راز کبودی دهان آیت الله قاضی چه بود؟ 26 سال مراقبت کلام
چهارشنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۵۶ ق.ظ
به نام خمدای مهدی عج
ماجرای ۲۶ سال ریگ در دهان مرحوم قاضی
آیت الله سید محمد
حسینی همدانی – صاحب تفسیر «انوار درخشان»- میفرمود: در مدرسه قوام حجره
داشتم، مطلع شدم مرحوم آقای قاضی تبریزی در گوشه تنگ مدرسه حجره کوچکی
اختیار کرده و من از این کار تعجب کردم، بعد معلوم شد ایشان به علت تنگ
بودن منزلشان و نیز کثرت عیال و اولاد، فراغت بال برای تهجد و عبادت و خلوت
نداشتند؛ در طول دوران تحصیل در مدرسه قوام، شبی را ندیدم که مرحوم قاضی
به آرامش و خواب و استراحت بگذارند و شبی را بدون ناله و گریه به سر
بیاورد.
در این مدت نزدیکی
با مرحوم قاضی، حالات و جریاناتی از ایشان می دیدم که در عمرم جز در مرحوم
نائینی و اصفهانی، در شخص دیگری ندیده بودم. او را چنین یافتم که در تمام
رفتار و اخلاق اجتماعی و خانوادگی و تحصیلی خود غیر از همه کسانی بود که من
از نزدیک در درس آنها و یا در کنار آنان تحصیل می کردم. مخصوصاً او را
دائم السکوت و الصمت می یافتم. احیاناً از دادن پاسخ نیز طفره می رفت و
گاهی احساس می کردم که برای او پاسخ دادن بسیار سخت است تا اینکه تصادفاً
به نکته ای برخوردم که بسیار توجه مرا جلب کرد و آن هم این بود که داخل
دهان مرحوم قاضی کبود رنگ بود، از استاد پرسیدم علت چیست؟
ایشان مدتها پاسخم
نداد بعدها که خیلی اصرار کردم و عرض کردم که به جهت تعلیم می پرسم و قصد
دیگری ندارم،باز به من چیزی نفرمود تا اینکه روزی در جلسه خلوتی فرمودند:
آقا سید محمد! برای طی مسیر طولانی سیر وسلوک، سختی های فراوانی را باید
تحمل کرد و از مطالب زیادی نیز باید گذشت؛ آقا سید محمد! من در آغاز این
راه در دوران جوانی برای اینکه جلوی افسار گسیختگی زبانم را بگیرم و
توانائی بازداری آن را داشته باشم 26 سال ریگ در دهان گذارده بودم که از
صحبت و سخن فرسایی خودداری کنم، اینها اثرات آن دوران است!»
http://yon.ir/14000
http://yon.ir/14000
https://www.mashreghnews.ir/news/234450/
http://www.marefatallah.com/2016/06/05/
از امام صادق(ع) روایت است که فرمود : آسایش دنیا در چهار چیز است که یکی از آنها سکوتی است که به وسیله ی آن حال قلب و دلت و آنچه را که بین تو و خالق توست را بشناسی.
این یعنی سکوت ، تفکر انسان را آزاد می کند و مواد فکر را هر لحظه به جریان می اندازد .
آیت الله
حسینی همدانی صاحب تفسیر انوار درخشان:
در مدت تحصیلی که نزد آیت الله قاضی بودم به نکته عجیبی برخورد کردم داخل دهان ایشان کبود رنگ بود، از استاد پرسیدم علت چیست؟
در مدت تحصیلی که نزد آیت الله قاضی بودم به نکته عجیبی برخورد کردم داخل دهان ایشان کبود رنگ بود، از استاد پرسیدم علت چیست؟
ایشان مدتها پاسخم
نداد،تا اینکه روزی در جلسه خلوتی فرمودند:
آقا سید محمد! برای طی مسیر طولانی سیر وسلوک، سختی های فراوانی را باید
تحمل کرد و از مطالب زیادی نیز باید گذشت؛ آقا سید محمد! من در آغاز این
راه در دوران جوانی برای اینکه جلوی افسار گسیختگی زبانم را بگیرم و
توانائی بازداری آن را داشته باشم 26 سال ریگ در دهان گذارده بودم که از
صحبت و سخن فرسایی خودداری کنم، اینها اثرات آن دوران است!
اگر یک فقیری دم در می آمد، بشقابش را می داد به فقیر و دیگر دستش را به سفره دراز نمی کرد می گفتیم از بقیه غذاها بخورید. می گفت: نه این ها مال بچه های من است. من سهم خودم را دادم رفت.
ایشان قبل از اینکه بچه ها به دنیا بیایند جنسیتشان را می دانست. بعد هم می آمد خانم هایش را دلداری می داد که عیب ندارد که این هم دختر است و دختر و پسر با هم فرقی ندارند.
یک جریان دیگر هم برایتان تعریف کنم: همسر ما، آقای شریفی بعد از فوت آقا به نجف رفته و وادی السلام را زیارت می کند اما سر قبر آقا نمی رود، بعد خواب می بیند که آقای قاضی به ایشان می گوید: تا این جا آمدی ولی دیدن من نیامدی؟ من هم همان موقع این خواب را دیدم که پدرم گفت: فاطمه! این آقا تا این جا آمد ولی پیش من نیامد.
۹۷/۰۱/۰۸