دست نوشته های بچه مثبت/مهرداد

مهدویت + ولایت + شهادت

دست نوشته های بچه مثبت/مهرداد

مهدویت + ولایت + شهادت

دست نوشته های بچه مثبت/مهرداد

تمامی تلاش ها در این وبلاگ ؛ جلب رضایت امام حاضر و ناظرمان مهدی عج است ؛ امید است با عنایت ایشان موفق باشیم ...

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کانال کمیل» ثبت شده است

به نام خدای مهدی عج







نحوه شهادت ابراهیم هادی در روز 22 بهمن سال 1361

صبح روز بیست ویکم بهمن هنوز صدای تیراندازی و شلیک های پراکنده از داخل کانال شنیده می شد.
به خاطر همین مشخص بود که بچه های داخل کانال هنوز مقاومت می کنند. ولی نمی شد فهمید که پس از چهار روز با چه امکاناتی
مشغول مقاومت هستند. غروب امروز پایان عملیات اعلام شد و بقیه نیروها به عقب بازگشتند.
یکی از بچه هایی که دیشب از کانال خارج شده بود را دیدم می گفت: "نمی دونی چه وضعی داشتیم، آب و غذا که نبود
مهمات هم که کم، اطراف کانال هم پر از انواع مین ، ما هم هر چند دقیقه تیری شلیک می کردیم تا بدونن ما هنوز
هستیم. عراقی ها هم مرتب با بلندگو اعلام می کردن "تسلیم شوید".
لحظات غروب خورشید بسیار غمبار بود، روی بلندی رفتم و با دوربین نگاه می کردم. انفجارهای پراکنده هنوز در اطراف
کانال دیده می شد. دوست صمیمی من ابراهیم آنجاست و من هیچ کاری نمی توانم انجام دهم. آن شب را کمی
استراحت کردم و فردا دوباره به خط بازگشتم.
http://banooamin.com/dabestan/index.php?option=com_content&view=article&id=1462:1394-09-15-12-11-50&catid=105:harf-ha-va-hekayat-ha

عصر روز جمعه 22 بهمن سال 61 بود ...
بچه‌های اطلاعات به سمت سنگرشان رفتند و من دوباره با دوربین نگاه می‌کردم. نزدیک غروب بود. احساس کردم از دور چیزی پیداست و در حال حرکت است. با دقت بیشتری نگاه کردم. کاملاً مشخص بود. سه نفر در حال دویدن به سمت ما بودند. در راه مرتب زمین می‌خوردند و بلند می‌شدند. آنها زخمی و خسته بودند و معلوم بود که از همان محل کانال می‌آیند. فریاد زدم و بچه‌ها را صدا کردم. با آنها رفتیم روی بلندی و از دور مشاهده می‌کردیم. به بچه‌های دیگه هم گفتم تیراندازی نکنین. میان سرخی غروب، بالاخره آن سه نفر به خاکریز ما رسیدند.

به محض رسیدن به سمت آنها دویدیم و پرسیدیم: از کجا می‌آیید؟ حال حرف زدن نداشتند یکی از آنها آب خواست. سریع قمقمه را به او دادم. یکی دیگر از شدت ضعف و گرسنگی بدنش می‌لرزید. دیگری تمام بدنش غرق خون بود. کمی که به حال آمدند گفتند: «از بچه‌های کمیل هستیم». با اضطراب پرسیدم: «بقیه بچه‌ها چی شدن؟» ؛ در حالی که سرش را به سختی بالا می‌آورد گفت: «فکر نمی‌کنم کسی غیر از ما زنده باشه».

هول شده بودم. دوباره و با تعجب پرسیدم:«این پنج روز، چه جوری مقاومت کردین؟»

حال حرف زدن نداشت. مقداری مکث کرد و دهانش که خالی شد گفت: «ما که این دو روزه زیر جنازه‌ها مخفی شده بودیم، اما یکی بود که این پنج روز کانال رو سر پا نگه داشته بود». دوباره نفسی تازه کرد و با آرامی گفت: «عجب آدمی بود! یه طرف آر پی‌‌ جی می‌زد یه طرف با تیربار شلیک می‌کرد. عجب قدرتی داشت.» یکی دیگر از آن سه نفر پرید تو حرفش و گفت: «همه شهدا رو ته کانال کنار هم می‌چید. آذوقه و آب رو پخش می‌کرد، به مجروح‌ها می‌رسید. اصلاً این پسر خستگی نداشت».

گفتم: «مگه فرماندها و معاون‌های دو تا گردان شهید نشدن؟ پس از کی داری حرف می‌زنی؟» گفت: «یه جوونی بود که نمی‌شناختمش، موهاش کوتاه بود و یه شلور کُُردی پاش بود». یکی دیگه گفت: «روز اول هم یه چفیه عربی دور گردنش بود، چه صدای قشنگی هم داشت. برا ما مداحی می‌کرد و روحیه می‌داد».

داشت روح از بدنم جدا می‌شد. سرم داغ شده بود. آب دهانم رو قورت دادم. اینها مشخصات ابراهیم بود. با نگرانی نشستم و دستاش رو گرفتم و گفتم: «آقا ابرام رو می‌گی درسته؟ الان کجاس؟»  گفت: «آره انگار، یکی دو تا از بچه‌ها آقا ابراهیم صداش می‌کردن». دوباره با صدای بلند پرسیدم: «الان کجاست؟»

یکی دیگر از اونها گفت: «تا آخرین لحظه که عراق آتیش رو سر بچه‌ها می‌ریخت زنده بود. بعد به ما گفت: عراق نیروهاش رو برده عقب حتماً می‌خواد کانال رو زیر و رو کنه شما هم اگه حال دارین تا این اطراف خلوته بلند شید برید عقب، خودش هم رفت که به مجرو حها برسه و ما اومدیم عقب». یکی دیگه گفت: «من دیدم که زدنش، با همون انفجارهای اول افتاد روی زمین». ...
http://www.tasnimnews.com/fa/news/1394/09/02/923628/


#کانال_کمیل #شهید_ابراهیم_هادی #ابراهیم_هادی #نحوه_شهادت #پیروزی_انقلاب_اسلامی #شهادت #میدان_آزادی #عکس #شهید_هادی #ماجرای_کانال

بازنشر:
http://www.afsaran.ir/link/1209375
http://mehrdadz.blog.ir/post/397
http://hadinet.ir/view/post:8328424
http://razesorkh.com/view/post:5286862





22بهمن سالروز شهادت ابراهیم هادی (ماجرای روز21 و22 کانال کمیل)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۱۲
مهرداد بچه مثبت
به نام خدای مهدی عج






بسم رب الشهدا و الصدیقین...

اینروز ها همه دنبال کانال خوب هستند و مرتب یک دوستی به دوست دیگش کانال خوب معرفی میکنه

چه میدونم ، اخبار اقتصادی ای ازش دربیارند ؛ قیمت ارز و طلا رو آنلاین و بروز بدونن

از اوضاع سیاسی کشور و دنیا سر در بیارند ...

از جدیدترین برنامه ها و نرم افزار ها اطلاع پیدا کنند

عکس های متنوع از دنیا ببینند.

و ...

ولی هیچ کس سراغی از  یک کانال نمیگیره ...

چه کانالی ؟

خوب معلومه ؛ کانال کمیل ...

کانال کمیل چیه و کجاست؟درباره چیه؟ چطوری میشه انتخابش کرد؟

 نه عزیزم اون چیزی نیست که فکر میکنی

کانال کمیل یه شکاف و معبری بود که رزمندگان اسلام توش محاصره شدند و تا آخرین نفس جنگیدند

چند روز بدون آب و غذا موندند توش و تسلیم لشکر استکبار نشدند!

راستی از حماسه آفرین و قهرمان کانال کمیل خبر دارید؟

همون قهرمان کشتی  ... همون عجوبه والیبال که تک به شیش نفر؛ مسابقه میداد

همون جوون خوش تیپی به نامحرم نگاه نمیکرد ...

همون مسئول دولتی که همه مجذوبش شده بودند

همون معلمی که خودش رو خرج دانش آموزاش میکرد. همون بسیجی که با دلاوری هاش امان دشمن رو بریده بود

بله شهید ابراهیم هادی ... این پهلوان و قهرمان و حماسه آفرین ... چقدر تو ماجرای کانال کمیل شجاعت و دلاوری به خرج داد ؛ ...

ولی ما چقدر ازش خبر داریم ... راستی میدونستید همین روزهایی که پای پیاده داریم میریم کربلا رو اون پیش بینی کرده بود ؟

راستی میدونستید هنوز پیکر پاکش برنگشته و هنوز اطراف کانال کمیل باقی مونده ؟؟؟...

کتاب خاطرات این شهید رو از دست ندید و حتما بخونید و بدونید حالا ، حالا ها مدیونشونیم ...
 http://www.axgig.com/images/45097141034556270527.jpg

کتاب سلام بر ابراهیم (خاطرات شهید ابراهیم هادی)
http://dl.faraghlit.com/Book/Salam%20Bar%20Ebrahim.pdf
 

#شهید_ابراهیم_هادی #ابراهیم_هادی #کانال_کمیل #قهرمان_کشتی
#قهرمان_والیبال #پیاده_روی_اربعین #کتاب_سلام_بر_ابراهیم #مسئول_دولتی
#مفقود_الاثر #کانال_تلگرام

http://www.afsaran.ir/link/1143946
http://mehrdadz.blog.ir/post/248
http://www.cloob.com/u/bachemosbatm/121972229
http://hadinet.ir/view/post:8323230




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۴ ، ۲۳:۴۷
مهرداد بچه مثبت