به نام خدای مهدی ع

به نام خدای مهدی ع
به نام خدای مهدی عج
به نام خدای مهدی عج
همتی راننده اکبر هاشمی:
شاید در رزومه همتی به جز رئیس بانک مرکزی، رئیس بیمه مرکزی و معاونت سیاسی
اداره اخبار صدا و سیما، اشاره ای به دوران رانندگی وی برای علی اکبر
هاشمی رفسنجانی نشده باشد اما حقیقت ماجرا این است که همتی پیش از همه این
مناصب، در اواخر دهه 50 و به واسطه رابطه فامیلی همسرش با برادر علی اکبر
هاشمی رفسنجانی، بعنوان راننده شخصی به دستگاه مرحوم آیت الله هاشمی
رفسنجانی ورود کرد. همین رزومه رانندگی سبب ظهور و بروز دوران طلایی در
حیات کاری آقای وزیر اقتصاد شد.
همتی اندکی پس از در خدمت بودن مرحوم هاشمی رفسنجانی، به مدیرکلی اداره
اخبار صدا و سیما منصوب شد و در ادامه به معاونت سیاسی صدا و سیما رسید.
اما اثرات رانندگی برای مرحوم هاشمی رفسنجانی به اینجا ختم نشد و همتی در
سال 1373 به ریاست کل بیمه مرکزی دست یافت.
https://www.naftema.com/report/167794/%D9%BE%D9%84%D9%87-%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%88%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF
انتقاد مرحوم احمد خمینی(ره) چند روز قبل فوت علیه اکبر هاشمی:
بیسروصدا قیمت دلار که آقایان قول داده بودند دور و بر 100 تومان تثبیت
شود به مرزهای 500 تومان نزدیک میشود و چون قیمت ارزهای خارجی به صورت
معیار اصلی تعیین قیمت برای انواع کالا و خدمات مورد نیاز مردم درآمده است
مسلماً باعث افزایش مجدد قیمتها میگردد. آیا در این تصمیمگیریها
آمریکای جنایتکار اعمال نظر و نفوذ کرده و ما را در یک دور تسلسل باطل
گرفتار ساخته است و یا اینکه ما به دنبال حوادث و رویدادها حرکت میکنیم
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1394/12/05/1009889/
به نام خدای مهدی عج
به نام خدای مهدی عج
رهبر معظم انقلاب:
کسانی میتوانند ادّعا کنند که اگر امام زمان بیاید، پشت سر آن حضرت در میدانهای خطر قدم خواهد گذاشت که وقتی کشور اسلامی مورد تهدید دشمن است، آماده دفاع از ارزشها و میهن اسلامی و پرچم برافراشته اسلام است، آنهایی که در دوران دفاع مقدّس، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدّس شرکت میکردند، منتظران حقیقی بودند.
https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=1002
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
رهبر معظم انقلاب:
عزیزان من! میخواهم عرض کنم که، بارِ
سنگینِ حفظِ این امانتِ الهی - یعنی جمهوری اسلامی - بر دوش شماست.
من میخواهم به شما جوانان عزیز، به شما پاسداران عزیز، به شما سازمانِ با عظمت و پرشکوه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به شما بسیجیها، به شما ارتشیهای مؤمن و دلسوز و ساخته و پرداخته انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، به شما جوانان قشرهای مختلف این کشور و به خانوادههای گوناگون، از متوسّطها، پایینتر از متوسّطها و بالاتر از متوسّطها، عرض کنم که عزیزان من! بارِ سنگینِ حفظِ این امانتِ الهی که امانت پیغمبران است، بر دوش شماست. جمهوری اسلامی، امانتِ تاریخىِ انبیای عظام الهی است. آرزوی موسی و عیسی و آرزوی همه اولیا و ائمّه بزرگوار ماست که امروز تحقّق پیدا کرده است؛ ولو ناقص. (کاملش هم، انشاءاللَّه، در دوران حکومت کبری و ولایت عظمای حضرت بقیةاللَّه فیالارضین، ارواحنالترابمقدمهالفداه، ظاهر و آشکار خواهد شد.) این، بارِ خیلی سنگین و محموله پر ارزشی است. این را شما باید حفظ کنید و این میسّر نیست مگر با حفظ نفس. مراقب باشید و دشمن را ناکام کنید.
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2738
عزیزان! من میخواهم به شما جوانان قشرهای مختلف و به خانوادههای گوناگون کشور عرض کنم که جمهوری اسلامی، امانتِ تاریخىِ انبیای عظام الهی است. آرزوی موسی و
عیسی و آرزوی همه اولیا و ائمّه بزرگوار ماست که امروز تحقّق پیدا کرده
است؛ ولو ناقص! (کاملش هم، انشاءاللَّه، در دوران حکومت حضرت بقیةاللَّه ظاهر و
آشکار خواهد شد) حفظِ این امانتِ الهی یعنی جمهوری اسلامی بر دوش شماست.
به نام خدای مهدی ع
رهبر معظم انقلاب:
هر جا هستید چه در دانشگاه و حوزه علمیّه و مدارس گوناگون و چه در بازار و کارخانهها و پادگانها و روستاها و شهرها احساس کنید که سرباز وجود مقدّس ولىّ عصر اروحنا فداه هستید. برای آن بزرگوار کار کنید و از خدای متعال هم توفیق و کمک بخواهید.
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2775
رهبر معظم انقلاب: هر جا که مشغول کار هستید احساس کنید که سرباز وجود مقدّس
ولىّ عصر اروحنا فداه هستید.
به نام خدای مهدی عج
سید احمد میرطاهری میگوید: همراه با حاج سعید قاسمی و چند تا از بچه ها سفری داشتیم به منطقه جنوب ، در تعاون جنوب ، در اتاق یکی از آقایان عکسی دیدیم که قاب شده بود ، به دیوار در عکس تصویر منطقه ای به چشم میخورد که اسکلت شهدا روی زمین افتاده بود. خیلی جا خوردیم ، پرسیدیم محل این عکس کجاست؟ که فهمیدیم فکه است. دیدن آن عکس ، آتشمان زد ، یک راست رفتیم فکه ، منطقه والفجر مقدماتی و از آنجا به طلائیه ، در کمال حیرت و ناباوری دیدیم که اسکلت های سفید شده ای روی زمین ریخته است. شدت گرما و آفتاب آنها را سفید کرده بود. آن تعدادی را که دم دستمان بودند وارسی کردیم ، پلاک و وسایلشان را که دیدیم ، متوجه شدیم ، همه شان شهدای خودمان هستند . یک سری عکس از آنجا گرفتیم و بردیم برای بعضی از آقایان که مدعی خیلی مسائل بودند. همین بود که ما گروه راه انداختیم و از تهران آمدیم جنوب بدون آنکه به کسی وابسته باشیم.
حاج سعید میگفت: من در طلائیه توی این مانده بودم که آیا اینها شهدای ما هستند. که به این سادگی روی زمین افتاده اند؟ پیکر آنها تبدیل به اسکلت شده بود ولی همه اندام و وسایل و تجهیزات شان موجود بود!
از همانجا کلید کار تفحص در جنوب زده شد و در همان سری اول حدود 300 شهید پیدا شد.
کتاب تفحص ص31 و ص32 و ص63
سید احمد میرطاهری میگوید: پس از جنگ در سال69 همراه با حاج سعید قاسمی رفتیم منطقه جنوب ، در تعاون جنوب عکسی دیدیم که اسکلت شهدا روی زمین افتاده بود. خیلی جا خوردیم ، پرسیدیم محل عکس کجاست؟ فهمیدیم فکه است. آن عکس ، آتشمان زد ، یک راست رفتیم فکه ، منطقه والفجر مقدماتی و از آنجا به طلائیه ، در کمال حیرت و ناباوری دیدیم که اسکلت های سفید شده ای روی زمین ریخته است. شدت گرما و آفتاب آنها را سفید کرده بود. تعدادی را وارسی کردیم ، پلاک و وسایلشان را که دیدیم ، متوجه شدیم ، همه شان شهدای خودمان هستند! بعد بدون آنکه به کسی وابسته باشیم گروه راه انداختیم و از تهران آمدیم جنوب و از همانجا کلید کار تفحص زده شد و در همان سری اول حدود 300 شهید پیدا شد!
به نام دای مهدی عج
پنج شش ماه پس از پیروزی انقلاب، طی مأموریتی از تهران به شهر خودم مشهد آمدم. در آن هنگام عضو شورای انقلاب، و نماینده ی شورای انقلاب در وزارت دفاع، و نماینده ی امام در تعدادی از سازمانهای کشور بودم. خدای متعال خواست که پس از سالهای سختی ستم و آزار و اذیت واستضعاف، با احساس عزت اسلام و مسلمین و سربلندی مجاهدین راه خدا، وارد این شهر شوم. مقامات شهر از من خواستند تا از ساختمان «کمیته ی مرکزی انقلاب» بازدید کنم. کمیته های انقلاب در آن زمان اداره ی بیشتر امور شهرهای ایران را برعهده داشتند. ساختمان «حزب رستاخیز» در مشهد برای این منظور انتخاب شده بود. این ساختمان، یک ساختمان بزرگ و مجلل چند طبقه بود که حزب شاه آن را به عنوان مقر خود بنا کرد و ساختمان را هم تکمیل کرد. اما خدا آن حزب را به بدترین وجهی متلاشی کرد و ساختمان به دست انقلابیون افتاد و آنها هم ساختمان را مقر مرکزی کمیته ی انقلاب مشهد قرار دادند. به من گفتند: آخرین طبقه ی این ساختمان در حال حاضر مخصوص زندانیان خطرناک است. اسامی آنها را ذکر کردند و من بیشترشان را می شناختم؛ ازجمله ی آنها فردی به نام «بابایی» بود که نام دیگری هم داشت: «برومند». و من نمیدانم کدام یک از این دو نام، حقیقی بود. او از شکنجه گران من در پنجمین زندان بود. گفتم: سبحان الله ولاحول ولا قوة الا بالله! به همراه آقای طبسی -رئیس کمیته ی انقلاب و نماینده ی امام در آستان قدس رضوی- و نیز فرماندار، به ساختمان کمیته رفتیم. این فرماندار با من در این زندان بود و شکنجه هم شد. به طبقه ی بالا رفتیم. آنجا اتاقهای بزرگی بود و بازداشتی ها در آن اتاقها نشسته بودند. اتاقها پنجره هایی بزرگ رو به خیابان و بدون نرده ی آهنی داشت. دیدم این اتاقها برای بازداشت مناسب نیست، زیرا ممکن است فرد بازداشتی خطرناک خود را از پنجره به بیرون پرت کند. اما ظاهرا مسئولان کمیته ی انقلاب میدانستند که این بازداشتی ها «أحرص الناس على حیاة» از همه ی مردم سخت تر به زندگی چسبیده اند! و احتمال اینکه جان خود را به خطر بیندازند، وجود ندارد. از این رو آنها را در اتاقهای بزرگی که پنجره های عریض دارد، رها کرده اند.
در یکی از اتاقها را باز کردند. برخی از آنها را شناختم. سلام کردم و به
آنها توصیه کردم اطلاعاتی را که دارند، بدهند و با انقلابیون همکاری کنند، و
هیچ امیدی به بازگشت رژیم ساقط شده نبندند، و اینکه این انقلاب پیروز شده و
به اذن خدا به پیروزی های خود ادامه خواهد داد؛ لذا تنها کاری که باید
بکنند، اعتراف و همکاری است.
در گوشه ی اتاق مردی را مشغول نمازدیدم. او را شناختم؛ «بابایی» بود. به
بازداشتیها گفتم: این بابایی است؟ گفتند: بله. گفتم: عجب! من با او خاطراتی
طولانی دارم.
نگاه ها متوجه او شد و او نماز خود را رکعت بعد رکعت ادامه میداد، بدون
آنکه سلام بدهد! او از من هراس داشت و احساس خطر میکرد؛ لذا خودش را مشغول
یک نماز دروغین کرده بود تا با من روبرو نشود!
به اتاق دیگری رفتم و به بازداشتی های آن اتاق سرزدم. سپس به اتاق قبلی
برگشتم. ناگهان در اتاق را باز کردم؛ بابایی تا مرا دید مبهوت و دستپاچه شد
و فرو ریخت.
شروع کرد به التماس کردن و خوردن قسمهای شدید و غلیظ، که جوانی سبک مغزو
فریب خورده بودم. من بدون آنکه به او پاسخی بدهم، ایستادم و به حرفهایش گوش
دادم.
بعد به او گفتم: به یاد داری با من در زندان چگونه رفتار میکردی؟ فقط یک
مورد را به یادت می آورم.
یادت هست که در اتاق شکنجه محاسن من را میگرفتی و مرا به زمین می انداختی،
بعد با کشیدن محاسنم مرا بلند میکردی و کلماتی زننده به من میگفتی و مرا به
زمین میکوبیدی، و باز همین طور ...؟ گفت: بله، اینها را به یاد دارم.
در این حال همراهان من از خشم برافروختند و اگر من آنها را آرام نکرده
بودم، میخواستند کار او را بسازند.
سپس در ادامه گفتم: من حاضرم تو را نجات دهم، و میدانی که قدرت این کار را
دارم؛ اما به یک شرط، و آن شرط این است که ما را از محل اختفای رئیست آگاه
کنی.
این رئیس که سراغش را از بابایی گرفتم، یک شخصیت ساواکی خطرناک بود. همو
بود که پایه ی ساواک مشهد را گذاشت و از آغاز تأسیس تا ساعتی که منهدم شد،
در موقعیت خود باقی ماند؛ با آنکه رؤسا مرتبا تغییر میکردند.
همه ی اطلاعات مربوط به مشهد و بلکه خراسان، در این مرکز ساواک متمرکز بود.
من میدانستم که بابایی میداند رئیس ساواک خراسان کجا است زیرا این جماعت
حتی در ایام پیروزی انقلاب هم باهم ارتباط داشتند، اما او اصرار میکرد که
نمیداند. بعد هم گفت به گمانم از ایران خارج شده است.
به هر حال، بابایی محاکمه و اعدام شد. او جنایاتی مرتکب شده بود که به خاطر
هریک از آنها مستحق کیفر اعدام بود.
سرانجام، آن رئیس زندان ساواک نیز پس از چند سال مخفی شدن، دستگیر و زندانی
شد.
من از گستاخیها و وقاحت بابایی در پنجمین زندانم خیلی چیزها به یاد دارم.
روز بعد از شکنجه ام -که شرح آن را دادم- این مرد به سلول من آمد.
با وجود تاریکی شدید فضای سلول، او را شناختم. روی زمین نشست. و البته
نشستن در داخل سلول، برای افرادی جز زندانیان، ممنوع است.
او با لحنی توأم با احترام و ادب(!) سخنانش را با احوالپرسی شروع کرد: آقا
سید! حالتان چطور است؟! امیدوارم از زندان بدتان نیاید!
و ادامه داد: من میخواهم به حضرتعالی نصیحتی بکنم، و آن اینکه هر اطلاعاتی
را که در اختیار دارید، ارائه بفرمایید و به همه ی پرسشها پاسخ صریح بدهید؛
وگرنه خدای ناکرده، خدای ناکرده، با شما کاری میکنند که شایسته ی جایگاه و
شخصیت حضرتعالی نیست!
کسی که همین دیروز مرا مورد بدترین شکنجه های بدنی و روانی قرار داده بود،
با چنین لحن وقیحانه ای با من سخن میگفت! از حرفهایش خنده ام گرفت و پاسخی
به او ندادم ... و او رفت.
منبع کتاب: خون دلی که لعل شد ص 214
به نام خدای مهدی عج
به نام خدای مهدی عج
منبع کتاب: خون دلی که لعل شد ص 212
همچنان که هر چیز دیگری چه گرفتاری، چه لذت پایانی دارد و تمام میشود، این نوبت شکنجه هم به پایان رسید. پایم را باز کردند. برخاستم، تلوتلو میخوردم و قادر به راه رفتن نبودم. هردو پایم ورم کرده بود و درد سراسر وجودم را فراگرفته بود. یکی از آنها گفت: به سلولت برو؛ ولی تو را به اینجا برمیگردانیم تا آنکه اعتراف کنی. وقتی به سلول برگشتم و وارد آن شدم، احساس راحتی عجیبی کردم! احساس نوعی امنیت و اطمینان به من دست داد. پس از آن خشونت ددمنشانه و شکنجه ی نفرت انگیز که در اتاق شکنجه با آن مواجه شدم، اکنون چهاردیواری ای که مرا احاطه میکرد و دری که پس از ورودم بسته شد، در من نوعی آرامش روحی می آفرید! خدا را شکر کردم که این سلولم را که معمولا جای احساس تنهایی و غربت است مایه ی آرامش و اطمینان ساخته است. روی زمین نشستم، و از اینکه بدون شکنجه شدن پایم را دراز میکردم، و بدون آنکه کلمات گزنده و زننده گوشم را بیازارد، سرم را به دیوار تکیه میدادم، احساس لذت میکردم. نمیتوانم همه ی جزئیات شکنجه را بیان کنم؛ چون فراتر از آن است که در بیان بگنجد. شرح آن، ضرورتی هم ندارد؛ زیرا دردآور و ناراحت کننده است.
کتاب: خون دلی که لعل شد ص212
به نام خدای مهدی عج
امام هادی(ع) فرمودند:
اگر نبود دانشمندانی که بعد از غیبت قائم شما را به سوی او دعوت میکنند ، و به سوی او رهنمون میشوند ، و از دین او دفاع میکنند ، و بندگان ناتوان را از دام های شیطان و پیروان شیطان و نواصب اهل بیت نجات میدهند ، احدی باقی نمیماند ، جز اینکه از دین خدا مرتد ، میشدند.
یوم خلاص حدیث 298 ص 210
طبرسی ، احتجاج جلد۲ص۴۵۵
امام هادی(ع) فرمودند:
امام هادی(ع): اگر علما شما به سوی قائم دعوت نمیکردند و از دین او دفاع نمیکردند ، همه شما مرتد میشدید!
به نام خدای شنهای طبس
https://www.aparat.com/v/fgv51wm
در شرایطی که اسرائیل پس از ...
به شهادت رساندن سید حسن نصرالله...
رهبر انقلاب را تهدید کرده بود!!
در یک موضع شگفت آور رهبر معظم انقلاب اعلام میکنند
که نماز جمعه آتی را ایشان خواهند خواند!...
پس از این تصمیم رهبری ...
بیش از 2میلیون مردم ولایتمدار ایران از شهرهای مختلف...
خود را به تهران رسانده تا به مردم عالم اعلام کنند
در راه حفظ کشور و انقلاب و پشتیبانی از رهبر خود
جان و مال نمیشناسد و همواره آماده است.
به نام خدای مهدی عج
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
نامه رهبر انقلاب به جوانان امریکا یعنی آقا داره از بلاد کفر،آدم جذب میکنه برا ظهور!
باید به جوان ایرانی گفت جانمانی برادر!
متن نامه رهبر انقلاب به جوانان آمریکا در حمایت از فلسطین
https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=56573
به نام خدای مهدی عج
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای مهدی عج
به نام خدای شنهای طبس
https://www.rokna.net/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B4%D8%A8%DA%A9%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-78/784641-%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D9%87%D9%85%D9%87-%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B4-%D8%AA%D8%A7-%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B4%D8%B1%D9%81-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
در یکی از موارد شکایت خانواده کرمی علیه پسرشان در تاریخ ۲۵ مرداد ماه سال ۱۴۰۱ (کمتر از ۵ ماه پیش)، پدر محمدمهدی کرمی در ساعت ۹:۴۵ به گشت فوریتهای پلیسی ۱۱۰ مراجعه کرده و عنوان داشته پسرش به مواد مخدر اعتیاد دارد و اقدام به تخریب وسایل منزل و تهدید اهالی منزل با چاقو کرده است.
سوابق محمدمهدی کرمی به مصرف مواد مخدر و آزار و اذیت خانواده محدود نمیشود، نامبرده در تاریخ ۱۶ آبان سال ۹۸ به علت مصرف مشروبات الکلی بازداشت و برای او پرونده قضائی تشکیل شده است.
در دوران خدمت نظام وظیفه کرمی نیز دو سابقه محکومیت قطعی به اتهام فرار از خدمت دیده میشود. او همچنین در سال ۹۴ به اتهام تهیه و توزیع سه کیلو گرم مواد منفجره (اکلیل سرنج) در دادسرای شهرستان نظرآباد پرونده قضائی داشته است.
https://www.mashreghnews.ir/news/1453858/
به نام خدای شنهای طبس
دوش در عالم رویا به بهشتم بردند
واندرآن باغ به دست ملکم بسپردند
چه بهشتی همه در هاله ای از نور و سرور
طاقی از گل زده بودند به هر راه عبور
اهل جنت همه چون قرص قمر می بودند
همه آئینه ای از صبح ازل می بودند
سینه ها پر ز می عشق وتهی از غم بود
حجره هاشان همه از برگ گل مریم بود
انبیا ص درطبق نور گذر می کردند
می گذشتندو به من نیز نظر می کردند
هر چه دیدم به جنان مظهر زیبایی بود
ملکم داد نشان آنچه تماشایی بود
همه اهل جنان گوش به فرمان تواند
آن چه دیدیم به جنت همه از آن تواند
تا به من از ملک این گونه سخن گشت خطاب
همه ی باغ جنان بر سر من گشت خراب
گفتم او را که منم تشنه می ناب کجاست؟
همه ارزانی تو خانه ی ارباب کجاست؟
عمر من در طلب دیدن دلدار گذشت
شب و روزم به هوای رخ دلدار گذشت
به چه کار آیدم ین روضه ی رضوان بی دوست؟
که بود باغ جنان آتش سوزان بی دوست
بهر من باغ جنان نیست مگر روی حسین ع
زین گلستان خیالی ببرم سوی حسین ع
ببر آنجا که بهشت ازلی می باشد
ببر آنجا که حسین بن علی(ع) می باشد
بی حسینم به دل از رحمت حق واهمه است
ببر آن جا که حسین ع و حسن ع فاطمه است
بی حسینم همه روزم به جنان شب باشد
ببر آن جا که علی اکبر ع و زینب س باشد
یا به دوزخ ببریدم که بسوزد بدنم
یا نشان داده سرای شه صد پاره تنم
به جنان گرم گل و نور مسازید مرا
از حسین ابن علی ع دور مسازید مرا
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
مردم کوفه به امام زمان خود نامه نوشتند که بیا ولی بعد چند روز خیانت کردند و حادثه عاشورا رقم خورد ، ملت ایران پای حرف و عمـل نائـب امام زمان خود ایـستادند و بـعد از چهل سال با همه مشکلات و فتنه ها اسقامت کرده و آرزویـشان ظـهور منجی است ...
به نام خدای مهدی عج
علیرغم این که ادعا می شود جمهوری اسلامی ایران با نیروهای بازداشتی منافقین رفتاری خشن داشته است، اما بسیاری از افراد وابسته به سازمان منافقین پس از بازداشت، با ابراز پشیمانی از اقدامات خود توبه کرده و آزاد می شدند، اما تعداد زیادی از آنها بار دیگر وارد سازمان شده و دست به عملیات می زدند و بسیاری دیگر نیز به عراق و فرانسه گریختند.
یکی از توابینی که در سال 67 پس از عفو از سوی جمهوری اسلامی و آزاد شدن از زندان به عراق رفت و فرماندهی یک عملیات تروریستی را در تهران بر عهده داشت، زهره قائمی بود.
او به عراق گریخت و به دشمن جمهوری اسلامی ایران پناه بردپ، پس از گذشت 10 سال مسئولیت عملیات ترور شهید صیاد شیرازی را بر عهده گرفت.
در نهایت این سرکرده گروهک تروریستی زمانی که جمعی از عراقیهای خشمگین از محاکمه نشدن گروهک تروریستی منافقین به اردوگاه اشرف حمله کرده بودند و به همراه 19 عضو دیگر این گروهک به هلاکت رسید.به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
سند رسوایی داعش ایرانی!
کیان پیر فلک کودک معصوم ایرانی در کنار مدافعان امنیت گلوله جنگی خورد و با آنها بر زمین افتاد و به شهادت رسید تا دیگر برای آن هموطنی که برایش سوال بود چه کسی در اغتشاشات جنایت میکند پرسشی نماند!
#ایذه #داعش #جنایت #خیانت #اغتشاش #ترور #هموطن #خوزستان #اصفهان #آبان۹۸ #فتنه #رسوایی #سند
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
جهت اطلاع موسوی لارگانی و حسین میرزایی عوامل اصلی افشاگری و تحقیق و تفحص ماجرای چپاول دولت روحانی از فولاد مبارکه بودند که اتفاقا نماینده مجلس هم هستند، وقتی منابع خبریت میشه عنترنشنال عربستان باید هم هشتک بزنی (نماینده بیشرف) یعنی هم جیبت رو زدند هم مختو!
https://www.kebnanews.ir/news/451601/
به نام خدای مهدی عج
به نام خدای شنهای طبس
بررسی پوشش بانوان ایرانی در سنگ نوشتهها و نقاشیهای برجامانده از ادوار مختلف تاریخی نشان میدهد که پوشش زنان ایرانی حتی قبل از ورود اسلام به ایران، پوششی کامل و منحصر بهفرد بوده است؛ به طوری که مورخ بزرگی مانند ویل دورانت - فیلسوف و تاریخنگار آمریکایی- مینویسد: «حجاب آنچنان در ایران باستان برجسته بود که میتوان گفت حجاب از ایران به کشورهای دیگر راه پیدا کرده است.»
__________________________
منبع: تاریخ تمدن، ج۲، ص۷۸.
https://tabnakbato.ir/fa/news/199074
به نام خدای شنهای طبس
به نام خدای شنهای طبس
https://jadvalyab.ir/blog/%D9%81%D8%AA%D8%AD%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D9%82%D8%A7%D8%AC%D8%A7%D8%B1-%DA%86%D9%86%D8%AF-%D8%B2%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA/