امام خمینی: والله قسم، من رأی به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم !
به نام خدای شنهای طبس
امام خمینی در نامه عزل منتظری:
والله قسم، من با نخست وزیری بازرگان مخالف بودم
والله قسم، من رأی به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم
والله قسم، از ابتدا با انتخاب منتظری مخالف بودم
پینوشت:
هیچگاه امام قبل از اینکه حجت برمردم تمام شود نظر عجولانه ای نمیدادند که انتخاب آنها یا نمایندگان شان زیر سوال رود ،چرا که متهم به دیکتاتوری می شدند ، امام صبر می کردند ملت به بلوغ و فهم سیاسی مورد نظر برسند بعد اقدام میکردند و به این روش تداوم انقلاب تضمین میشود ، و بدین شکل مردم متوجه تـاثیر انتخاب غلط یا درست شان در کشور خواهند شد.
تقدیر چنین بود که ایران انقلابی بنی صدر را از میان دیگر نامزدهای متعهد به ریاست جمهوری انتخاب کند بی آنکه بداند رای رهبر انقلاب چیز دیگری است. امام ۱۰ سال بعد از این نخستین انتخاب ششم فروردین ۱۳۶۸ در نامه ای به آیت الله منتظری به این انتخابات اشاره می کند و رای خود فاش می سازد: «واللَّه قسم، من رأى به ریاست جمهورى بنى صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.»
(صحیفه امام، ج۲۱، صص ۳۳۱)
چنین می شود که رهبر پرنفوذ و
قدرتمند بزرگترین انقلاب قرن در اوج اقتدار و قدرت، نظر خود را در خصوص
مهمترین، حساس ترین و سرنوشت سازترین اتفاق بعد از انقلاب، حتی از
نزدیکترین یاران خود مخفی می سازد و به رای جمهور کشورش گردن می نهد و بر
اساس همان رای اکثریت، برخلاف دیدگاه و رای خود یعنی ولی فقیه زمان، حکم
ریاست جمهوری را تنفیذ می کند و البته این تنفیذ را به مواردی هم مشروط و
محدود می کند.
«تنفیذ و نصب اینجانب و رأى ملت مسلمان ایران محدود است به
عدم تخلف ایشان از احکام مقدسه اسلام و تبعیت از قانون اساسى اسلامى
ایران.»
(صحیفه امام، ج۱۲، ص ۱۳۹)
هیچکس تا زمانی که بعدها خود امام در نامه خود به منتظری اعلام کرد که به
بنی صدر رای نداده است، از رای و نظر ایشان در دور اول انتخابات خبر نداشت.
با توجه نفوذ معنوی فوق العاده امام در ذهن و جان مردم، بیراه نیست که
بگوییم اگر ملت کوچکترین نشانه ای از رای امام در دست داشت، قطعا کسی دیگر
را انتخاب می کرد و بنی صدر رای نمی آورد. اما بنیانگذار نظام، مسلک دیگری
داشت. رای مردم برای وی حجت بود. انتخاب بنی صدر سیره عملی و سیاسی امامی
است که اگر چه برای دفاع از اسلام و احیای شریعت نبوی قیام کرده است اما
رای مردم را اصل و فصلالخطاب می داند و آن را بر رای خویش که ولی فقیه
است، مقدم می دارد.آنچه در رفتارشناسی حضرت امام با دولت اول و شخص بنی صدر
حائز اهمیت است، عدم دخالت ایشان در امور دولت است. رهبر کبیر انقلاب
اسلامی امور دولت را به کابینه و شخص رییس جمهور وامی گذارد و حتی در قالب
رهبریت نظام نیز در امر اجرای امور نظام ورود پیدا نمی کند. وی در پاسخ
نامه بنی صدر که از ایشان تقاضای اتخاذ تصمیم در خصوص مسائل مربوط به نخست
وزیری شهید رجایی می کند، می گوید:
«بسمه تعالى. اینجانب دخالتى در امور نمىکنم موازین همان بود که کراراً گفتهام. و سفارش من آن است که آقایان تفاهم کنند و اشخاص مؤمن به انقلاب و مدیر و مدّبر و فعّال انتخاب نمایند. والسلام علیکم .- روح اللَّه الموسوى الخمینى.»
(صحیفه امام، ج۱۳، ص: ۱۷۵)
دیگر مساله قابل تامل در رفتار امام، مخالفت او با پیشنهاد نخست وزیری حاج سیداحمدآقا از سوی بنیصدر است. امام خمینی(س) برخلاف تمام رهبران تاریخ که فرزندان و منصوبان خود را در اولین فرصت به قدرت می رسانند، در پاسخ به نامه بنی صدر که نخست وزیری سیداحمدآقا را عین صواب می دانست، با هوشیاری تمام نوشت:
«بسمه تعالى. بنا ندارم اشخاص منسوب به من متصدى این امور شود. احمد، خدمتگزار ملت است و در این مرحله با آزادى بهتر مىتواند خدمت کند. والسلام علیکم. روح اللَّه الموسوى الخمینى»
(صحیفه امام، ج۱۳، ص: ۵۶)
منابع:
http://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh?volume=21&tid=196
http://www.habilian.ir/fa/vije/vijenameha/Vijenameha/v003_30khordad/page04_01.html