دست نوشته های بچه مثبت/مهرداد

مهدویت + ولایت + شهادت

دست نوشته های بچه مثبت/مهرداد

مهدویت + ولایت + شهادت

دست نوشته های بچه مثبت/مهرداد

تمامی تلاش ها در این وبلاگ ؛ جلب رضایت امام حاضر و ناظرمان مهدی عج است ؛ امید است با عنایت ایشان موفق باشیم ...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب

به نام خدای مهدی عج



افسران - لحظه شهادت شهید آوینی از زبان خود شهید آوینی (ماجرای خواب یک دانشجوی اصفهانی)



1.سردار سعید قاسمی (لحظه شهادت از نگاه سردار قاسمی):
با گروه روایت فتح و سید مرتضی رفته بودیم فکه برای تهیه مستند ، با انکه مسیر را خوب میشناختیم و بارها رفته بودیم ،راه را گم کردیم ، ناگاه پای بچه ها روی مین رفته انفجاری صورت گرفت ، یک مین والمری منفجر شد ،  و سید مرتضی و یزدان پرست به زمین افتادند، خود من هم مجروح شدم ، گیج و شوکه شده بودم ؛اصغر بختیاری آمد بالای سر سیدمرتضی و گفت نترسید آقا سید چیزی نشده! (با انکه همه چیز خونین بود و پاها قطع شده بود)
سید مرتضی خیلی راحت برگشت گفت: اصغر جان از چی بترسم ما برای همین حرف ها آمدیم ، (خیلی تو پر و راحت و نه از نقش بازی کردن)

شروع کردیم با بند کفش و کمربند پای او را بستن (خون بند بیاید)

قاسم دهقان آمد  با استفاده اورکت و نبشیها در منطقه و بستن زیپ آنها دو برانکارد درست کرد؛ تا سید مرتضی و یزدان پرست را به عقب منتقل کنیم ؛
 یک ترکش به چشم یزدان پرست خورده بود ؛ آمدم ناگاه انرا دربیاورم دیدم اذیت میشود و گفت چیکار میکنی ولش بگزار باشه ، هم او آرامش عجیبی داشت هم سید مرتضی که 150 تا ترکش خورده بود و سوراخ سوراخ شده بود. ؛  (مین والمری هزار و سیصد چهارصد ساچمه دارد که به اطراف پخش میکند و همیشه همراه با درد و عذاب است)
سید را روی برانکارد گذاشتیم ؛ گفت چکار میکنید کجا میبرید؟؛ گفتیم بالاخره باید برویم از منطقه ؛ گفت ولم کنید بگزارید همینجا باشم!!!
چند کیلومتر داخل منطقه جنگی بودیم با آنکه منطقه پر از مین بود ما بدون شناخت مسیر ایمن سراسیمه آنها را جابجا کردیم !
با آن حال به خواست خدا شخص دیگری روی مین نرفت و ما بدون توجه به کارمان ادامه دادیم.
پای سید مرتضی بریده شده بود و با رگ و مویرگها آویزان بود ؛ سه چهار بار پای او رفت زیر پای من ؛ پا کشیده شد اینها ، بی شباهت به صحنه کربلا و حضرت ابولفضل نبود ... ؛ دیدم دارم اذیت میشوم چشمم را بستم پا رو آوردم گذاشتم روی سینه سید ؛ مرتضی گفت: چکار میکنی؟ ولش کن ... بعد تو این حال و هوا مرتضی مادرش را صدا میزد و میگفت یا فاطمه زهرا یا فاطمه زهرا ... بعد سه مرتبه این دعا را زمزمه میکرد (اللهم اجعل مماتی شهادت فی سبیلک) این خون همینطور داشت میریخت و او بی قرار میشد ؛ برانکارد کوچک بود ، سر سید می افتاد پایین او نمیتوانست راحت نفس بکشد در حالی ما حواسمون نبود و فقط سعی میکردیم با نبشی و برانکارد دستساز الکی او را جابجا کنیم ؛ اینجا دیگه مرتضی تحمل نکرد و ناگاه سرش را بالا اورد و گفت خدا همه گناهان من را ببخش و من را شهید کن!
این آخرین ذکر سید بود و بعد از این دیگر رفت به اغماء ...

تا آنکه آوردیم داخل ماشین ؛ به سرعت برگشتیم عقب ؛ بعد چهل دقیقه رسیدیم اولین اورژانس صحرایی بردنش سید و یزدان پرست را داخل  ؛ برا تنفس مصنوعی؛ ولی دیگر جواب نداد ...


2.خاطره جالب سردار سعید قاسمی درباره لحظه شهادت شهید آوینی از زبان خود شهید:
سال سوم شهادت شهید سید مرتضی آوینی رفته بودیم اصفهان ؛ برای سخنرانی ؛آهنگران قبل من نوحه خوانی کرد و نوبت من شد ؛  بعد از سخنرانی که آمدم پایین منبر ؛ یک دانشجویی که قد و قواره اش به این حرف ها نمیخورد(جبهه و جنگ و انقلاب) آمد پیش من و گفت: من نه شما رو میشناسم نه این آقا (شهید آوینی) را میشناختم ؛ دیشب دم دمای صبح من یک خوابی دیدم و این آقا رو تو خواب دیدم ؛ ایشون تو خواب به من گفت فردا یک نفر میاد تو دانشگاه راجب من صحبت میکنه و خاصه لحظه شهادت رو میگه ...به ایشان بگویید: اینجوری نبود ؛ اینها صورت ظاهری را میدیدندکه مثلا (بال بال میزدند) اولا من نمیدانم چرا این مقام رو به من دادند ؛ آیا به خاطر خدماتی بود که برای شهدا کردم ؛ نوشتم ؛قلم زدم ، وقت گذاشتم برای اینها ؛ اما اون لحظه ای که اتفاق افتاد سراسیمه آمدند سر وقتم (ملائکه) ؛ من این فاصله را که به سمت منبع نوری داشتند مرا میکشاندند ... چه لحظه زیبایی است ؛ نمیتوانم برایتان تعریف کنم ... اینها صورت ظاهر را میدیدند (ما مجروح شدیم) ولی ماجرا چیز دیگری بود!
آن پسر دانشجو میگفت: من بعد از بیدار شدن از خواب برای اینکه ترسیدم یک وقت فراموشم نشود ؛ ان خواب را نوشتم ...
بعد ان پسر آن کاغذ را به من داد و الان آن را در اسنادم دارم ...
و دقیقا همان اتفاق افتاده بود من انروز درباره لحظه شهادت شهید صحبت کرده بودم و ...

دانلود صوت سخنرانی سردار سعید قاسمی سالگرد شهید آوینی:
http://www.afsaran.ir/media/download/1405878
http://yon.ir/9201

#ماجرا #خواب #دانشجو #اصفهان #شهید #مرتضی #آوینی #سید #لحظه #شهادت #ملائکه #فرشتگان #عالم #بعد #مرگ #سردار #سعید #قاسمی #فکه #مستند #روایت_فتح #مین #انفجار #مجروح_شدن #زخمی_شدن #خون #سخنرانی #سالگرد #دانلود #سال92 #سید_شهیدان_اهل_قلم #فایل #صوتی

بازنشر:
http://www.afsaran.ir/link/1245609
http://mehrdadz.blog.ir/post/483
http://sangariha.com/view/post:6849863/1459820073/

/



موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۱/۱۶
مهرداد بچه مثبت

روایت

شهادت

شهید

شهید آوینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی