسیاری شد. فرودگاه آلمانی به هواپیمای «محمد جواد ظریف» بنزین نداد و دست اندرکاران کنفراس مجبور شدند که از نیروی هوایی این کشور برای سوخترسانی به هواپیمای وزیر خارجه کشورمان کمک بگیرند.[1]
«ولفگانگ ایشینگر» رئیس کنفرانس امنیتی مونیخ در مورد این موضوع به رسانهها گفته که با دشواری موفق شده که این مسئله را حل کند و برای سوخترسانی به هواپیمای ظریف از وزارت دفاع و وزارت خارجه کمک گرفته است.
در همین رابطه متاسفانه موضوع تلخی برای یکی از ایرانیان بهوجود آمد که دست آخر زمینهساز فوت وی شد. «همایون شهنواز»، کارگردان سریال «دلیران تنگستان»، در حالی به دلیل سوختگی شدید در بیمارستان بستری بود، بدرود حیات گفت که وقتی فرشته مرگ در خانه او را میزد، آلمان برای انتقال بدن کارگردان ایرانی به هواپیمای اورژانس بنزین نداد و بدین ترتیب کارگردان ایرانی که با وضعیت وخیمی مواجه بود و نیاز به درمانهای فوق پیشرفته داشت، در فاصلهای اندک از این رفتار بیرحمانه شرکتهای هواپیمایی آلمان، جان باخت.
https://www.mashreghnews.ir/news/838718
https://www.radiofarda.com/a/29069425.html
قشنگ یادمون رفته سال 96 با وجود تصویب برجام ، اون هم در
دولت اوباما ، وقتی هواپیمای جواد ظریف وزیر خارجه به اروپا رفت تا در اجلاس مونیخ آلمان شرکت کنه ، به هواپیمای ظریف سوخت ندادند تا پوشالی بودن برجام بر همه مستند بشه ، این در حالیست که مدتی قبل، وقتی همایون شهنواز کارگردان ایرانی (سریال دلیران تنگستان) دچار سوخـتگی شدید شده بود ، دولت آلمان برای انتقال وی به هواپیمای اورژانس سوخت نداد و ایشان با وضعیتی دردناک فوت نمود! و امروز داستان برجام ادامه دارد!
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
افشای کمک نظامی فرح به صدام برای بمباران ایران
https://donya-e-eqtesad.com/fa/amp/news-3693936
همکاری خانواده پهلوی با صدام در جنگ ایران و عراق
https://www.isna.ir/amp/99063123975/
یک رسانه عراقی اعلام کرد که بر اساس اسناد سرویس اطلاعات رژیم بعثی خانواده محمدرضا پهلوی در جنگ هشت سال دفاع مقدس به صدام کمک می کردند.
به گزارش ایسنا، شبکه عراقی الاتجاه اعلام کرد: اسناد به دست آمده از سرویس اطلاعات رژیم سابق عراق نشان می دهد که محمدرضا پهلوی و برخی نزدیکانش در جریان جنگ هشت سال دفاع مقدس از رژیم بعث حمایت کرده اند تا به ایران حمله کند.
بر اساس این اسناد، خانواده محمدرضا پهلوی بعد از اینکه از ایران فرار کرده اند به همراه نزدیکان تیمور بختیار، رئیس پیشین ساواک و شاپور بختیار، نخست وزیر پیشین ایران به صدام کمک کردند تا جنگ به سود او به پایان برسد.
این اسناد همچنین نشان میدهد که برخی جنگندههای آمریکایی و فرانسوی که در زمان محمدرضا شاه خریداری شده بودند با موافقت فرح پهلوی به نظام بعثی عراق تحویل داده شده اند تا شهرهای ایران را مورد هدف قرار دهد.
یک
رسانه عراقی اعلام کرد که بر اساس اسناد سرویس اطلاعات رژیم بعث خانواده
محمدرضا پهلوی در جنگ به صدام کمک می کردند. طبق این اسناد برخی جنگندههایی که
در زمان شاه خریداری شده بودند و به ایران تحویل داده نشده بود ، با موافقت فرح پهلوی به نظام بعثی
عراق تحویل داده شد تا شهرهای ایران را بمباران کنند!
به نام خدای شنهای طبس
اگر چند روز بگذرد و شهیدی پیدا نکنیم خیلی ناراحت می شویم اول از همه هم به خودمان شک میبریم اعتقادمان این است که کسی گناهی مرتکب شده یا نمازش قضا شده یا نیتش خیر نبوده یا اصلاً لایق نبوده ایم که شهدا خودشان را به ما نشان بدهند لازمه اصلی کار تفحص هم توسل به ائمه اطهار هست.
برگرفته از کتاب تفحص (حمید داوودآبادی) ص 40
به نام خدای شنهای طبس
بر اساس این بند الحاقی کلیه مالکین(اعم از اشخاص حقیقی و حقوقی) انواع خودروهای سواری و وانت دو کابین دارای شماره انتظامی شخصی به نام خود و فرزندان کمتر از ۱۸ سال و محجور تحت تکفل که در پایان سال ۱۴۰۰ مجموع ارزش آنها بیش از ۱۰ میلیاردریال باشد به شرح زیر مشمول مالیات سالانه خودرو می باشند:
۱- تا مبلغ ۱۵ میلیارد ریال نسبت به مازاد ۱۰میلیارد ریال یک درصد
۲- تا مبلغ ۳۰میلیاردریال نسبت به مازاد ۱۵ میلیارد ریال دو درصد
۳- تا مبلغ ۴۵ میلیارد ریال نسبت به مازاد ۳۰ میلیاردریال سه درصد
۴- نسبت به مازاد ۴۵ میلیارد ریال چهار درصد
https://www.irna.ir/news/84241312
نمایندگان مجلس تصویب کردند مالکان خودروهای میلیاردی سالانه یک تا چهار درصد قیمت خودرو مالیات بدهند ، با این حساب فخر فروشی های ثروتمندان دیگر بدون هزینه نخواهد بود و شاید مادی گرایی هم تقلیل یابد!
به نام خدای شنهای طبس
http://kayhan.ir/fa/news/209165
به نام خدای شنهای طبس
دیوار چین (به چینی: 中国的长城) طولانیترین و بزرگترین سازهٔ مهندسی تدافعی و نظامی از لحاظِ زمانِ ساخت در جهان است.
اگر از چهار ستون اعزامی واهمه ندارید از این ستون پنجم بترسید که در تمام امور و شئون شما «نفوذ» دارند و راه ورود چهار ستون را به داخل شهر هموار میکنند.»! اصطلاح «ستونپنجم» از همان هنگام وارد فرهنگ سیاسی شد و به افراد و یا جریانات و احزابی گفته میشود که تابلوی خودی دارند ولی شناسنامهشان به نام دشمن مُهر خورده و در پوشش نیروهای خودی اهداف دیکته شده دشمن را دنبال میکنند.
وقتی سپاه فرانکو به مادرید رسید، مردم آماده تسلیم بودند چرا که ستون پنجم از مدتها قبل، ماموریت خود را به اجرا درآورده بود. آنها با نفوذ در حکومت وقت دست به کارشکنی زده، عرصه زندگی را بر مردم تنگ و تلخ کرده بودند و درحالی که خود عامل آن پلشتیها و ناهنجاریها بودند، همه مشکلات را به نظام موجود نسبت داده و راه نجات را در پذیرش حاکمیت ژنرال فرانکو آدرس میدادند! و اینگونه بود که زمینه ورود بیدردسر ژنرال فرانکو و دیکتاتوری خونریز وی برای ۳۶ سال متوالی -تا هنگام مرگ او- را فراهم آوردند.
https://www.ghatreh.com/news/nn55326447
به نام خدای مهدی عج
به نام خدای شنهای طبس
افشاگری هاشمیان درباره دکتر ملک زاده
محمدرضا هاشمیان، فوقتخصص ICU بیمارستان مسیح دانشوری در رابطه با نقش رضا ملکزاده، معاون تحقیقات وزیر بهداشت و کلا جریان مدیریت کرونا در کشور در مصاحبه با «فرهیختگان» گفت: تعجب کردم که آقای ملکزاده در نامه استعفا چطور به مسائل درمانهای دارویی کرونا نقد وارد میکند و از وزیر شاکی است. در جلساتی که بنده در کمیته علمی ستاد ملی مقابله با کرونا بودم فقط ایشان نظر میداد و مدیریت کرونا در کشور در اختیار ایشان بود، وزیر انصافا در این مسائل جزئی شرکت نمیکرد. بحث واکسن را دکتر ملکزاده بارها عنوان کرده بود که واکسن تاثیری ندارد و تاثیر آن کم است و تا 50درصد بیشتر واکسن تاثیر ندارد و مردم دلسرد میشدند یا بحث گرمای هوا و اثرگذاری آن بر کنترل کرونا که صحبت میشد و همه مردم میرفتند و در جنوب کشور عروسی میگرفتند، همه از نظرات ایشان بود!
وی ادامه داد: داروی فاویپیراویر را ایشان اذعان کرد که به درد نمیخورد. داروی سووداک را ایشان بهصورت مویرگی بدون اینکه در پروتکل وزارت بهداشت وجود داشته باشد وارد سیکل دارویی کشور کرد، بدون اینکه این دارو در کد تحقیقاتی قرار گیرد و مطالعه حیوانی انجام شود. ایشان این کار را روی مردم پیش بردند و با مردم این دارو را آزمایش کردند. من نمیدانم چرا دکتر ملکزاده طلبکارانه صحبت میکنند؟
پروژه کرونای کشور، کلیه مسائل پژوهشی و کلیه نظراتی که درباره دارو است، زیر دست ایشان بود. درواقع هیچگونه جوابگویی نسبت به افرادی که در کادر درمان هستند، ندارند. خودسرانه تصمیماتی برای مردم میگیرند بدون اینکه در فیلد کاری از ابتدا باشد. تمام حرفهای آنها از ابتدا درباره داروها ایراد داشت.
ملکزاده باید توضیح بدهد چرا ایمنی گلهای را برای ایران طراحی کرد؟
هاشمیان اظهار داشت: چرا این همه باید ضرر کنیم و هر روز 500-400 نفر فوت کنند؟ ایشان باید ریزبودجههایی که برای کارهای تحقیقاتی به ایشان پرداخت شده را اعلام کند. باید توضیح بدهد چرا ایمنی گلهای را برای ایران طراحی کرد؟ چرا جواب ایمنی گلهای را نمیدهد؟ چرا نمیگوید مطالعه رمدسیویر به من ارتباط نداشته و به فوقتخصص ICU ربط داشته و من مطالعه سازمان بهداشت جهانی را دست خود گرفتهام؟ چرا نمیگوید وقتی مطالعه در ایران انجام میشد و گفتم داروی کلروکین در درمان کرونا تاثیر ندارد، باز به مردم تجویز کرد؟ چرا بیان نمیکند در مقالهای که در WHO قرار است چاپ کنند بدون اینکه یک بیمار را ویزیت کرده باشد و یا رشته تخصصیاش باشد مطالعات را در دست خود گرفت؟
وی ادامه داد: وزارت بهداشت 12 سال است که دست ایشان است و همه شغلهای کلیدی را در دست داشته و بعد الان به وزیر گیر میدهد؟ این مسائل را چرا قبلا عنوان نکرد؟ چرا زمان اول شیوع کرونا بیان نکرد؟ الان که تعداد زیادی از مردم فوت کردند این را به یاد آورد؟ بهعنوان یک مقام کشوری چه حقی دارید که شرکت دارویی میزنید و کار خود را انجام میدهید و به همه گیر میدهید که با دارو کار کنند؟ شما فوقتخصص گوارش هستید، چه ربطی به کرونا دارید؟ درباره کرونا کجا تحصیلات خود را گذراندهاید؟ کجا درباره بیمار بدحال تحصیلات خود را گذراندهاید؟ جز اینکه به ICU مملکت و بیماران بدحال ظلم کردهاید، چه کار مفیدی انجام دادهاید؟
سووداک بدون مطالعات تکمیلی روی ایرانیها تست شد
این فوقتخصص ICU درباره داروی پرحرف و حدیث سووداک گفت: این دارو برای هپاتیت C است و داروی بسیار موثری در این بیماری است بدون اینکه آزمون حیوانی روی کرونا را طی کند در ایران و روی بیماران ایرانی این دارو برای درمان کرونا تست میشود.
هاشمیان گفت: ایشان چون ارتباط نزدیکی با آمریکا دارد با آنجا مقالهای را به نفع این دارو چاپ میکند. بیمار ایرانی است و نویسندگان از همهجای دنیا هستند و روی مردم ایران امتحان میشود و تاثیر خوب آن را در برخی شرایط نشان میدهد. این دارو ضدویروسی و خوراکی است ولی درواقع الان انگلستان مطالعات حیوانی را روی آن شروع کرده تا کار کند. اما اینجا بدون اینکه مطالعه حیوانی روی این دارو صورت گیرد، ایشان این مطالعات را در مرکز گوارش دانشگاه تهران انجام میدهد.
وی گفت: باید این کار در خط پژوهشی انجام شود ولی در خط درمان استفاده میشود. من ایراد را به آقای دکتر جانبابایی بیشتر میگیرم که ایشان چطور اجازه داد این داروها در خط درمان وارد شود. چرا دکتر جانبابایی، معاونت درمان جلوگیری نکرد تا این دارویی که در خط پژوهشی است در کشور تجویز و برای بیماران کرونا استفاده شود؟ دکتر جانبابایی و دکتر ملکزاده هر کاری با مردم خواستند، انجام دادند و این درست است؟ این یک بام و دو هواست.
شرایط فعلی ناشی از آه کسانی است که با ایمنی گلهای جان دادند
هاشمیان در تشریح چرایی استعفای ملکزاده شب قبل از آغاز محدودیتهای جدید کرونایی، گفت: اینها از ابتدا با قرنطینه مخالف بودند. به ایمنی گلهای اعتقاد دارند. کسی که خود پروژه ایمنی گلهای را بهصورت عملی در دنیا راهاندازی کرد، دکتر ملک زاده بود و صحبتها و نوشتههای ایشان وجود دارد.
فوقتخصص ICU بیمارستان مسیح دانشوری گفت: باور ایشان به ایمنی گلهای است. قرنطینه را ایشان قبول ندارد و میگوید همه باید بیمار شوند و یک تعدادی هم فوت میکنند و این مهم نیست ولی درنهایت کسانی که زنده میمانند، ایمنی پیدا میکنند. میگفتند واکسن هم 50درصد بیشتر اثر ندارد اما الان میبینیم واکسنها در دنیا 95درصد تاثیرگذار است. ایشان ایمنی گلهای را از واکسن بیشتر قبول دارند. قرنطینه را هیچیک قبول ندارند.
وی ادامه داد: یکی از دلایل حتما همین است. وزیر بهداشت کلا دکتر ملکزاده بود. چند سال است که ایشان است. ایشان از زمان دکتر فاضل در وزارتخانه بود و تا الان هست. تمام ساختار وزارت بهداشت دست دکتر ملکزاده است. امروز هم همینطور است. چیدمان کل وزارت بهداشت دست او است، تمام تفکر وزارت بهداشت دست دکتر ملکزاده است. امروز هم همینطور است.
هاشمیان گفت: با استعفای ایشان تغییری در تفکر وزارتخانه اتفاق نمیافتد چون تفکر دکتر ملکزاده هنوز در وزارت بهداشت وجود دارد. ساختار وزارت بهداشت طراحی دکتر ملکزاده است. دکتر ملکزاده فرد باهوشی است. تمام بودجههای کشور در حوزه پژوهشی در دست ایشان بود. بیشترین مقالات در کشور توسط ایشان و تیم ایشان پیش رفته است و بودجه میلیاردی همواره دست ایشان بود. برای همین این سیستمی که دست دکتر ملکزاده است، سیستم بزرگی است.
وی در پایان گفت: چندینبار خواستیم با ایشان مناظره کنیم که ایشان اصلا بقیه را آدم حساب نمیکند که بخواهد صحبت کند. همواره مغرورانه و نگاه از بالا دارد. اجازه رشد به گروه دیگری نمیدهد. این جریانی را که پیش آمده، من بیشتر بهخاطر طرح ایمنی گلهای که اتفاق افتاد و افزایش مرگومیر در کشور بود که آه پیرزن و پیرمرد را به همراه داشت، میدانم. این امر مافوق این بحثهاست. احساس میکنم این امر به بیتوجهی دکتر ملکزاده به بخش ICU برمیگردد. ایشان دشمن اصلی فوقتخصص ICU در کشور است. اجازه نمیدهد فوقتخصص ICU در یک بیمارستان ایجاد شود.
http://rajanews.com/node/341876
ملک زاده خائن
استعفای رضا ملکزاده معاون وزیر بهداشت بیتاثیر نبوده است. او در بخشی از نامه استعفای خود نوشته بود که "تمام کشورهای پیشرفته دستیابی به داروی این بیماری را به مطالعات کارآزمایی بالینی بزرگ متصل کردهاند و ایران نمیتواند در این زمینه به درمانهای پیشنهادی حامیان شبه علم دل خوش کند که هیچ آگاهی از تحولات علم پزشکی مدرن و جوانب پیچیده ویروس کرونا ندارند و به خود زحمت تحقیقات در هیچ موضوع علمی را نمیدهند."
https://www.khabaronline.ir/amp/1458934
ما فقط این ۳۵۰۰ نفر را دقیق چک کردیم! بیماران با رضایت خود وارد این مطالعه شدند.
https://www.55online.news/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%DA%AF%D9%88%D9%86%D8%A7%DA%AF%D9%88%D9%86-19/174519-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D9%88%D9%86-%D9%88%D8%B2%DB%8C%D8%B1-%D8%A8%D9%87%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%81%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D8%B9%D9%86%D9%88%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%88%D8%B4-%D8%A2%D8%B2%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%DB%8C%DA%A9-%D9%85%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%B9%D9%87-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%BA-%D8%A7%D8%B3%D8%AA
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
امام همیشه با کودکان مهربان بود و به آنها توجه میکردند، وقتی بچه ها خدمت ایشان میرسیدند، آقا با مهربانی آنها را در آغوش گرفته و یک یک سؤال و جواب که مثلاً تو کلاس چندی؟ اسم معلمت چیست؟ چه کار می کنی؟
معمولا بچه ها پش امام وسعت عملشان بیشتر از زمانی بود که
ایشان نبودند.
پسر بزرگ من با خجالت قرآنی را نزد آقا برد و گفت: آقا اینرا به عنوان یادگاری برای من امضا کنید. امام بعد امضا کردن قرآن، گفتند: همیشه یادت باشد که امضای آن را نگاه نکنی، درون آن را نگاه کنی و چیزهایی که در آن نوشته شده را به خاطرت بسپاری!
(به نقل از مریم کشاورز نوه آیت الله پسندیده)
http://www.imam-khomeini.ir/fa/n25571/
یکی از ابعاد تربیتی حضرت امام نحوه رفتار و برخورد ایشان با کودکان و نوجوانان می باشد. ایشان علاوه بر اینکه همیشه با چهره ای خندان و دستانی مهربان از کودکان استقبال می کردند نسبت به تربیت صحیح آنان حساس و دقیق بودند و خانواده ها را به تربیت سالم و الهی فرزندان دعوت می کردند؛ که از لابلای سخنان گهربار و نیز سیره عملی ایشان می توان در این زمینه به نکات بسیار آموزنده ای دست یافت.
محبت به کودکان
امام در برخوردهای خصوصی با افراد، به خصوص کودکان، عواطف خودشان را خیلی روشن و مشخص و در کمال محبت نشان می دادند. وقتی کودکی با والدینش نزد ایشان می آمد، در درجه نخست به او توجه می کردند و محبت خودشان را نشان می دادند که از علائم این ابراز محبت، گرفتن دست بچه ها میان دستانشان و زدن روی دست و یا لمس کردن گونه های آنها بود. [1]
مهربانترین چهره
امام همیشه سعی می کردند که در خانواده مهربانترین چهره برای ما باشند. با وجود اینکه همه ما نزدیکتر از امام به خود داشتیم مانند پدر، مادر، برادر و خواهر؛ اما امام یک کانون رحمت و عاطفه و برای همۀ ما ملجأ و پناه بودند و ما احساس می کردیم ایشان از همه به ما نزدیکتر و مهربانتر است. [2]
آزادی عمل
بچه ها در حضور امام بسیار آزاد بودند و تا وقتی امام حضور داشتند وسعت عملشان بیشتر از زمانی بود که ایشان نبودند چون فکر می کردند یک حامی دارند و اگر عمل نادرستی انجام بدهند، ما به احترام امام اعتراض نمی کنیم. در نتیجه وقتی امام می آمدند به جای اینکه بچه ها یک مقدار آرامتر باشند، فکر می کردند که حالا هر کاری دلشان بخواهد می توانند بکنند. [3]
حواسم پیش بچه هاست
امام نسبت به همه کودکان توجه خاصی داشتند اگر در حسینیه بچه ای گریه می کرد، وقتی به خانه می آمدند به شدت اظهار ناراحتی می کردند که: اینها، بچه های کوچک را در هوای گرم یا سرد می آورند و من حواسم پیش بچه ها می رود و می خواهم مطالبم را زود تمام بکنم که آنها اذیت نشوند. [4]
نوازش کودک خردسال
زمانی که ملاقاتهای حضرت امام در قم قطع شد؛ ایشان روزها به باغچه مرحوم اشراقی می رفتند و غروب هم به خانه ایشان در دورِ شهر می آمدند. در مسیر، کودکان دنبال ماشین امام می دویدند. بچه ای هر روز سر راه می نشست و ماشین حضرت امام را که می دید، به دنبال ماشین می دوید. یک روز امام فرمودند ماشین متوقف شود و آن کودک خردسال را نوازش کردند. [5]
تماشای برنامه کودک
یک روز برای انجام کاری به داخل منزل امام رفتم، دیدم امام با علی جلوی ایوان نشسته اند و برنامه کودک را از تلویزیون نگاه می کنند. من تعجب کردم که رهبری بنشیند و با مهربانی با یک بچه برنامۀ کودک را نگاه کنند. [6]
زهرا کجاست؟
وقتی که در نجف بودیم، دختر من دو ـ سه سالش بود؛ آقا با او خیلی مأنوس می شدند و او می آمد و برای امام حرف می زد. در فوت حاج آقا مصطفی او سر سفره مدام بهانه می گرفت و حرف می زد. روز سوم یا چهارم بود که به مادرش گفتم: سر و صدا می کند. او را نیاور. گفت: باشد، من و او در مطبخ می نشینیم. وقتی سر سفره نشستیم، آقا گفتند: «زهرا کو؟» گفتیم: زهرا آنجا غذا می خورد. گفتند که: «اینجا اذیت می کند؟ خیلی خوب، اگر می گویید اذیت می کند، او را بیاورید اینجا، آن وقت خودتان بلند شوید، بروید!» [7]
مهمان امام
یک روز با علی به باغی رفتیم. یکی از محافظان، دختری داشت، علی به زور گفت: باید او را ببریمش پهلوی امام، سپس او را پیش امام برد. وقت ناهار بود. امام به علی گفت: دوستت را بنشان می خواهیم ناهار بخوریم. با هم نشستند تا ناهار بخورند. ما دو سه دفعه رفتیم که بچه را بیاوریم که مزاحم امام نباشد، ایشان گفتند: نه بگذارید ناهارش را بخورد. بعد که ناهارش را خورد، رفتیم و بچه را آوردیم. امام پانصد تومان هم به او هدیه داده بودند. امام با بچه ها بسیار الفت داشتند و مهربان بودند، تنها با علی این طور نبودند، بلکه همه بچه ها را دوست داشتند. [8]
سلام، بدون جواب نمی ماند
در آن زمان که من کودکی بیش نبودم، حضرت امام جذبه و وقار خاصی داشتند. به عنوان نمونه ما هیچ گاه نمی توانستیم مستقیم به چشمان آن حضرت نگاه کنیم و قدرت نظر انداختن مستقیم به چشمهای آن وجود مبارک را نداشتیم. از سر و صدای شاگردان امام که در حال عبور معظمٌ له از کوچه، از ایشان سؤال می کردند، متوجه حضور امام می شدیم. چنانچه در کوچه مشغول بازی یا صحبت بودیم، صحبت و بازی خود را قطع می کردیم و در گوشه ای می ایستادیم و وقتی که امام به ما می رسیدند، سلام می دادیم. علیرغم آن حالت پرخاش و ستیزی که با دستگاه حکومتی وقت داشتند و علیرغم درگیریها و مشکلات روزمره، هرگز به یاد ندارم که سلام یکی از بچه ها بدون جواب مانده باشد. امام به صورت تک تک بچه ها نظر می انداختند و در حالی که تبسمی بر لبانشان بود، پاسخ سلام همگی را می دادند. [9]
امام خمینی، سلام
در ملاقاتی که با امام داشتیم، یکی از کودکان تا امام را دید از همین پایین که ایستاده بود با صدای خیلی بلند گفت: امام خمینی، سلام. امام لبخند زدند. ایشان که تبسم کردند، من آن کودک را بلند کردم و آقا دست به سر و صورتش کشیدند و او هم دست امام را بوسید. امام به بچه های کوچک خیلی توجه می کردند و با آنها به گرمی برخورد می کردند. [10]
اوقات خوش
وقتی بچه بودیم، گاهی اوقات شبها در منزل امام می خوابیدیم و آن شبها حال و هوای خاص خودش را داشت. صبحها امام داخل حیاط می آمدند که قدم بزنند، ما هم گوش به زنگ بودیم، امام که وارد حیاط می شدند، فوری می دویدیم پهلوی ایشان و دستمان را به کمرمان می زدیم و با ایشان قدم می زدیم. ما بچه های پر شر و شوری بودیم ولی وقتی با ایشان قدم می زدیم، خیلی آرام بودیم و خیلی هم به ما خوش می گذشت. [11]
با او خندیدم
امام هنگامی که در نجف بودند، گاهی بیرون می رفتند و برمی گشتند و با یک ذوق و شوقی می گفتند: یک بچه ای را دیدم که این جوری بود با او خندیدم، دست روی سر و صورتش کشیدم. یک بچه ای که وضع ظاهرش نظافتی نداشت،با اینکه امام خودشان خیلی نظیف و تمیز بودند، و یک بچه کثیف خیلی روی ایشان نمی تواند تأثیر بگذارد. ولی امام آن طور از او تعریف می کردند و با یک ذوقی می گفتند که مثلاً دستی به سر او کشیده بودند. به نظرم می آمد که مثلاً چه چیزی از آن کودک می تواند برای امام جالب باشد. این برای من جالب بود که محبت ایشان روی چه مبنایی است. بعد حس کردم که این محبت مبنا دارد، برای اینکه این بچه ها به فطرت خودشان نزدیکتر هستند، اینها به خدا نزدیکتر هستند و خداخواهی در همه آنها مشترک است، بدون اینکه هنوز جایگزینش کرده باشند و هنوز کس دیگری را در مقابلش گذاشته باشند؛ و می دیدم که امام برای محبت و عاطفه یک مبنا دارند، و آن مبنا برمی گردد به اصل باورشان که خدا باوری باشد. [12]
به او قول داده ام
علی اظهار علاقه کرده بود که با آقا به حسینیه برود، آقا هم به او گفتند: شب زود بخواب، صبح می آیم و تو را بیدار می کنم تا برویم. آقا طبق قولی که داده بودند صبح زود آمدند و گفتند: فاطی برو علی را صدا کن من تا نیم ساعت دیگر می خواهم بروم داخل حسینیه، علی را آماده کن تا با من بیاید. گفتم: آقا، بد است، حالا او یک چیزی گفت. گفتند: نه، من به او قول داده ام که او را ببرم، تو برو صدایش کن که بیاید. من رفتم و علی را بیدار کردم و لباسش را عوض کردم و گفتم برو حسینیه. وقتی برگشت گفت: مامان رفتم حسینینه (نمی توانست بگوید حسینیه). آنجا یک چیزهایی داده بودند به امام که تبرک بکنند، امام داده بودند به علی، که او دست بکشد. او هم می گفت: مردم به من چیز دادند، من هم آنها را مبارک کردم. بعد گفتم امام برای چه آمدند؟ گفت: خوب امام آمدند که من نیفتم. به خاطر اینکه امام مواظب او بودند که از لای نرده ها نیفتد، حس کرده بود که امام پشت سرش مواظب او هستند. دوباره علی می گفت: من می خواهم بروم حسینیه و آقا می آمدند دنبال او و صدایش می کردند و می گفتند: علی بیا برویم. [13]
چرا گریه او را در آوردی؟
منیره خانم [14] می گفت: یک مرتبه داخل اتاق امام رفتم، دیدم که ایشان در سجده هستند، علی از راه رسید، رفت روی کول امام، من خیلی ناراحت شدم، دویدم و علی را بلند کردم و از اتاق بیرون رفتم. علی شروع به گریه کردن کرد. آقا وقتی نمازشان تمام شد، آمدند و گفتند: چرا اینطوری کردی؟ چرا گریه بچه را درآوردی؟ گفتم: آقا، این کار را کرده است. گفتند: عیبی ندارد، مواظب باش که این کار را نکند و الاّ بد کاری کردی گریه او را درآوردی. بعد دوباره او را بردند و پیش خودشان نشاندند.[15]
بگذارید صحبت کند
روزی که امام به ایران آمدند، بعد از بهشت زهرا به منزل پدر من آمدند. وقتی آقا نماز را خواندند، گفتند: غذای خیلی ساده ای بیاورید من خسته هستم و مدتی است چیزی نخوردم. پسر من که آن موقع شش ساله بود این طرف و آن طرف می دوید، امام گفتند: این کیست؟ مادرم گفتند: آقا نوۀ من است. امام به او گفتند: پسر جان شما چه کردید؟ او نیز شروع کرد به صحبت کردن. پس از مدتی بزرگترها به او گفتند که برود. آقا فرمودند: بگذارید این بچه اینجا بایستد و برای من صحبت کند. آن وقت او بازوی چپ خودش را که «انتظامات ورود امام خمینی» بر پارچه ای نوشته شده و به دستش بسته بود را به طرف آقا تکان می داد، آقا گفتند: این بچه چه کار می کند؟ چرا بازوی خودش را به طرف من تکان می دهد؟ مادرم گفتند که: آقا شما روی دست او را بخوانید، دستش را برای شما تکان می دهد. آقا نگاه کردند و گفتند: به به، شما انتظامات من هستید، این بچه ذوق کرد و گفت: بله آقا من از صبح درِ خانه پاس می دادم، دشمنان حمله نکنند. بزرگترها می گفتند که: آقا شما خسته هستید و استراحت کنید. ایشان می گفتند که صحبتهای این بچه برای من جالبتر است، از این که من بخواهم استراحت بکنم.[16]
با هم غذا می خوریم
شب 12 بهمن که آقا به تهران آمدند، چون خیلی خسته بودند و غذایی هم نخورده بودند، گفتند که یک غذای خیلی ساده ای به من بدهید از این رو غذایی ساده حاضر شد، آقا از قبل فرموده بودند که در آن چند ساعتی که آنجا هستند، یک عده ای از خانواده حتماً بیایند تا ایشان آنها را ببینند، خواهر بزرگشان ـ عمه خانم ـ آمده بودند، پدر و مادر من که سنی داشتند، تمام خانمها و آقایان و بزرگترها، پسر خواهر ایشان، آقای مستوفی [17] که جزء بزرگان فامیل بودند، اینها همگی نشسته بودند که با آقا شام میل کنند، پسر من هم پنج ساله بود و تمام مدت دور آقا راه می رفت، آقا فرمودند: این بچه چه می خواهد؟ گفتم که آقا می خواهد نزدیک شما بنشیند. اما ممکن است، آبی یا غذایی به لباس شما بریزد و باعث مزاحمت یا خستگی شما بشود. تا این صحبت را شنیدند این بچه را بلند کردند و نشاندند در بغل خودشان و گفتند که: حالا ما با هم دوتایی غذا می خوریم و قبل از اینکه خودشان غذا بخورند، او را سیر کردند. [18]
چرا دوربین نیاوردی؟
یکی از روزهایی که خدمت خانم حضرت امام رسیدیم، ایشان با لطفی که همیشه داشتند، گفتند که: ناهار پهلوی ما بمانید. آقا هم تشریف می آورند. چون هم ذوق دیدار آقا بود و هم در خدمت خانم بودن، رفتیم سر سفره و منتظر شدیم تا آقا تشریف بیاورند. من هیچ وقت در دیدار با آقا قادر به کنترل اشک ریختن خودم نبودم، مادرم همیشه مرا ملامت می کردند که با این گریه، باعث تکدر خاطر آقا می شوی. آقا به محض اینکه وارد اتاق شدند، من همین طور گریه کردم. آقا گفتند که مریم چرا اینقدر گریه می کنی؟ از شدت بغض نتوانستم به ایشان جواب بدهم. مادرم گفتند که گریه و زاری او برای این است که بچه ها را به دیدار شما بیاورد. ایشان دست از غذا کشیدند، گفتند: چرا بچه هایت را نیاوردی؟ من قادر به جواب دادن نبودم. مادر گفتند که آقا بچه ها مزاحم شما می شوند. گفتند: مثل اینکه گریه تو برای این بود که بچه ها بیایند، هیچ وقت فکر نکن که من کار دارم، یا اینکه بچه ها مزاحمتی ایجاد می کنند، بچه ها هر وقت خواستند من را ببینند، بیایند.
شب که به خانه آمدم و به بچه ها گفتم آنها خیلی ذوق کردند. پسر بزرگم قرآنی را که دایی آنها از جبهه آورده بود برداشت و گفت که من این را باید بیاورم آقا امضا کند. مادر من برای آنها صحبت کرد که آقا وقت این کارها را ندارند، شما فقط به آنجا می روید و دست ایشان را می بوسید و می آیید. وقتی داخل اتاق امام رفتیم و بچه ها خدمت ایشان رسیدند، آقا با مهربانی آنها را در آغوش گرفتند و یک یک سؤال و جواب که مثلاً تو کلاس چندی؟ اسم معلمت چیست؟ چه کار می کنی؟ پسر بزرگ من با خجالت آن قرآن را به طرف آقا برد و گفت که آقا این را به عنوان یادگاری برای من امضا کنید. امام همراه با امضا کردن این قرآن، گفتند: همیشه یادت باشد که امضای آن را نگاه نکنی، درون آن را نگاه کنی و چیزهایی که در آن نوشته شده است، به خاطرت بسپاری. ایشان با علی محمد ـ که آن موقع پنج یا شش ساله بود ـ شروع به بازی و شوخی و خنده کردند و از همه مهمتر دختر را که خیلی عزیز می داشتند، با او به مزاح و شوخی و خنده پرداختند. بچه دیگر من ـ بهادر ـ مدرسه رفته بود و اجازه گرفته بود که من می خواهم به ملاقات امام بروم. مدیر آنها کتاب مفاتیحی که در مدرسه می خواندند، به او داده بود و گفته بود که این را بده به حضرت امام امضا نمایند و یک چیزی بنویسند. امام بعد از اینکه قرآن را امضا کردند، گفتند: آن چیست که زیر بغل شماست، گفت که آقا این مال مدیر مدرسۀ من است، گفتند که این را امضا بفرمایید، آقا گفتند: با اینکه این کار را نمی کنم، ولی چون تو آورده ای و پسری هستی که می خواهی هم به کارهای قرآن ادامه بدهی و هم به کارهای مفاتیح، من برای تو امضا می کنم که این را به مدیرت بدهی. سپس به من گفتند: چرا دوربین نیاوردی که با بچه ها عکسی بگیریم؟ گفتم: آقا شرمنده هستم، من فکر می کردم که همه این کارها باعث مزاحمت شما می شود. [19]
صمیمی و مهربان
امام با نوه هایشان خیلی صمیمی و مهربان بودند. شاید چون آنها خُردسال و بعضاً جوان بودند، حضرت امام با آنها خیلی رفیقتر و مهربانتر بودند. مثلاً وقتی که ما خدمتشان بودیم، سختشان بود که به ما کاری واگذار کنند. اما به نوه ها می گفتند: «این لیوان را آب کن» یا «آن دوای مرا بده» یا «آن استکان را بردار». خلاصه با آنها صمیمی و خودمانی تر بودند، آنها هم شیفتۀ حضرت امام بودند. [20]
آنها را نوازش کن
بچه ای برای امام گل آورده بود و می خواست پیش امام برود، من او را نزد امام بردم. امام گل را از او گرفت و او را در بغل گرفت و بوسید و بعد فرمودند: پولی به ایشان بده. من به امام عرض کردم: آقاجان، از این بچه ها زیاد می آیند و گل می آورند و می خواهند خدمت شما بیایند. امام فرمودند: تو از طرف من گل را از آنها بگیر و آنها را نوازش کن و یک چیزی هم به آنها بده که با دل خوش بروند. [21]
منبع: پدر مهربان، ص 1 - 26
[1] شمس احمدی (از منسوبین آیت الله پسندیده، برادر امام) [2] علی اشراقی (نوه حضرت امام) [3] فرشته اعرابی (نوه حضرت امام) [4]. فرشته اعرابی [5] غلامرضا اکبری (پاسدار) [6] فؤاد ترکمان (از پرسنل بیمارستان بقیة الله جماران) [7] حجت الاسلام والمسلمین حسن ثقفی (برادر همسر امام) [8]. حاج عیسی جعفری خادم حضرت امام [9] حسین شهرزاد، مجله شاهد، ش 186 [10] حجت الاسلام و المسلمین عبدالحمید صالح پرور [11] سید عماد طباطبایی (نتیجه حضرت امام) [12]. فاطمه طباطبایی عروس حضرت امام [13] . فاطمه طباطبایی [14] خدمه بیت امام [15]. فاطمه طباطبایی [16] مریم کشاورز (نوه آیت الله پسندیده) [17] حسن مستوفی کمره ای، پسر خاله حضرت امام [18] مریم کشاورز [19] مریم کشاورز [20]. فریده مصطفوی دختر حضرت امام [21] سید رحیم میریان
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
امام جمعه سابق اصفهان: آقای هاشمی گفت من مقلد امام هستم و باید عملیات انجام شود
اما خاطرات آیتالله طاهری اصفهانی ـ. امام جمعه سابق اصفهان ـ؛ که در شب عملیات حضور داشت حقیقت دیگری را بازتاب میدهد. او در گفتگو با روزنامه اعتماد ملی، ۹ خرداد ۱۳۸۵ این عملیات را اینگونه به یاد میآورد: «عملیات کربلای چهار بود. [.]به خط مقدم که رسیدیم، دیدم که عراقیها از منورهایی استفاده میکنند که شب را مانند روز روشن میکند. به خرازی گفتم خودت را به آقای هاشمی برسان و بگو که عملیات لو رفته است. خرازی رفت و برگشت و گفت که آقای هاشمی گفته که من مقلد امام هستم و باید عملیات انجام شود. من پاسخ دادم که امام هم اگر شرایط را ببینند، اجازه عملیات نخواهند داد. اما به هر حال عملیات انجام شد. بچههای ما چند دسته بودند، گروهی که زیر آب میرفتند و یک لولههایی برای نفس کشیدن از بالای سرشان روی آب بیرون میآمد و عدهای هم که با قایق میرفتند. عراقیها این لولهها را میزدند و وقتی بچههای ما مجبور میشدند سرشان را بالا بیاورند، آنان را شهید میکردند. خلاصه تعداد زیادی از بچههای ما را شهید کردند.»
http://tarikhirani.ir/fa/news/5073
آیتالله طاهری امام جمعه اصفهان:
عملیات کربلای چهار وقتی به اروند رود رسیدیم، دیدم عراقیها مرتب منورهایی میزنند که شب را مانند روز روشن میکند. به خرازی گفتم به آقای هاشمی اطلاع بده عملیات لو رفته! خرازی رفت و برگشت و گفت: آقای هاشمی گفته که من مقلد امام هستم و باید عملیات انجام شود! من پاسخ دادم اگر امام هم شرایط را ببینند، اجازه عملیات نخواهند داد! ولی عملیات بدستور هاشمی انجام شد عداد زیادی از نیروهای ما به شهادت رسیدند!
به نام خدای شنهای طبس
رهبر معظم انقلاب با اشاره به حرکت عظیم و شوقانگیز پیادهروی اربعین،
گفتند: خوشا بحال آن کسانی که در حال پیادهرویاند و به زیارت اربعین
خواهند رسید و آن زیارت خوشمضمون روز اربعین را خطاب به حضرت سیدالشهداء
علیهالسلام خواهند خواند.
رهبر انقلاب اسلامی، پیادهروی اربعین را از حوادث برجسته و نمادی بسیار
زیبا و پرشکوه از حضور پیروان و علاقمندان به اهلبیت علیهمالسلام خواندند
و افزودند: ما از اینجا با شوق و حسرت به گامهای میلیونها زائر نگاه
میکنیم و باید خدای متعال را به دلیل منتی که با خلق این حرکت عظیم بر ما
نهاده است، شاکر باشیم.
http://sangariha.com/view/post:6967582
https://hammihan.com/post/20021301
به نام خدای شنهای طبس
https://www.khabaronline.ir/amp/1437581/
ما هنرپیشگان اگر سر قبر کسی هم برویم و تسلیت بگوییم فقط برای نشان دادن خودمان است!!
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
تصویر متعلق به رزمنده جانباز #آقا_فرید_محمد_صالحی
از شهر رامسر استان مازندران یکی از رزمندگانی است که در طول حضورش در
جبهههای جنگ، ۶ بار از نواحی مختلف مجروح شد اما آنچه خاطرات این رزمنده
را شنیدنیتر ساخته، ماجرای خمپارهای است که به دست او اصابت کرد و وی با
در آغوش گرفتن آن، با پای خود تا اتاق عمل رفت.
▫️خاطره خمپاره ۶۰ از زبان آقا فرید...
وقتی آن خمپاره به دستم خورد،احساس کردم ته خمپاره ۶۰ به دستم خورده. معمولاً وقتی خمپاره منفجر میشود،
ته
خمپاره به جایی برخورد میکند و میماند؛من هم پشت ساعدم را دیدم، حس کردم
ته خمپاره ۶۰ است.سرم را که برگرداندم دیدم، خمپاره عمل نکرده از آن طرف
دستم بیرون زده است.
شاید باورتان نشود،اما فقط به بچهها گفتم از
من دور شوید،این خمپاره ممکن است هر لحظه منفجر شود؛ده دقیقه یک ربع گذشت و
دیدم هنوز خبری نشده،به بچهها گفتم حالا اگر میخواهید بیاید کمکم کنید
تا من این خمپاره رااز دستم در بیاروم...
روی پل شناور بودم،آرام
آرام رفتم و خودم را به قایق موتوری رساندم.در تمام آن مدت و همچنین ۵
ساعتی که روی پل شناور بودم و دو ساعتی که در آب بودم تا خودم را به
بیمارستان خاتم الانبیاء (ص)در پشت جزیره مجنون برسانم،
نه بیهوش شدم و نه از حال رفتم.
در
تمام آن مدت به خمپارهای که در دستم بود و با چفیه به سینهام بسته بودم،
نگاه میکردم.در تمام راه تنها بودم، چرا که دو سه مجروح دیگر هم بودند،
اما در مسیر رزمندگان را میدیدم،حتی تا به اتاق عمل برسم هم بیهوش نشدم و
بحثهای اتاق عمل را هم به یاد دارم.
در اتاق عمل، بحثهای #دکتر_مهاجر
و سایر پزشکان را میشنیدم که همه به خاطر خطر انفجار خمپاره،از عمل دست
من امتناع میکردند؛اما دکتر مهاجر گفت: «من دستم را میشویم و به اتاق عمل
میروم،اگر نیامدید پروانه کاری همه را باطل میکنم!»
هرگز از
خاطرم نمیرود،دکتر مهاجر که جراح بود، تنها با من وارد اتاق عمل شد و پس
از وارد شدن به اتاق عمل به من گفت:«من تا حالا هیچ بیماری را بیهوش
نکردهام،متخصص بیهوشی نیامده و من نمیدانم دوز بیهوشی کم است یا زیاد؛به
هر حال از من راضی باش،من نمیدانم چه دوزی لازم داری.»
به هر حال
دوز بیهوشی که به من تزریق شد کم بود و به خاطرم میآید که پس از اینکه
سایر پزشکان به اتاق عمل و به کمک دکتر مهاجر آمدند،درست وسط عمل من به هوش
آمدم و گفتم:
«آقای دکتر،خدا قوت!»
دکتر در همانجا فریاد زد:
«بیمار به هوش آمده، دوباره بیهوشش کنید!» و این صحنه و خاطره هیچوقت از ذهن من پاک نمیشود...
#لاله_های_بخش_کومله #گیلان #شهدا
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
http://sahebkhabar.ir/news/20614030/
https://www.aparat.com/v/P1zUD
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
نقدی بر اوضاع کنونی (تعدد کاندیدای مدعی حق و انقلابی گری)
جماعت اصلاح طلب در باطلشان با هم متحدند🤝
ولی ما در حق مان اتحاد نداریم ...😔
و اینگونه است که تقریبا بعد چهل سال از انقلاب مملکت در دستان جماعت خائن و وطن فروش و دنیا پرست سبز و بنفش در حال دست به دست شدن است.
شکی نیست اگر چهار صد کاندید اصلاحطلب باشد ولی قرار بر انتخاب دو کاندید باشد ، در لحظه آخر فقط دو کاندید برای رای گیری میماند باقی به نفع آن دو انصراف میدهند!
ولی در جماعت مدعی حق و انقلابی گری ، همه باهم پای کار میمانند که مثلا حق را بدست خود برپا کند😳 ، در حالی که فقط رای جریان انقلابی را بین خود تقسیم کرده ، اسباب پیروزی جریان خائن را فراهم میکنند.
و بیشک هم در این دنیا و هم در دنیای باقی باید پاسخگوی ملت ، امام زمان و خدا باشند.
به نام خدای مهدی (عج)
به نام خدای شنهای طبس
حضرت آیت الله شیخ بشیر نجفی از مراجع تقلید نجف اشرف در جمع طلاب حوزه علمیه نجف با ذکر نکته ای زیبا از اثرات محبت اهل بیت(ع) گفت: چند سالی بود که معنی و تفسیر آیه ۷۳ سوره زمر، «وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْاْ رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً» یعنی مومنان را به سمت بهشت می کشند، مرا به خود مشغول کرده بود.
وی افزود: از خود پرسیدم در این آیه چرا گفته شده به سمت بهشت می کشند. تمام کتب و تفاسیر مختلف را دیدم و نتیجه ای حاصل نشد تا اینکه به روایتی از امام صادق(ع) در بحار الانوار برخورد کردم که می فرمایند «مومنان و دوستان سید الشهدا(ع) در روز حساب از خدا می خواهند قبل از ورود به بهشت مولایشان حسین را ملاقات کنند».
این مرجع تقلید تصریح کرد: در ادامه این روایت آمده است که «امام به دیدار محبان می آید، این ملاقات بسیار طولانی می شود». امام صادق می فرمایند که هر دو طرف غرق تماشا هستند و هیچکدام چشم برنمی دارند نه امام، محبان خود را رها می کند نه دوستان، سیدالشهدا(ع) از مولای خود دل می بُرند.
حضرت آیت الله نجفی گفت: در این روایت بود که تفسیرآیه ۷۳ سوره زمر را متوجه شدم. ملاقات میان امام حسین(ع) و محبانش آنقدر طولانی می شود که خداوند به ماموران بهشت می فرماید این مومنان و دوستان حسینیم(ع) را به طرف بهشت بکشید تا ملاقات پایان یابد. و این نشان از زیبایی محبت امام حسین(ع) در قلوب محبان آن حضرت است.
به نام خدای شنهای طبس
دانلود کلیپ مربوطه:
http://roshangari.ir/files/videos/org/12378/1398/10/1161336364538.mp4
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=10552
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای نهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
♦️ بالارفتن قیمت چادر مشکی تا مرز یک میلیون تومان
🔹پارچه چادری یکی از محصولات استراتژیک در بُعد فرهنگی جامعه در حوزه #حجاب و عفاف است. ورود سالانه ۱۰ میلیون متر مربع پارچه مشکی چادری به کشور ما را بزرگترین مصرفکننده این نوع پارچه در جهان کرده است. اما از این بازار بزرگ سهم کارخانجات ایرانی بسیار محدود است.
🔸آمار و ارقام گویای این واقعیت است که 95 درصد بازار پارچه مشکی چادری در انحصار کره و ژاپن است و کارخانجات ایرانی فقط 5 درصد این بازار را در اختیار دارند.
🔹اینکه چرا با وجود تمام پیشرفت های صنعتی در کشور در حوزه نساجی هنوز، کارخانجات ایرانی نتوانستهاند به اندازهای تولید داشته باشند که بیشترین نیاز جامعه بانوان را براورده سازند خود مبحثی طولانی است که از مسائل فنی تا نخهای وارداتی تا فرهنگ استفاده از تولیدات ایرانی را شامل میشود.
🔸اما آنچه در چند روز گذشته بازتابهای زیادی داشته صحبتهای اسدالله سلیمانی، مدیرعامل انجمن تولیدکنندگان محصولات عفاف و #حجاب در خصوص بیتوجهی به افزایش قیمت چادر مشکی است. اینکه ارز دولتی به چادر مشکی تعلق نمیگیرد و حتی تعرفه گمرکی هم دارد!
🔹این مسئله از چند بُعد دارای اهمیت است. یکی از بعد فرهنگی و دیگری از بعد اقتصادی که البته بعد فرهنگی آن بسیار حائز اهمیت تر است. با توجه به اینکه اکثریت غالب جمعیت بانوان چادری از قشر متوسط جامعه هستند و توان خرید آنها محدود میباشد، آیا بالابردن قیمت چادر و حذف ارز دولتی بر این محصول وارداتی، جنگ اقتصادی برای اجبار افراد به تغییر پوشش نمی تواند باشد. آیا این بار با اقتصادزده کردن مقولهای فرهنگی به دنبال خدشه وارد کردن به آن هستند؟!
🔸اکنون که قیمت حداقلی پارچه چادری به ده ها هزار تومان رسیده است و اگر بانویی قصد خرید چادری با کیفیت بالا داشته باشد باید هزینه بالایی کند، چند درصد از بانوان توان چنین خریدی خواهند داشت؟ چند درصد از دختران جوان در خانوادههای متوسط و آسیب.پذیر میتوانند این پوشش را بدون دغدغه انتخاب کنند؟ و بالتبع ؛ چند درصد از خانوادهها بالاجبار پوشش فرزندان خود را تغییر خواهند داد؟
🔹آیا رواست که پدر کارگر یا کارمند که حقوقی در حدود یک و نیم تا دو میلیون تومان دارد، تقریبا در آمد یک ماه خود را برای تهیه چادر برای همسر و دخترش بدهد؟ تا کی این خانواده میتواند این هزینه را متقبل شود؟
🔹برخی تحلیلها در مورد چرایی عدم موفقیت کارخانجات نساجی ایرانی در تولید پارچه مشکلی ایران بر وجود مافیایی بزرگ و قدرتمند اشاره دارد. به این گونه که کارخانه «ایران مرینوس» یکی از کارخانههای شناخته در زمینه تولید پارچه فاستونی است چند سال پیش اعلام کرد که به فنّاوری ساخت چادر مشکی دست پیدا کرده است اما این فنّاوری هیچوقت به مرحله در دست گرفتن بازار نرسید! همین اتفاق برای کارخانههای«کرپ ناز» و «حجاب شهرکرد» و « نای زرین اصفهان» هم افتاد.
🔸آیا برای این بیتوجهی به افزایش قیمت چادر مشکی، وارد کردن تعرفه گمرکی و در نظر نگرفتن ارز دولتی برای واردات چنین محصولی نیز مافیایی جدید به وجود آمده است؟ با این تفاوت که مافیای جدید به دنبال عملکرد قبلی یعنی زمین گیر کردن کارخانجات داخلی اینبار دست در جیب مردم کرده و به دنبال درآمد هر چه بیشتر از کالای استراتژیک فرهنگی کشور است.
🔸به هر حال این کار با هر هدفی که صورت گرفته باشد نتیجهای واحد و نامطلوب در پی خواهد داشت آن هم ضربه زدن به عفاف و #حجاب جامعه است.
http://jamejamonline.ir/online/2521067160267187281
به نام خدای شنهای طبس