به نام خدای سنهای طبس
بچه که مادرش نباشد بهانه میگیرد ، گاهی شکلاتی جواب میدهد برای فراموشی نبودن مادر
ولی خوب باز هم یادش می آید و باز بهانه میگیرد! شاید آن موقع یک اسباب بازی جدید جواب بدهد ، ولی قطعا باز هم خسته خواهد شد و غم نبودن مادر او را بی تاب خواهد کرد ، و ما را کلافه میکند که پس این مادر کجاست؟ ...
نمیشود هم سرزنشش هم کرد ؛ چون حق دارد ، بچه است و مادرش را میخواهد !!
این روز ها برخی غرق در دنیا شده فکر میکنند اگر فلان لباس را بپوشند ، یا فلان سفر را بروند ، یا فلان ماشین را بخرند ، یا فلان ملک را مال خود کنند ، حالشان خوب میشود ، و دیگر هیچ نمیخواهند ، نه ، نمیشود ، همه ما جنس مان چیز دیگری است ، اشتباهی فکر میکنیم ، ما جنس مان از خداست.
نه که اینها که شمردیم بد است ، نه اینها ، فقط سر گرم کننده است ، همچون اسباب بازیهای کودکی که دنبال مادرش میگردد !
به نظرم بهتر است ما هم دنبال مادرمان بگردیم ، و فکر میکنم این مادر زیاد از ما دور نیست ، و اینطوری بگویم بهتر است هر کجا نسیمی از خدا بوزد ، آن مادری که گفتم آنجاست ،
گاهی خدا میتوان در احوالپرسی همسایه ات احساس کرد
گاهی خدا را میتوان در لبخندی جست که به سیمای پدر و مادرت میزنی
گاهی خدا را میتوان در یاری فقیری جست که وقتی به او کمک میکنی هیچکس دیگر کارت را نمیبیند ، چون اصل کاری میبیند
گاهی خدا را در یاری هموطنی حس میکنی که سیل و زلزله کاشانه اش را ویران کرده و تو باید برای آسایش او آستین بالا بزنی
و گاهی هم وقتی پای پیاده میروی دیدار عزیز دل خدا در کربلا خدا را نزدیک تر حس میکنی!
و خیلی کارهای دیگر که میتوان نام برد که عطر خدا میدهد ...
همه اینها حالت را خوب میکند ، خیلی بیشتر از آنچه خیلی دنیا پرستان که فکر میکنند ، با سرگرمی هایشان حالشان خوب میشود ، و همه این تفاوت حال خوش ما و آنها در این است ، که جنس ما جنس خدایی است و باید اسباب بازی ها را رها کرده دنبال عشق اصلی برویم ...