دست نوشته های بچه مثبت/مهرداد

مهدویت + ولایت + شهادت

دست نوشته های بچه مثبت/مهرداد

مهدویت + ولایت + شهادت

دست نوشته های بچه مثبت/مهرداد

تمامی تلاش ها در این وبلاگ ؛ جلب رضایت امام حاضر و ناظرمان مهدی عج است ؛ امید است با عنایت ایشان موفق باشیم ...

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب» ثبت شده است

به نام خدای مهدی عج






همچنان که هر چیز دیگری -چه شکنجه، چه گرفتاری، چه لذت۔ پایانی دارد و تمام میشود، این نوبت شکنجه هم به پایان رسید. پایم را باز کردند. برخاستم، تلوتلو میخوردم و قادر به راه رفتن نبودم. هردو پایم ورم کرده بود و درد سراسر وجودم را فراگرفته بود. یکی از آنها گفت: به سلولت برو؛ ولی تو را به اینجا برمیگردانیم تا آنکه اعتراف کنی. وقتی به سلول برگشتم و وارد آن شدم، احساس راحتی عجیبی کردم! احساس نوعی امنیت و اطمینان به من دست داد. پس از آن خشونت ددمنشانه و شکنجه ی نفرت انگیز که در اتاق شکنجه با آن مواجه شدم، اکنون چهاردیواری ای که مرا احاطه میکرد و دری که پس از ورودم بسته شد، در من نوعی آرامش روحی می آفرید! خدا را شکر کردم که این سلولم را -که معمولا جای احساس تنهایی و غربت است- مایه ی آرامش و اطمینان ساخته است. روی زمین نشستم، و از اینکه بدون شکنجه شدن پایم را دراز میکردم، و بدون آنکه کلمات گزنده و زننده گوشم را بیازارد، سرم را به دیوار تکیه میدادم، احساس لذت میکردم. برای گرفتن اطلاعات از اشخاص، به انواع فشار متوسل میشدند؛ از جمله اینکه به زندانی برگه های سفیدی میدادند و از او میخواستند تا اعترافات خود را به صورت پرسش و پاسخ روی آن بنویسد. او را تحت فشار قرار میدادند که بنویسد. و خدا نکند که زندانی بپرسد: چه بنویسم؟ در این صورت با کتک و فحش به جان او می افتادند و میگفتند: بنویس... بنویس.... و چه بسا زندانی دو یا سه صفحه مینوشت، اما بازجوآن را میگرفت، با تحقیر به آن نظر می انداخت، آن را در برابر زندانی پاره میکرد و با تأکید و فشار از او میخواست که بیشتر بنویسد! نمیتوانم همه ی جزئیات شکنجه را بیان کنم؛ چون فراتر از آن است که در بیان بگنجد. شرح آن، ضرورتی هم ندارد؛ زیرا دردآور و ناراحت کننده است. از این صحنه های دردناک میگذرم و به صحنه ی دیگری میپردازم که مایه ی تفریح است و خاطر شما را تسلی میدهد؛ گرچه برای کسانی که تمایل به عبرت آموزی داشته باشند، حاوی عبرت است.

منبع کتاب: خون دلی که لعل شد ص 212


https://www.eitaa.com/Hoseinmehrali/2035

همچنان که هر چیز دیگری چه گرفتاری، چه لذت پایانی دارد و تمام میشود، این نوبت شکنجه هم به پایان رسید. پایم را باز کردند. برخاستم، تلوتلو میخوردم و قادر به راه رفتن نبودم. هردو پایم ورم کرده بود و درد سراسر وجودم را فراگرفته بود. یکی از آنها گفت: به سلولت برو؛ ولی تو را به اینجا برمیگردانیم تا آنکه اعتراف کنی. وقتی به سلول برگشتم و وارد آن شدم، احساس راحتی عجیبی کردم! احساس نوعی امنیت و اطمینان به من دست داد. پس از آن خشونت ددمنشانه و شکنجه ی نفرت انگیز که در اتاق شکنجه با آن مواجه شدم، اکنون چهاردیواری ای که مرا احاطه میکرد و دری که پس از ورودم بسته شد، در من نوعی آرامش روحی می آفرید! خدا را شکر کردم که این سلولم را که معمولا جای احساس تنهایی و غربت است مایه ی آرامش و اطمینان ساخته است. روی زمین نشستم، و از اینکه بدون شکنجه شدن پایم را دراز میکردم، و بدون آنکه کلمات گزنده و زننده گوشم را بیازارد، سرم را به دیوار تکیه میدادم، احساس لذت میکردم. نمیتوانم همه ی جزئیات شکنجه را بیان کنم؛ چون فراتر از آن است که در بیان بگنجد. شرح آن، ضرورتی هم ندارد؛ زیرا دردآور و ناراحت کننده است.


کتاب: خون دلی که لعل شد ص212


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۰۳ ، ۰۱:۴۴
مهرداد بچه مثبت
 به نام خدای مهدی عج





حرف زدن در داخل سلول  چنان که گفتم ممنوع بود چه رسد به حرف زدن با زندانیان سایر سلولها این کاری خطرناک بود چون از نظر ماموران اوضاع بازجویی و کسب اطلاعات را به هم میریخت بویژه اگر بازداشتی ها متهمان یک پرونده بودند. با این همه حساسیت مورس ابزاری برای گفت و شنود میان زندانیان بود.
میان من و سلول شهید رجایی بک سلول فاصله بود. من با سلول مجاور به وسیله مورس حرف میزدم ، پیام به سلول رجایی میرفت و پاسخ آن بر میگشت. زبان مورس را در این زندان آموختم داستان از اینجا شروع شد که دیدم از سلول همسایه ام ضرباتی به دیوار میخورد و من معنای آن را نمیفهمیدم. فهمیدم که او از این ضربات مقصودی دارد. یک روز داشتم با نگاه دیوار های سلول را با دقت نگاه میکردم. این هم کاری است که معمولا زندانیان میکنند. تا خود را با چیز تازه ای سرگرم کنند. از جمله چیزهایی که بر دیوار خواندم ، یادگارها و شوخی ها و لطیفه های زندانیان بود. همینطور که به دیواری در کنار در سلول که به زحمت نور به آن میرسید ، خیره شده بودم ، جدولی از حروف و علامات رمزی به چشم خورد. کم کم با زبان جدول آشنا شدم و دیدم که اینها رمزهای مورس است. لذا شروع به آموختن مورس کردم و رفته رفته مفهوم ضربات همسایه را که بر دیوار میزد ، دریافتم. سپس یک بار هم کوشیدم حتی با کندی هم که شده پاسخش را بدهم. همسایه پاسخم را فهمید و خیلی خوشحال شد. گفت و گوی متقابل میان من و او آغاز شد. او با سرعت و مهارت با من حرف میزد و من با درنگ و کندی پاسخ میدادم. او میکوشید به من کمک کند. همینکه یکی دو حرف کلمه ای را میشنید ، اشاره میکرد که کلمه را فهمیده و به بقیه ی حروف نیازی نیست. بتدریج در زمینه گفت و شنود با مورس ماهرتر شدم. تا جایی که وقتی مورس میزدم ، کسی که با من در سلول بود ، متوجه نمیشد ، که من چه کاری میکنم. به دیوار تکیه میدادم سرم را به دیوار میچسباندم دستم را کنار سر میگذاشتم و سپس با انگشت به دیوار ضربه میکوبیدم و در عین حال به حالتی عادی با هم سلولی خودم نیز حرف میزدم بدون آنکه متوجه شود من با همسایه زندانی خود نیز گفت و گوی مورسی دارم!

منبع:
کتاب خون دلی که لعل شد ص۲۴۳ (خاطرات رهبر انقلاب)


دیدم از سلول همسایه ام ضرباتی به دیوار میخورد و من معنای آن را متوجه نمیشوم. فهمیدم که او از این ضربات مقصودی دارد.
یک روز داشتم به دیوار سلول نگاه میکردم. جدولی از حروف و علامات رمزی به چشمم خورد. کم کم با زبان جدول آشنا شدم و دیدم که اینها رموز مورس است. لذا شروع به آموختنش کردم و رفته رفته مفهوم ضربات همسایه را که بر دیوار میزد ،دریافتم. یک بار هم کوشیدم حتی با کندی هم که شده پاسخش را بدهم. همسایه پاسخم را فهمید و خیلی خوشحال شد. گفت و گوی متقابل میان من و او آغاز شد. میان من و سلول شهید رجایی بک سلول فاصله بود. من با سلول مجاور به وسیله مورس حرف میزدم ، پیام به سلول رجایی میرفت و پاسخ آن بر میگشت.
منبع: کتاب خون دلی که لعل شد ص۲۴۳
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۰۳ ، ۰۱:۰۲
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس





علی ابن حمزه از امام صادق ع روایت کرده که فرمودند:  اگر تحقیقا حضرت قائم ع قیام کند مردم او را انکار میکنند ، زیرا آن حضرت بصورت جوانی رشید و برومند بسوی ایشان باز میگردد و هیچکس در عقیده نسبت به آن بزرگوار ثابت و پایدار نمیماند ، مگر آن کس که خدا در نخستین عالم ذر از او پیمان گرفته باشد.

منبع: کتاب غیبت نعمانی ص343




امام صادق(ع) فرمودند: اگر حضرت قائم ع قیام کند مردم او را انکار میکنند ، زیرا آن حضرت بصورت جوانی رشید و برومند بسوی ایشان باز میگردد و هیچکس در عقیده نسبت به آن بزرگوار ثابت و پایدار نمیماند ، مگر آن کس که خدا در نخستین عالم ذر از او پیمان گرفته باشد.


عهد انتظار در عالم ذر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۰۳ ، ۰۱:۱۱
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس






زراره میگوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: (هنگام ظهور) ندا دهنده ای از آسمان ندا میدهد که فقط فلانی امیر است. و ندا دهنده ای دیگر ندا دهد که علی(ع) و شیعیانش رستگارند.
عرض کردم پس چه کسی پس از این با مهدی(عج) میجنگد؟ فرمود: شیطان به نفع مردی از بنی امیه صدا میزند که فلانی و پیروانش رستگارند. عرض کردم: پس چه کسی میتواند راست را از دروغ تشخیص دهد؟ فرمود: آنان که حدیث ما را روایت میکنند و قبل از اینکه واقع شود میگویند چنین امری واقع خواهد شد و میدانند که خودشان برحق و صادق هستند.
زراره بن اعین میگوید: به امام صادق(ع) عرض کردم خدا امر شما را اصلاح فرماید ، تعجب میکنم ، من در باره امر حضرت قائم در شگفتم که با وجود آن همه آیات عظیم الهی که میبینند چگونه با او جنگ میکنند آیاتی که از قبیل فرو بردن زمین در سرزمین بیداء و آن صیحه آسمانی!
حضرت فرمود: شیطان آنها را رها نمیکند تا آنجا که ندا میدهد همچنان که برای رسول خدا(ص) در روز عقبه ندا کرد. (شیطان به دروغ موضوعی را فریاد زد)

منبع: کتاب غیبت نعمانی ص427




امام صادق(ع) فرمود: (هنگام ظهور) ندا دهنده ای از آسمان ندا میدهد که فقط فلانی امیر است. و ندا دهنده ای دیگر ندا دهد که علی(ع) و شیعیانش رستگارند. زراره(یار امام) پرسید: پس چه کسی میتواند راست را از دروغ تشخیص دهد؟ امام فرمود: آنان که حدیث ما را روایت میکنند و قبل از اینکه واقع شود میگویند چنین امری واقع خواهد شد و میدانند که خودشان برحق و صادق هستند. زراره گفت: در شگفتم مردم با وجود آن همه آیات عظیم الهی که میبینند چگونه با او جنگ میکنند آیاتی که از قبیل فرو بردن زمین در سرزمین بیداء و آن صیحه آسمانی! حضرت فرمود: شیطان آنها را رها نمیکند تا آنجا که ندا میدهد همچنان که برای رسول خدا(ص) در روز عقبه ندا کرد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۰۳ ، ۰۰:۴۷
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای مهدی (عج)






پیش بینی شهید ابراهیم هادی درباره کاروان های زیارتی کربلا و اربعین

اوایل جنگ در ارتفاعات گیلان غرب بر فراز یکی از تپه های مشرف به مرز قرار گرفتیم. پاسگاه مرزی دست عراقی ها بود وبه راحتی در جاده های اطراف آن تردد میکردند.
ابراهیم کتابچه دعا را باز کرد و به همراه بچه ها زیارت عاشورا
خواندیم.
بعد با حسرت به مناطق تحت نفوذ دشمن نگاه میکردم و گفتم
ابرام جون این جاده مرزی رو ببین عراقی ها راحت تردد میکنند بعد گفتم: یعنی میشه یه روز مردم ما راحت از این جاده عبور کنند و به شهرهای خودشون برن!
ابراهیم که با نگاهش دوردست ها را میدید لبخندی زد و گفت: چی میگی! روزی میاد که از همین جاده مردم ما دسته دسته به کربلا سفر میکنند!
در مسیر برگشت از بچه ها پرسیدم اسم این پاسگاه مرزی رو میدونید؟ یکی از بچه ها گفت: مرز خسروی
منبع: کتاب شهید ابراهیم هادی (سلام بر ابراهیم) ص127

#کتب #سلام_بر_ابراهیم #شهادت #شهید
#شهید #ابراهیم_هادی #مسافر #مشکی #جبهه #زیارت #جاده #عکس
#شهید_ابراهیم_هادی #کتاب #کاروان #پشیبینی #پیش_بینی #اربعین #حسینی #حضور_بانوان

http://www.afsaran.ir/link/1124097
http://mehrdadz.blog.ir/post/217
http://sangariha.com/view/post:6798040/1445988568/
http://hadinet.ir/view/post:8321723
http://www.cloob.com/u/bachemosbatm/121635300




اوایل جنگ بود و مرز ها دست عراق بود؛ در ارتفاعات گیلان غرب بودیم ؛ با حسرت به ابراهیم گفتم: یعنی میشه مردم ما راحت از این جاده عبور و به شهرخودشون برن؟ ابراهیم هادی گفت: چی میگی! روزی میاد که از همین جاده مردم ما دسته دسته به کربلا سفر میکنند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۰۱ ، ۰۱:۵۸
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای مهدی عج












ورد بن زید اسدی برادر کمیت از امام باقر روایت کرده که فرمود: پیشاپیش ام ظهور ماه گرفتگی رخ  خواهد داد پنج روز مانده به آخر ماه و خورشید گرفتگی در پانزده روز مانده به آخر ماه ، و این در ماه مبارک رمضان واقع خواهد شد ، در این هنگام است که حساب منجمین (ستاره شناسان) به هم خواهد ریخت.
غیبت نعمانی ص329

بدر بن خلیل اسدی میگوید: در خدمت حضرت باقر(ع) بودم ، ایشان از دو علامتی که قبل از قیام قائم رخ خواهد داد یاد کردند و فرمودند از آن هنگام که خداوند حضرت آدم را فرود آورده هرگز آن دو اتفاق نیافتاده و ان اینکه خورشید در نیمه ماه رمضان بگیرد و ماه در آخر آن ، مردی به حضرت عرض کرد: یا ابن رسول الله! اینطور نیست، بلکه خورشید در آخر ماه رمضان و ماه در نیمه آن خواهد گرفت. حضرت به او فرمودند: من میدانم چه میگویم. آن دو نشانه هایی است که از زمان هبوط آدم هرگز اتفاق نیافتاده است!.
غیبت نعمانی باب 14 ص 439


امام صادق(ع):
خداوند در عهد او به چرخ گردون فرمان میدهد که آرامتر بگردد، که مقدار یک روز در روزگار او معادل 10 روز از روزهای شما باشد ، و هر ماهی به مقدار 10 ماه و هر سالی به مقدار 10 سال از سال های شما باشد.
روز گار رهایی حدیث 566 ص336



از امام موسی کاظم(ع) سوال شد روزها چطور طولانی میشوند؟
فرمودند: خداوند تبارک و تعالی به فلک دستور میدهد که آرام تر گردش کند. با کند شدن گردش چرخ گردون ، روزها ، ماه ها و سال ها طولانی میشود. عرض کردند: دانشمندان میگیوند: اگر گردش فلک تغییر یابد تباه میشود! فرمود: آن سخن ملحدان است، اما ما مسلمان ها راهی به این حرف ها ندارند ، خداوند برای رسول گرامی اش ماه را شکافت(شق القمر) و پیش از او برای یوشع بن نون خورشید را برگدانید (رد شمس) و از دراز شدن روزهای قیامت خبر داد که هر روزش به مقدار هزار سال از ساله ای دنیا است.
روزگار رهایی حدیث 567 ص337

امام صادق(ع) در پاسخ به اینکه حکومت حضرت مهدی(ع) چند سال است؟ میفرماید:
هفت سال بدین منوال میگذرد، ولی شب ها و روزهایش طولانی میشود ، و هر سال آن با ده سال از سالهای شما برابری میکند ، و بدین گونه مدت حکومت او با هفتاد سال از سالهای شما برابر میباشدو آنگاه خداوند هر چه اراده کند انجام میدهد.
روزگار رهایی حدیث 538 ص325






امام باقر(ع): پیشاپیش امر ظهور ماه گرفتگی و خورشید گرفتگی واقع خواهد شد که از زمان هبوط آدم هرگز اتفاق نیافتاده است ، در این هنگام حساب منجمین به هم خواهد ریخت. امام موسی کاظم(ع) فرمود: خداوند در دوران ظهور به فلک دستور میدهد که آرام تر گردش کند. با کند شدن چرخ گردون ، روزها و سال ها طولانی میشود. عرض کردند: دانشمندان میگویند: اگر گردش فلک تغییر یابد تباه میشود! فرمود: آن سخن ملحدان است، اما ما مسلمان ها راهی به این حرف ها ندارند، خداوند برای رسول گرامی اش ماه را شکافت(شق القمر) و برای یوشع بن نون خورشید را برگدانید (رد شمس)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۰۰ ، ۰۱:۳۳
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای مهدی عج







جابر نقل میکند که شخصی بر حضرت باقر(ع) وارد شد و عرض کرد خداوند شما را به سلامت دارد این 500 درهم را از من بگیرید که زکات مال من است.
امام فرمود خودت آن را نگهدار و برای همسایگان مسلمانت و برادران مومن بی نوایت خرج کن!
آنگاه فرمود چون قائم اهل بیت قیام کند بیت المال را به تساوی تقسیم می کند و در میان رعیت خود به عدل و داد رفتار خواهد کرد هر کس از او اطاعت کند خدا را اطاعت کرده و هر کس او را عصیان کند خدا را معصیت و نافرمانی کرده است و حضرت مهدی برای این جهت مهدی نامیده شده است که به امری پنهان هدایت می کند و تورات و  سایر کتاب‌ها که خداوند عزوجل نازل فرموده را  از غاری در انطاکیه بیرون می آورد و میان اهل تورات با تورات شان و میان انجیل با انجیر شان و میان اهل زبور با زبورشان و میان مسلمانان با قرآن حکم می کند و چون سرمایه های دنیا از داخل و خارج زمین نزد او جمع شود به مردم می فرماید بیایید بگیرید این چیزی است که به خاطر آن از خویشاوندان خود بریدید و به خاطر آن خون‌های ناحق ریختید و برای آن مرتکب کارهایی شدید که خدا حرام کرده بود پس به مردم ثروتی می‌بخشد که هیچ کس پیش از آن حضرت نبخشیده بود و زمین را از عدل و داد و نور پر می کند آنگونه که از ظلم و جور و بدی پر شده بود.

غیبت نعمانی باب13 حدیث26 ص 381






امام باقر(ع) فرمود: آنگاه که قائم اهل بیت قیام کند در میان رعیت خود به عدل و داد رفتار میکند و چون سرمایه های دنیا از داخل و خارج زمین نزد او جمع شود به مردم می فرماید بیایید بگیرید این چیزی است که به خاطر آن از خویشاوندان خود بریدید و به خاطر آن خون‌های ناحق ریختید و برای آن مرتکب کارهایی شدید که خدا حرام کرده بود پس به مردم ثروتی می‌بخشد که هیچ کس پیش از آن حضرت نبخشیده بود و زمین را از عدل و داد و نور پر می کند.








۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۰۰ ، ۰۱:۰۳
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس






وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا
 هیچ برگی ( از درختی ) نمی افتد ، مگر اینکه از آن آگاه است.
سوره انعام آیه 59


http://tadabbor.org/?page=tadabbor&SOID=6&AYID=59&TPIV=T1






۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۰۰ ، ۰۱:۱۸
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس






در الغیبة نعمانی نقل شده است[7] و البته در دیگر کتب حدیثی شیعه از جمله کتاب الملاحم و الفتن[8] ابن طاووس، کتاب إثبات‏ الهداة‏[9] حر عاملی، نیز تکرار شده است:

عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِنَّهُ قَالَ لِی أَبِی: لَا بُدَّ لِنَارٍ مِنْ آذَرْبِیجَانَ لَا یَقُومُ لَهَا شَیْ‏ءٌ وَ إِذَا کَانَ ذَلِکَ فَکُونُوا أَحْلَاسَ بُیُوتِکُمْ وَ أَلْبِدُوا مَا أَلْبَدْنَا فَإِذَا تَحَرَّکَ مُتَحَرِّکُنَا فَاسْعَوْا إِلَیْهِ وَ لَوْ حَبْواً وَ اللَّهِ لَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ یُبَایِعُ النَّاسَ عَلَى کِتَابٍ جَدِیدٍ عَلَى الْعَرَبِ شَدِیدٌ وَ قَالَ وَیْلٌ لِطُغَاةِ الْعَرَبِ مِنْ شَرٍّ قَدِ اقْتَرَبَ.[10]

ابوبصیر از امام صادق روایت کرده که آن حضرت فرمود: پدرم- امام باقر علیه السّلام- به من فرمود: ناگزیر آتشى (جنگی) از منطقه آذربایجان، زبانه خواهد کشید که هیچ چیز در مقابلش نتواند ایستاد (گسترش می‌یابد)، چون چنین شود خانه‌‏نشین باشید (بى‏‌طرف بمانید) و تا آنگاه که ما در خانه نشسته‌‏ایم شما نیز در این آتش خانه‌نشین باشید و چون قیام کننده از طرف ما (امام عصر) حرکت مى‌‏کند و فعّالیت خود را آغاز کرد به سوى او بشتابید اگر چه بر دست و زانو (به هر نحو ممکن). به خدا سوگند گوئى هم‌اکنون به او (امام مهدی) مى‏‌نگرم که میان رکن و مقام در مکه به فرمانى جدید از مردم بیعت مى‌‏گیرد، فرمانى که بر عرب، سخت گران است، و پدرم فرمود: واى بر سرکشان عرب از شرّى که به آنان هنگامه ظهور روى خواهد کرد.


منابع:
یوم الخلاص (روزگار رهایی) حدیث 326 ص 225
صدوق، کمال الدین، ج2، ص656
ابن طاووس، الملاحم و الفتن، ص370.
حر عاملی، إثبات‏ الهداة‏، ج5، ص158.
 نعمانی، الغیبة، ص194 و 263.


امام صادق(ع): ناگزیر آتشى از منطقه آذربایجان، زبانه خواهد کشید که هیچ چیز در مقابلش نتواند ایستاد، چون چنین شود خانه‌‏نشین باشید (بى‏‌طرف بمانید) و تا آنگاه که ما در خانه نشسته‌‏ایم شما نیز در این آتش خانه‌نشین باشید و چون قیام کننده از طرف ما (امام عصر) حرکتش را آغاز کرد ؛ آنگاه به سوى او بشتابید.



منابع:
یوم الخلاص (روزگار رهایی)حدیث 326 ص 225

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۰۰ ، ۰۲:۵۳
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس





ضرورت اطلاع از روایات و حوادث ظهور
.
به نام خدای شنهای طبس
زراره می گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که  فرمود هنگام ظهور ندا دهنده ای از آسمان ندا می دهد که فقط علی و شیعیانش رستگارند و ندا دهنده‌ای دیگر ندا می دهد که فلانی امیر است! عرض کردم پس چه کسی پس از این با مهدی می جنگد؟

امام فرمودند : شیطان به نفع مردی از بنی امیه صدا می زند که فلانی و پیروانش رستگاراند!

عرض کردم پس چه کسی میتواند راست را از دروغ تشخیص دهد؟

امام فرمودند: آنان که حدیث ما را روایت می‌کنند ، قبل از این که واقع شود می‌گویند چنین امری واقع خواهد شد و می‌دانند که خودشان برحق و صادق هستند!

منبع:
کتاب غیبت نعمانی ص427 باب14 حدیث 28

پینوشت:
پس تا میتوانید ، کتاب های مهدوی معتبر را بخوانید

کتاب عصر ظهور علامه کورانی
کتاب غیبت نعمانی
کتاب یوم الخلاص یا همان روزگار رهایی

#ظهور #امام_زمان #منجی #بشارت #پوسترمهدوی #پوستر_مهدوی #امام_مهدی #حزب_الله #جنگ #هواپیما #امریکا #ایران #عراق #لبنان #عربستان #اردن #سوریه #شام #روایات_ظهور #روایات_مهدوی


امام صادق(ع)به شخصی فرمود هنگام ظهور ندا دهنده ای از آسمان ندا می دهد که فقط علی و شیعیانش رستگارند و ندا دهنده‌ای دیگر ندا دهد که مردی از بنی امیه برحق و پیروانش رستگاراند! آن شخص سوال کرد: پس چه کسی میتواند راست را از دروغ تشخیص دهد؟ امام فرمودند: آنان که حدیث ما را روایت می‌کنند قبل از اینکه واقع شود از آن اطلاع دارند!
منبع:
کتاب غیبت نعمانی باب14 حدیث 28


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۰۰ ، ۲۲:۴۵
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس





مولا علی(ع):


وَ قَالَ علیه السلام خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مُتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَیْکُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَیْکُمْ

آنچنان با مردم رفتار کنید که اگر مردید بر شما بگریند و اگر زنده ماندید با اشتیاق با شما معاشرت نمایند.

نهج البلاغه، حکمت ۹

http://ahlolbait.com/article/16711/





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۹ ، ۰۱:۱۲
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس





مگر شهدا نرفته بودند برای وطن مان ؟

مگر شهدا خرج وجود ما نشده اند؟

مگر شهدا نرفتن اعتقاد و آزادی مان بماند؟

پس چرا لقبی که خداوند به آنها داده را از تابلو خیابان هایمان برداشتیم ؟

میدانیم که جریان نفوذی و خائن در لابه لای کشور نفوذ کرده و تقریبا همه پست ها را اشغال کرده است...

خوب آیا این دلیل میشود جریان مدعی حزب اللهی و حق ، سکوت کند و دست روی دست بگذارد؟

اصلا چرا از نام شهید مترسند تا این حد که این اقدام را در ملع عام و در انظار عمومی انجام داده اند؟

مگر کلمه شهید چه در خود دارد؟

باید راز کلمه شهید را در این جست که وقتی 35 کشور از رژیم بعث صدام پشتبانی مالی و نظامی و سیاسی و اطلاعاتی و انسانی و ... کردند و ما به تنهایی در مقابل آنها ایستادیم و در نهایت به پیروزی رسیدیم جس!ت


باید در این جست وقتی تمام قلدر ها و ظالمان دنیا میخواهند دولت بشار  اسد برود تا بعد دومینوی نابودی منطقه شروع شود، جوانانی از ایران به مدد آنها رفته و ورق را برمیگردانند و به این ترتیب آرامش را به منطقه باز میگردانند.

بله کلمه شهید دقیقا همان چیزی است که شیطان و لشکریانش در مقابل آن حرفی برای گفتن ندارند و محکوم به شکستند ، پس باید این نام از بین برود..


خوب در این بین من و توی مدعی جریان حزب اللهی و حق برای درخشش و معرفی بیشتر این نام الهی و مقدس چه کرده ایم ؟

باید گفت تقریبا هیچ! و اینجاست باید تاسف و حسرت خورد و به حال خودمان گریست!








۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۸ ، ۰۱:۱۴
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای شنهای طبس







ناشرانی هستند که افتخار می‌کنند بسم الله اول کتابشان نمی‌زنند.

کسی که می‌خواهد کار فرهنگی کند فارغ از علایق شخصی‌اش باید معتقد به اصل اسلام و ملتزم به احکام اسلام باشد. ولی اگر من به بگویم هستند کسانی که در نشر افتخار می‌کنند بسم الله اول کتابشان نمی‌زنند و افتخارش این است که سی و چند سال ناشرم و حتی یک بسم الله اول کتاب هایم نزدم، اگر این را به شما بگویم باور می‌کنید؟ من می‌گویم تعداد قابل توجهی از این جنس وجود دارند و مثل همیشه نور چشمی‌های وزارت ارشاد هم بودند.

در دوره‌های مختلف؟

نیلی: در دوره‌های مختلف.

حالا خیلی سخت‌تر شد، شما دارید یک سری ادعا می‌کنید که حداقل بیننده‌های ما باور نکنند. می‌خواهم مصداق بگویید.

نیلی: کاری ندارد شما می‌توانید بروید داخل کتابفروشی...

مصداق بگویید ما سرچ می‌کنیم اگر نمی‌خواهید اسم ببرید.

نیلی: کاری ندارد شما بروید یکی از کتابفروشی‌های شهر کتاب و سراغ ناشران قوی و پرکار بروید و انصافا در نشر خودشان کار حرفه‌ای انجام می‌دهند. یک نگاه به اول کتاب‌ها بیندازید، هیچ اشکالی هم ندارد. این‌ها نشانه است و عمق موضوع فکر و فرهنگ به این کلمات و ظواهر نیست. ممکن است بنده اول کتابم و اول کاری که در حوزه فرهنگ انجام می‌دهم بسم الله الرحمن الرحیم خیلی خوشگل هم بزنم ولیکن آن چیزی که نشر می‌دهم یک فکر دیگری باشد و خودم متوجه نباشم یا متوجه باشم و دارم در واقع یک نوع بالاخره...


http://www.rajanews.com/news/315917/


معجزه ی عجیب بسم الله - استاد رائفی پور
https://www.aparat.com/v/2jVYm

خواص بسم الله(رائفی پور-جوادی-قرائتی)

https://www.aparat.com/v/rat0Q

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۸:۵۹
مهرداد بچه مثبت
به نام خدای مهدی عج


افسران - رهبر انقلاب: بنده از خواندن کتاب های شهدا روحیه میگیرم.




رهبر انقلاب: بنده از خواندن کتاب های شهدا روحیه میگیرم.

رهبر انقلاب امام خمانه ای ۱۳۹۴/۴/۶:
این کتابهایی را که مربوط به زندگی شهدا است، بنده گاهی میخوانم؛ حقیقتاً درس‌دهنده است؛ بنده درس میگیرم، بنده روحیّه میگیرم از خواندن این کتابها؛ نشان میدهد که اینها چه شخصیّت‌هایی بودند، چه روحیّاتی داشتند، چه عظمتی داشتند، چه خدمتی کردند با این ایثار خودشان؛ جان خودشان را کف دست گرفتند وارد میدان شدند برکات شهدا خیلی زیاد است
منبع:
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=30099

#توصیه #سفارش #رهبر_انقلاب #امام_خامنه_ای  #امام_امت #سید_علی #کتاب_خوانی #فرهنگ_کتاب_خوانی #کتاب_دوست_من #کتاب_خوب #شهدا #شهید #شهادت #کتاب_شهدا #کتاب_خواندن #فرهنگ_شهادت #رشادت #روحیه_گرفتن #ایثار #شخصیت #روحیات #عظمت #جان_خودشان_ #کف_دست #برکات_شهدا #بنده #درس_میگیرم

بازنشر:
http://www.afsaran.ir/Link/1224043
http://mehrdadz.blog.ir/post/408
http://hadinet.ir/view/post:8329283








۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۵۹
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای مهدی عج



افسران - امام خامنه ای:  کتاب خوب ، ابزار کمال بشر است.



http://madyan.ir/wp-content/uploads/2015/05/%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%85-%D9%85%D8%B9%D8%B8%D9%85-%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-18-600x321.jpg



جملات کلیدی رهبر انقلاب در مورد کتاب خوانی:

امروز کتابخوانی و علم‏آموزی، نه تنها یک وظیفه‏ی ملی، که یک واجب دینی است.
برای یک ملت، خسارتی بزرگ است که افراد آن، با کتاب سر و کاری نداشته باشد.
توقع من از همه‏ی مردم این است که کتاب و کتابخوانی را جدی بگیرند.
در جامعه‏ی اسلامی، کتابخوانی باید همگانی و فراگیر شود.
در جامعه‏ی کتابخوان، پدیدآورنده‏ی کتاب و عرضه‏کننده‏ی آن، باید گرامی داشته شود.
دین و دنیای بشر و جسم و جان انسان، به برکت کتاب تأمین و تغذیه می‏شود.
فرآیند کمال بشری به وسیله‏ی کتاب تحقق می‏یابد.
کتاب خواندن برای یک ملت، یک فریضه و یک واجب است.
کتابخوانی باید همانند کارهای روزانه در زندگی مردم وارد شود.
کتاب خوب، یکی از بهترین ابزارهای کمال بشری است.
کتاب، دروازه‏یی به سوی جهان گسترده‏ی دانش و معرفت است.
کتاب، مادر تمدنها و نیز عصاره‏ی آنها است.
کتاب یکی از ارزشمندترین فرآورده‏های بشری و گنجینه‏ی بزرگترین ثروتهای بشر، یعنی دانش و تحقیق است.
من می‏گویم بایستی جوانان، پیران، مردان، زنان، شهریها، روستاییها و هر کسی که با کتاب می‏تواند ارتباط برقرار کند، باید کتاب را در جیبش داشته باشد و تا یک جا بیکار نشست - مثل اتوبوس، تاکسی، مطب پزشک، اداره، درِ دکان وقتی که مشتری نیست، در خانه به هنگام اوقات فراغت - کتاب را دربیاورد و بخواند.
کتاب خوب،ابزار کمال بشر است.
بایستی جوانان، پیران،زنان و هر کسی که با کتاب میتواند ارتباط برقرار کند،کتاب را همراه داشته و در هنگام اوقات فراغت کتاب بخواند.

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2306

#توصیه #سفارش #رهبر_انقلاب #امام_خامنه_ای  #امام_امت #سید_علی #کتاب_خوانی #فرهنگ_کتاب_خوانی #کتاب_دوست_من #ابزار #کمال_بشر #کتاب_خوب #اوقات_فراغت #جوانان #پیران #زنان #همه

بازنشر:
http://www.afsaran.ir/link/1215319
http://mehrdadz.blog.ir/post/406
http://hadinet.ir/view/post:8328826






۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۴ ، ۰۲:۰۵
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای مهدی (عج)


لشکـــری از خـوبـان عـالـم/کتابِ توصیه شده ای از سوی رهبر انقلاب


مردان جنگ با قدرت ایمان ؛ نشدنی را شدنی کردند ...(کتاب لشکر خوبان)


 

 


 رزمنده ای که زانویش برعکس جراحی شده بود چگونه از کوه برای شناسایی بالا میرفت ...(کتاب لشکر خوبان)

مدتی بود به خاطر تحرکاتم؛ زخم پهلویم متورم شده بود ... ؛ به همین خاطر مجبور شدم بروم بهداری برای خارج کردن عفونت آن زخم.

تا چند روز گاز استریل را با پنس داخل زخم میکرد تا ترشحات عفونی را خارج کند.بعد مدتها اوضاعم فرق کرده بود...  10 روز بعدش حالم بهتر شد. ولی به اندازه یک مشت جای زخمم در پهلو ؛ گود ماند !

 حالا فقط کار پایم مانده بود...از فرصتی که داشتم استفاده کردم تا عمل پیوند اعصاب پایم را انجام دهم...

امیدوارم بودم با عمل پایم ؛ خوب و خوب بشوم.؛ چون تا آنروز کنترل پایم دست خودم نبود و هر آن ممکن بود زانویم خم شود و من بیافتم.

با خوشحالی وارد اتاق عمل شدم.

وقتی به هوش امدم پزشکی فارسی زبان بالای سرم بود ؛ بهم گفت خیلی خوش شانسی که بهترین پزشک مان دکتر شربیانی وسط کارهایش موافقت کرده و عملت را انجام داد.

خودم هم از قبل خیلی دلم میخواست او عملم کند.

بعد عمل متوجه شدم دو عضله بالایی پایم که کارشان بازکردن پا بود ؛ و قطع شده بود را توانسته بود یکی اش را به پایین زانو پیوند بزند تا بتوانم به اراده خودم زانویم را کنترل کنم.

از زانو تا لگنم از سمت چپ بخیه زده بودند و کاسه زانویم هم جراحی کرده بودند.

دوستانم به عیادتم می امدند و قرار بازگشت به جبهه را مطرح میکردند ولی دوست داشتم به طور کامل خوب شوم تا در کار هایم محدود نباشم.

 بعد از 20 روز از عمل دکتر معاینه ام کرد؛ گفت انگشتهایت را تکان بده پاتو خم کن سفت کن و در نهایت گفت که گچ پایم را بازکنند...

گچ باز شد ولی پایم دیگر خم نشد. خیلی نارحت شدم.

 روز های بعد دکتر همچنان در تلاش بود.او میگفت شرایط عمل طوری بوده که اگر پایت خوب شود فقط تا 90درجه میتوانم پایم را خم کنم.

 کم کم حرکت پایم راه افتاد.ولی یک مشکل بزرگ ایجاد شده بود وآن هم این بود که پای من خلاف اراده ام کار میکرد. یعنی به جای اینکه باز شود بسته میشود وبجای بسته شدن باز ؛ علتش این بود که عضله مربوطه بنا به دلایل پزشکی برعکس پیوند داده شده بود.اوایل این حالت گیجم میکرد ... ولی کم کم سعی میکردم عادت کنم. مرتب فیزیوتراپی میرفتم.دلم برای جبهه تنگ شده بود.

 چند ماه بعد در جبهه...

برای شناسایی و تهیه برخی وسایل قرار بود به ارتفاعات قامیش برویم.

شب قبل باران شدیدی باریده بود و همه جا لغزنده بود.

کوه زیر پایمان سست شده بود و مرتب میریخت.

به صخره ای به ارتفاع دویست متر رسیدیم.قرار شد از ان بالا برویم ...

به رغم وضع جسمی ام جلو دار شدم.و جالبتر اینکه از بقیه بهتر بالا میرفتم.

  به ضعف بدنی ام واقف بودم. و هر قدمی که بر میداشتم دقیق و حساب شده عمل میکردم.

من بالا میرفتم و بقیه از راهی که من رفته بودم بالا می آمدند.نیمه راه یکی گفت اقا مهدی تو خسته شدی بگذار من جلو بروم.

جوانی به نام خلیل و اهل اردبیل و ورشکار بود و بدن ورزیده ای داشت.قبول کردم او جلو افتاد و من دیگران پشت سرش.بیشتر از خودم مراقب او بودم چون تند تند بالا میرفت.دو سه قدم بعد وقتی دستش را به سنگی گرفت دلم ریخت.قبل از اینکه صدایش بزنم او و سنگ  هر دو از صخره کنده شدند و ...ناگهان گفتم: صد تومان صدقه...

و این تنها چیزی بود که در آن لحظه توانستم بگویم.او سقوط کرد ولی 10 متر پایین تر متوقف شد.

خدا میداند با چه سختی ای راه رفته را برگشتیم .همه نگران بودند ...وقتی به او رسیدیم ؛ دیدیم به شاخه یک درخت انجیر وحشی که از دل صخره بیرون زده بود گیر کرده ...

شاخه درخت مثل لندویی  او را بالا و پایین میبرد.در عین ناباوری خلیل را چون امانتی سالم تحویل گرفتیم.

جز چند خراش ساده هیچ آسیبی ندیده بود.گفتند شوخی که نیست 100 تومان صدقه نذر کرده بودیم.

دوباره راه افتادیم.بچه ها شوخی میکردند ولی خلیل تا بالای صخره دیگر صدایش در نیامد.وقتی رسیدیم قلبم داشت از جا کند میشد.

به خود گفتم نه بابا زیادم از کار افتاده نیستم.بچه ها که همگی بالا امدند گفتم مراقب باشید پایین را نگاه نکنید که یکی از بچه ها سریع گفت: بله دیگه پول صدقه نداریم ... هر کی افتاد؛ افتاده و خلاص ...

آنروز کار شناسایی را با سختی ولی با موفقیت ادامه دادیم.

بعدها هر باری که بعد عملیات ها و شناسایی ها  شرکت میکردم ؛ و با حرکت در کوه ها و حتی در برفی که بالاتر از زانویم بود مطمئن میشدم که با وضع جسمی که داشتم جز شامل شدن لطف خدا و عنایت ائمه معصومین امکان دیگری برای تحقق آن کارها وجود نداشت.

منبع: کتاب لشکر خوبان ؛صفحه 660 تا 663

لشکـــری از خـوبـان عـالـم/کتابِ توصیه شده ای از سوی رهبر انقلاب
مردان جنگ با قدرت ایمان ؛ نشدنی را شدنی کردند ...(کتاب لشکر خوبان)


علت پاسداشت لشکر خوبان چه بود؟
http://farsi.khamenei.ir/others-report?id=24175

لشکری از خوبان عالم
http://farsi.khamenei.ir/book-content?id=22199

بازنشر
http://www.afsaran.ir/Link/1001595
http://mehrdadz.blog.ir/post/77
http://razesorkh.com/view/post:5209467
http://sangariha.com/view/post:6747488/1436733741/
http://hadinet.ir/view/post:8307614
http://www.cloob.com/u/bachemosbatm/119818804

#کتاب_لشکر_خوبان_
#کتاب_خوانی_فرهنگ
#افسران_جنگ_نرم_سایت
#مهدی_قلی_رضایی_
#خانم_نویسنده_معصومه_آباد_سپهری_کتاب_لشکر_خوبان
#مهرداد_بچه_مثبت_تولید_محتوا
#رزمنده_ای_که_زانویش_بر_عکس_جراحی_شده
#بود_چگونه_از_کوه_برای_شناسایی_بالا_میرفت




بعد از خوب شدن زخم پهلویم نوبت جراحی پایم رسید؛ بالاخره عمل شدم ولی یک مشکل برزگ پیش آمد.عصب زانویم طوری پیوند زده شده بود که برعکس کار میکرد ؛ یعنی پایم بجای آنکه بسته شود باز میشد.خیلی سخت بود تحمل این وضعیت... به هر صورت باید تحمل میکردم چون باید برمیگشتم جبهه و بر گشتم...بارها از کوه ها برای شناسایی با آن وضعیت بالا میرفتم و در سرمای سخت وبرف زیاد برای انجام وظایفم حرکت میکردم. ایمان داشتم که همه این توانایی ها به لطف خدا و برکت ائمه معصومین است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۴ ، ۰۲:۴۴
مهرداد بچه مثبت