دست نوشته های بچه مثبت/مهرداد

مهدویت + ولایت + شهادت

دست نوشته های بچه مثبت/مهرداد

مهدویت + ولایت + شهادت

دست نوشته های بچه مثبت/مهرداد

تمامی تلاش ها در این وبلاگ ؛ جلب رضایت امام حاضر و ناظرمان مهدی عج است ؛ امید است با عنایت ایشان موفق باشیم ...

بایگانی
پربیننده ترین مطالب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رقیه» ثبت شده است

به نام خدای مهدی عج








جناب آقای حاج غلامحسین یزدان پناه نقل میکردند: شیخی از اهل منبر خیلی مشتاق دیدن آقای مجتهدی شده بود تا اینکه متوجه میشود آقا در منزل آقای حاج حسین مینایی به سر میبرند. وقتی به آنجا میرود و میخواهد وارد خانه شود ، یک مرتبه آقا از در دیگر خانه خارج میشوند ، آقای مینایی به طرف آقا دویده و به ایشان میگویند این شیخ خیلی مشتاق دیدن شماست و مدت هاست میخواهد شما را ببیند.
آقا میفرماید: او میخواهد مرا ببیند امام من نمیخواهم او را ببینم!
وقتی آقای مینایی علت آن را سوال میکنند آقا میفرمایند: پنجاه سال است بر روی منبر ها روضه حضرت سیدالشهدا(ع) میخواند اما تاکنون پلک های چشم خودش تر نشده است! سپس اقا از آن محل دور میشوند. وقتی آقای مینایی کلام ایشان را برای آن شیخ بازگو میکنند، او تایید میکند که همینطور است!

منبع: لاله ای از ملکوت جلد اول ص367




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۰۳ ، ۰۱:۲۹
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای مهدی (عج)





ماجرای نبش قبر حرم حضرت رقیه (ع) و بدن مجروحی که با لباس خودش دفن شده بود ...

به نقل از آیت‌الله خراســانی: 150سال قبل در شام سیّد ابراهیم دمشقی که تنها 3دختر داشت ؛ یکی از دخترانش در خواب حضرت رقیّه (ع) را دید که فرمودند:(به پدرت بگو: به والی بگــوید: میان لـحد و جسـد من آب افتــاده، و بدن من در اذّیت است، بیاید قبر و لحد مرا تعمــیر کند)دختر به سیّد گفت،ولی سیّد از ترس اهل سنت,به خواب اعتنا ننمــود.شب2دختر دوم و شب3دختر سوم دیدو پدر ترتیب اثرنداد.شب4خود سیّد حضرت رقیّه را در خواب دید که فرمودند: چرا والی را خبردار نکردی؟!صبح سید نزد والی شام رفت و خوابش را گفت. والی به علماء شام؛شیعه و سنّی امر کرد؛غسل کنند و لباس‌های پاکیزه بپوشند,تا قبر را تعمیر کنند.اقدام کردند قفل حرم جز به دست همان سید باز نشد ؛ و کلنگ نیز فقط به دست آن سید بر قبر اثر کرد.لحد را شکافتند؛دیدند بدن نازنین حضرت رقیه بین لحد و کفن سالم است ولی آب در قبر افتاده. تا سید به داخل قبر رفت افتاد.زیر بغلش را گرفتند.هی میگفت وای بر من...یزید لعنه الله زن غساله و کفن فرستاده ولی الان فهمیدم دروغ بوده.دختر با لباس خودش دفن شده!سید او را سه شب و روز بدون نیاز به آب و غذا و تجدید وضو روی زانوی خود نگاه داشت تا قبر تعمیر شد.همچنین نقل شده ایشان دختر کوچکی بوده که هنوز به سن بلوغ نرسیده و پشت شریفش از زیادی ضربات مجروح بوده!

این موضوع پیش از این به صورت روضه‌خوانی از سوی حجت‌الاسلام سید حسین مؤمنی و حجت‌الاسلام سید عبدالله فاطمی‌نیا، در حرم مطهر امام رضا(ع) خوانده شده و مورد تأیید علما نیز قرار گرفته است.

منبع:
http://javanenghelabi.ir/fa/1mazhabi/11882

اثبات وجود تاریخی حضرت رقیه (س)/ چگونگی شهادت غم انگیز حضرت رقیه بر اساس 3 منبع
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/178433/

#ماجرای  #نبش_قبر #حرم #حضرت #رقیه #بدن #کبود #زخمی #تازیانه
#شلاق #کتک #مجروح #تربت #منبع #سید_ابراهیم_دمشقی #دختر #زن_غساله #دروغ #قفل_حرم

http://www.afsaran.ir/Link/1140008
http://www.afsaran.ir/Link/1117275
http://mehrdadz.blog.ir/post/202
http://hadinet.ir/view/post:8321265
http://sangariha.com/view/post:6795588/1445281637/
http://www.cloob.com/u/bachemosbatm/121531950
افسران - ماجرای نبش قبر حرم حضرت رقیه (ع) و بدن مجروحی که با لباس خودش دفن شده بود ...




۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۸ ، ۲۲:۴۵
مهرداد بچه مثبت

به نام خدای مهدی (عج)









داستان همه مصائب حضرت زینب (س) ... وای بر دل زینب ... وای بر دل زینب ...

زینب سلام الله در همان کودکی ؛ غم شهادت حضرت محمد (ص) آخرین رسول خدا را تجربه کردند...
مدتی کوتاه بعد آمدند دنبال بابا تا به زور از او بیعت بگیرند ...
در خانه را آتش زدند ... مادرشان فاطمه (س) بین در و دیوار مضروب شدند...
برادرشان محسن (ع) در حادثه به شهادت رسیدند ...
پدر را با زور و دست بسته از خانه بردند تا بیعت بگیرند ...
به مادر تهمت دنیا طلبی و دست اندازی به بیت المال زدند و فدک را از او گرفتند ...
مادر بر اثر جراحت آن حادثه به شهادت رسیدند ... و زینب (س) ماند و آینده پر حادثه اش ...وای بر دل زینب (س)
مردم بعد مدتی با پدر بیعت کرده و او را امیرالمونین خود نمودند ؛ ولی بعد او را در محراب مسجد در حالی مضروب کردند
که برخی میپرسیدند مگر علی نماز میخواند ؛ زیرا معاویه همه افکار را علیه علی (ع) آماده کرده بود.
پدر بعد دو روز به شهادت رسیدند ...
برادرش حسن مجتبی (س) امام جامعه شد ولی با خیانت همسرش و نوشاندن جام زهر او نیز به شهادت رسید.
حتی هنگام تشییع برادرش هم زینب آرام نگرفت چرا که پیکر برادرش تیر باران شد...
و حالا نوبت حسین (ع) برادر دیگر زینب (س) رسیده بود تا به امامت برسد و مظلومیت های زینب ادامه یابد ...
مردم ادعا کردند منتظر حسین (ع)هستند ؛ همین باعث شد ؛ ایشان حج خود را نیمه رها کند و به سوی کوفه بشتابد.
همه چیز آماده شد تا کربلا ؛ کرب و بلا شود ...
امام حسین (ع) ؛تمام حق؛ در مقابل تمام باطل ایستاد ولی اهل باطل سخن حق او را نشنیدند ...
فرزندان حسین (ع) تک به تک و همه عزیزانش در مقابل چشمان زینب (س) پر پر شدند ...
ابولفضل (ع) آن رخ علی ؛ آن پهلوان و قهرمان را به شقاوت تمام به شهادت رساندند.
؛ علی اکبر را که قیمه قیمه کردند ... وای بر دل عمه جان زینب ... ؛
قاسم (ع) یادگار برادرش حسن مجتبی(ع) نیز پر پر میشود ... نوبت علی اصغر (ص) رسید ...
او را هم تشنه لب و در اوج مظلومیت پر پر کردند ...مگر انسان چقدر میتواند پست باشد که حتی به کودکی رحم نکند ...
همه یاران میروند و هیچ کسی نیست حسین(ع) را یاری کند.
حالا کم کم زینب (ُس) تنها میشود و فقط حسین (ع) برادرش برای او باقی مانده ...
او را نیز به شهادت میرسانند و با بیرحمی تمام سر از تن ایشان آنهم از پشت میبرند ... وای بر دل زینب ...
داستان مصائب حضرت زینب به اینجا ختم نمیشود ؛ حالا زینب میماند و کودکان و خانواده برادرش ...
که چگونه به آنها دلداری بدهد ؛ زینب میماند پای کودکان که تیغ رفته ؛ زینب میماند و مهار تازیانه های که بر سر کودکان سرازیر میشود و با بدن خسته و کبودش باید بگیرد.
راستی سوز بانو رباب مادر آن طفل 6 ماهه را چه بگویم ... وقتی رباب (س) به حضرت زینب (س) گفت الان که سیراب هستم در وجودم جوشش شیر را احساس میکنم ... افسوس که علی اصغرم نیست ... وای بر دل زینب ...
همینطور که به شام  میرسیدند ؛ ابلهان زمانه سنگ ها و زباله هایی را به سمت کاروان کربلا پرت میکردند ... زینب با آن غم و خستگی و کبودی چه کند ...
ان همه ناسزا را به اهل کاروان چه کند ...
آن همه نگاه حرامی را به کاروان چه کند ...
بی قراری های رقیه ؛ را چه کند که سراغ بابا را میگرفت ... زینب چه کند که تشت سر برادرش حسین (ع) را مقابل رقیه گذاشتند ...
زینب (س) چه کند رقیه از شدت مصیبت و دیدن سر پدر جان داد ...
زینب (س) چه کند با این جماعت حرامی شام ...
پوزخند های یزید و نگاه کثیف او را بر اهل کربلا چه کند ...
حالا زینب مانده که حالا با تمام این مشکلات دین جدش را چگونه حفظ کند ...
دینی که پدر و مادرش با مظلومیت برای حفظش صبوری کردند ...
برادرانش هم صبوری کردند ... وای بر دل زینب ...
آخر زینب (س) چه کند ؛ وای بر دل زینب ... خدایا این همه مصائب همه با هم ؛ هم مگر میشود ...؟
ای خدا ...
وای بر دل زینب ...
بازنشر:
http://www.afsaran.ir/Link/1319255
 http://www.afsaran.ir/link/998622
http://mehrdadz.blog.ir/post/69
http://www.cloob.com/u/bachemosbatm/119687069
http://hadinet.ir/view/post:8306802
http://sangariha.com/view/post:6744451/1436222610/
http://razesorkh.com/view/post:5203314

#وای_بر_دل_زینب_ #سلام_الله #مصائب #حضرت_زینب_ #عکس #کاروان #عاشورا #تیر_باران #پیکر #امام_حسن #مجتبی_س #طرح #ایده #کار #مطلب #درباره #موضوع #زینب_سلام_الله #واقعه #عاشورا #رنج #ر #مصیبت #کربلا_نبود #اگر زینب_نبود #میماند


علت و چگونگی تیرباران پیکر مکفون امام حسن علیه السلام

http://www.andisheqom.com/public/application/index/viewData?c=234&t=news



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۰۰:۳۷
مهرداد بچه مثبت