به نام خدای مهدی عج
مراسم اربعین حسینی ؛ مراسمی که رکورد بی سابقه و بزرگترین اجتماع بشری را در خود ثبت کرده امسال با شکوه بیشتری برگذار شد.
این اجتماع از ابعاد مختلفی بسیار عظیم و عجیب است ...
مثلا چند سالی است که داعش یعنی خبیث ترین تروریست و جنایت کاران عالم مشغول جولان در عراق و کشور های منطقه هستند و ما مرتب شاهد تصاویر و ویدئو های فجیع از انها هستیم ... چیزی که هر کسی با دیدن اعمال انها احوالاتش بهم میریزد.
ولی با هم این اوضاع در اربعین حسینی واقعه ای دیگر از تاریخ عاشورا رقم میخورد.که به گفته مسئولین مربوطه حدود 20 میلیون نفر در آن شرکت داشتند. مگر شوخی است ؟ همه میدانیم رسیدگی به 5 نفر در سفر سخت است ولی چطور میشود در آن اوضاع نا امن 20 میلیون نفر زائر میشوند ؛ بدون هیچ خطری میروند و می آیند ؛ بدون اینکه هیچ خونی از دماغ کسی بیاید ؛ حالا خورد و خوراک و پوشاک و خواب و استراحتشان چگونه مدیریت میشود را فقط باید از خدا پرسید ... (در حالی که همه بسیار راحت و راضیند ...) و این بیشک جز معجزه چیز دیگر نمیتواند باشد.
متن زیر گوشه ای از خاطرات یکی از زوار اربعین حسینی است که با هم میخوانیم ...
در اخرین روزها مانده به اربعین پاسپورتم که برای تمدید داده بودم دستم رسید ؛ کار هایم را جور کردم و حرکت کردم ؛ فرودگاه که رفتم ؛ هیچ بلیطی برای پرواز نبود باید در صف کنسلی ها میماندم ؛آنهم نفر 35 بودم ؛ به ناچار از طریق ترمینال و اتوبوس اقدام کردم ... و به طرز عجیبی همه کارها جور شد ؛ هر جا میرفتم جای یک نفر باقی مانده بود و من هم سریع سوار میشدیم ... ؛ تا به مرز رسیدم.... و وارد عراق شدم ...
فاصله مرز تا نجف بیش از 300 کیلو متر بود که آنرا با وسایل مختلف طی کردیم ...تا به نجف رسیدیم...
فاصله هایی که زوار باید پیاده حرکت میکردند (مسیر خروجی نجف و از نجف تا کربلا) ؛ بوسیله تیربرق هایی که کنار جاده بود و شماره گذاری شده بود محاسبه میشد ؛ جمعا حدود 1600 تیر را باید راه میرفتیم ...
در بین راه همه امکانات برای زوار آماده بود ؛ موکب ها مکان هایی بودند که زوار در ان استراحت کرده ؛ غذا و چای میخوردند ؛ و یا وسایل برقی شان را شارژ میکردند و با خدمات تعمیراتی اسباب سفرشان تامین میشد.
جا جای سفر جان میداد ؛ تصویر ثبت کنی و عجائب روزگار را نظاره باشی ؛ ...
با افرادی همسفر شدیم که تا چندی پیش اعتقادی به امنیت منطقه و یا حرکت اربعینی نداشتند ولی از وقتی خدا خواسته بود و وارد بحث اربعین شده بودند و از وقتی حال و اوضاع را دیده بودند ؛ وضع برایشان فرق کرده بود ...
در طول مسیر افرادی از مردم عراق بودند روی سرشان سینی قرار داده بودند ؛ از هر چه بخواهی رویش گذاشته بودند ...
میوه و خوراکی و خرما و ... حتی دستمال کاغذی ...
هوا خیلی خوب بود نه سرد بود و نه گرم ...؛ فقط برای حرکت میبایست سبک باشی ؛ بار اضافه حمل نکنی ...
بهتر بود از قبل از هواشناسی مطلع میشدم تا لباس کمتر با خودم میبردم تا سبک تر حرکت کنم ...
در طول مسیر عراقی ها و زوار علاقه خیلی زیادی به عکس حضرت آقا نشان میدادند ؛ عکس هایمان را میگرفتند میبوسیدند و میخواستند برای خودشان نگه دارند ...
اطراف کربلا قرق ؛ این آقای مثلا شیرازی بود ؛ کلی پول خرج کرده بود آنجا ؛چند دوربین به طور زنده مشغول فیلمبرداری و نمایش زنده مراسم در شبکه های ماهواره ای آن نامبرده را داشت ؛ غذا مفصل میداد ؛و ... بیلبورد های مختلف از تصاویر خودش را ان اطراف نصب کرده بود ... (گویا شیطان تا در بهشت هم قصد انحراف بشر دارد) طرف داران محدودش مشغول خود زنی و مثلا عزاداری خشن بودند تا به واسطه حماقت های آن فتنه گر بتوانند چهره تشیع را تخریب کنند ... صورت هایشان از فرط خود زنی به طرز عجیبی متورم شده بود ...
به کربلا که رسیدیم حال زوار دیدنی بود ؛ گویا بهشت را یکجا دیده بودند ...
زوار عراقی بیشترین تعداد اربعینی ها بودند ؛ انها تا مسیر بین الحرمین می امدند انجا سلام میدادند و برمیگشتند ولی این ایرانی ها بودند که در داخل حرم ها مشغول زیارت بودند و گاها آن را رها نمیکردند ؛ ما برای زیارت حرم چون ازدحام جمعیت بسیار بود و باعث اذیت دیگران میشد نزدیک تر نرفتیم ...
آنجا یک عراقی تا متوجه شد زوار تازه وارد شده به شهر هستیم ما را به خانه اش دعوت کرد ؛ خانه فاصله کمی با حرم حضرت ابوالفضل داشت ؛ تا وارد شدیم ؛ بچه های ان خانه به استقبالمان آمدند ؛ به جوراب های ما حمله کردند !!!
سریع آنها را در آوردند تا برای شستن ببرند !!! بعد هم آمدند پاهای ما را ماساژ دادند ؛ ماتمان برده بود !!!
آن خانواده دارای سه فرزند 11 تا 6 ساله بود ... و همه فرزندانش خادمان ما زوار بودند ...!!!
از ما پذیرایی مفصلی میکردند ...
سر سفره هر روز چند مدل غذا میچیدند ... خیلی برای ما عجیب بود ان پذیرایی ها...
ازشان پرسیدیم سر این پذیرایی ها چیست؟ او گفت:امام حسین (ع) قبل از واقعه عاشورا زمین کربلا را خریداری کرده بود ؛ و آنرا به مردم ان منطقه وقف کرد البته با شرط اینکه اجازه دهند ایشان را در آن محل دفن کنند و دیگر انکه از زوار حرمش پذیرایی کنند.
ما هم بر آن عهدی که بستیم ؛ پایبندیم ...
شخصی در کربلا میگفت: اکثر عراقی هایی که این مدت از زوار پذیرایی میکنند توان مالی کمی دارند ولی در طول مدت سال کار میکنند تا برای پذیرایی این روز ها پس انداز کنند.
( از شخص دیگری شنیدیم که میگفت : عراقی ها خودشان معمولا سر سفره خود اینچنین غذا ها برای استفاده ندارند ولی برای زوار سنگ تمام میگذارند)
صاحب خانه بارها میگفت ؛ قدمتان روی چشم اگر باز هم آمدید کربلا خوشحال میشویم حتی با دوستانتان به خانه مان بیایید ...
بچه هایی که گوشی های جدید داشتند میرفتند حرم فیلم و عکس تهیه میکردند و بعد می آمدند خانه با اینترنت پر سرعتی موجود بود و در اختیارمان آنرا برای دوستانشان میفرستادند ...
در طول سفر هر کسی هر کاری از دستش بر میآمد انجام میداد ؛ خیلی جو یکدستو روحانی و خوبی بود ...
مراسم عزاداری اربعین تمام شد ؛و موقع بازگشت به وطن شد ؛ با هر وسیله ای مردم برمیگشتند از تریلر کامیون گرفته تا پیاده و اتوبوس و ...
خیلی چیز های دیگر هم بود برای تعریف کردن ولی کاش خودتان بیایید و ببینید ... ان شاء الله
#کربلا #زوار #حرم #حضرت_ابوالفضل #امام_حسین #معصوم #پذیرایی #مفصل #عذا #خانه #کربلایی #مهمان_عراق #عراقی #مردم #جوراب #فرزند#شستن#کامیون #متن_نوشته #خاطرات#اربعین_حسنی #سال_1393 #خاطرات #اربعین #حسینی #سال_1393
#ملت #عرب #مردم_عرب #عراق #عربستان #واقعیت #تولید_محتوا #متن #باز_نشر #مطلب توضیح_انتشار #بچه_ها #خانواده_عراقی #جوراب_مان_را #در_آوردند #پاهای_ما_را #ماساژ_دادند!
بازنشر:
http://www.afsaran.ir/Link/1326295
http://mehrdadz.blog.ir/post/701
http://www.afsaran.ir/link/778655
http://mehrdadz.blogfa.com/post/658
http://sangariha.com/view/post:6608685/1418853423/
http://razesorkh.com/view/post:4542689
http://hadinet.ir/view/post:8264868
http://www.afsaran.ir/link/903303
http://mehrdadz.blogfa.com/post/808
http://hadinet.ir/view/post:8292559
http://sangariha.com/view/post:6697965/1428873965/
http://razesorkh.com/view/post:5134060
http://www.cloob.com/u/bachemosbatm/117499081